«ایرانِ کوچک» محمدعلی؛ الگویی برای همدلی و درک متقابل در دوران بدبینی‌ها و بی‌اعتمادی‌ها

این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید.

هومن کبیری پرویزی – ونکوور

پدر، پدر ادبی، پدر معنوی، استاد، دوست، وطن، پناهگاه، پشتیبان و… 

در چند روزی که از درگذشت استاد محمد محمدعلی گذشته است، این‌ها عبارت‌هایی بودند که بارها و بارها از زبان دوستان، شاگردان و دوستداران استاد در توصیف او شنیدم و چقدر همه‌شان درست، زیبنده و برازندهٔ شخصیت او هستند. 

در کنار همهٔ این وجوه مختلف شخصیت استاد محمدعلی، برای من اما وجه دیگری بارزتر و پررنگ‌تر بود. او را مانند خیمه‌ای به‌بزرگی دلش می‌دیدم. خیمه‌ای که در این دوران بدبینی و شک و تردید و رقابت‌های ناسالم به‌ویژه در جوامع ایرانیِ پراکنده‌شده در سراسر دنیا که هر روز هر گروه و دسته‌ای با استفاده (بخوانید سوءاستفاده) از شبکه‌های مجازی انبوهی از اطلاعات نادرست و تهمت و افترا را برای لجن‌مال‌کردن فرد یا گروهی که زاویه‌ای هرچند اندک با دیدگاه‌هایش دارد به‌کار می‌بَرَد و هر روز به چنددستگی و افتراق در این جامعه افزوده می‌شود، توانسته بود عده‌ای از افراد را با پیشینه و دیدگاه‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مختلف، از نسل‌های گوناگون گرد هم آورد و به‌قولی، زن و مرد، پیر و جوان، خرد و کلان را دور یک میز بنشاند و در دنیایی که هر روز بیشتر و بیشتر به ویرانشهرِ «دنیای قشنگ نو» هاکسلی نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود، راهنمایی‌شان کند تا کارهایی بسیار نادر و برای برخی غریب در این دوران انجام بدهند؛ خواندن، نوشتن، انتقادکردن و انتقادشنیدن بدون تخریب یکدیگر. 

در روزگاری که خواندن برای اکثریت مردم به روخوانی سرسری سه خط اول پست‌های اینستاگرامی برای «لایک‌زدن»شان و نوشتن هم برای بسیاری به «کپی» و «پِیست» از پست‌های «جالب» شبکه‌های مجازی برای روشنفکرنمایی محدود شده، یافتن و ایجاد انگیزه در کسانی که برخی‌شان شاید برای نخستین‌بار اقدام به نوشتن می‌کردند، از دستاوردهای بزرگ محمد محمدعلی بود و در عین حال در این دوران ترسناکِ بی‌اعتمادی‌ها، گردهم‌آمدن این دوستداران ادبیات با علایق و سلایق گاه متضاد تنها زیر خیمهٔ بزرگ محمد محمدعلی امکان‌پذیر می‌نمود.

گفته بود در غربت پیرامونش «ایران کوچکی ساخته» و چه الگوی خوبی بود «ایرانِ کوچک» او. جایی که در آن برای همه جا بود. کسی پشت در نمی‌ماند. در «ایرانِ کوچک» محمدعلی کسی را به‌دلیل باور به دیدگاهی یا دادن نظری، به‌شیوهٔ حکومت، اعدام، شکنجه یا زندانی یا به‌شیوهٔ «مبارزان فضای مجازی» که البته شیوهٔ حکومت هم است، بدنام نمی‌کردند که هیچ، به او فضا می‌دادند تا نظراتش را به روی کاغذ بیاورد و به دیگران هم عرضه کند. محترمانه نقد شود و امکان پاسخ داشته باشد.

در این دوران ما به محمدعلی‌های بیشتری نیاز داریم تا بتوانیم با خواندن، نوشتن و درک متقابل به‌جای رویارویی‌های بی‌دلیل و مخرب در کنار هم بایستیم.

ولی افسوس که حالا الگویی بی‌همتا را از دست داده‌ایم. الگویی که می‌توانست نه‌فقط در دنیای ادبیات بلکه در حوزه‌های دیگر هم به تفاهم، اتحاد و درک متقابل کمک کند. 

امید است همهٔ کسانی که حضور او را در هر شکلی درک کرده‌اند، چه شاگردان، چه خوانندگان، چه دوستان و چه دوستدارانش، بار دیگر در نبود او گرد هم آیند، میراثش را پاس بدارند و در کنار هم بار دیگر آن خیمهٔ بزرگ را سرپا کنند… 

ارسال دیدگاه