نگهداشت زبان زیبای فارسی – قسمت بیست و هفتم 

قسمت قبلی این مطلب را در اینجا بخوانید

دکتر محمدرضا رخشانفر – ونکوور

چند قاعدهٔ دستورى در زبان فارسى

حروف اضافه و حروف ربط: اگر جملهٔ هسته را با حرف ربط شروع می‌کنیم، دیگر نباید حرف اضافه‌ای مرکب یا حرف ربط دیگری در آغاز قسمت وابسته بیاوریم. پس ننویسیم: «اگر چه به ایشان گوشزد کرده بودیم با پاى برهنه وارد ایوان نشوند، اما باز جوراب‌نپوشیده قدم به داخل ایوان گذاشتند.» بنویسیم: «اگرچه به ایشان گوشزد کرده بودیم با پاى برهنه وارد ایوان نشوند، باز جوراب نپوشیده قدم به داخل ایوان گذاشتند.» یعنی «اما» لازم نیست. همچنین نگوییم: «علی‌رغم این‌همه تذکر به مسافران براى سفرهاى بی‌مورد، با این وجود ده‌ها تن وارد فرودگاه شدند.» در اینجا «با این وجود» حذف می‌شود. ننویسیم: «با اینکه راه درازى را طى کردیم و از کوه هم بالا رفتیم، ولى خسته نشدیم.» در ابتداى بخش دوم «ولی» لازم نیست. در صورتی‌که جمله‌ای سؤالى را به‌گونهٔ وابسته به‌دنبال یک هسته قرار مى‌دهیم، دیگر علامت سؤال لازم نیست. ننویسیم: «پدرم از من پرسید (که) چرا دیر برگشته‌ام؟» در اینجا علامت سؤال لازم نیست. لیکن گاه امکان دارد جملهٔ هستهٔ نخست خودش سؤالى باشد. در این حالت علامت سؤال لازم است. مثال: «آیا نمى‌دانستى چرا راه را بسته‌اند؟» این علامت سؤال مربوط به بخش استفهامى ابتداى جمله است. 

دستور گشتارى-زایشى

از اتفاقاتى که در قرن گذشته در جهان علم زبان یا زبان‌شناسى رخ داد، ابراز نظریهٔ دستور گشتارى-زایشى (Transformational Generative Gramma) بود که این علم را متحول و دگرگون ساخت، بحثى مفصل برانگیخته شد و دانشمندان بر آن کتاب‌ها نوشتند. چامسکى (Chomsky)، زبان‌شناس مشهور، نظریهٔ خود را در کتابى نوشت و منتشر کرد. به چندین کشور نیز سفر کرد و به سؤالات دانش‌پژوهان پاسخ داد. حال ما در اینجا شرحى کوچک از این نظریه را به اقتضاى نیاز یادآور می‌شویم: دستور زبان (grammar) مجموعه‌اى از قواعد است که کلمات و عبارات را به‌هم مى‌پیوندد؛ این قواعد گَشتار یا گشتارها (transformations) نامیده مى‌شوند که جملات دستورى را پى‌در‌پى مى‌سازند و جملات جدیدترى را تولید می‌کنند (می‌زایانند). اصل زبان گفتارى است و داراى دو ساخت است: ژرف‌ساخت و روساخت. گشتارها به‌سرعت برق به ذهن ما خطور مى‌کنند. وقتى در ذهن هستند، ژرف‌ساخت و وقتى به گفتار در می‌آیند، روساخت مى‌شوند. در این راستا چهار گونه گشتار در کارند: گشتار حذف، گشتار اضافه، گشتار جابه‌جایى و گشتار تغییر. گاه یکى، گاه دو، گاه سه، و گاه هر چهار تا در بخشی از گفتار حضور مى‌یابند. از قدیم شنیده‌ایم که واحد زبان جمله است، و دلیل آن را امکان سکوت بعد از یک جمله ذکر مى‌کنند. لیکن ما در ضمن گفتارمان جملات دوکلمه‌اى و تک‌واژه‌اى هم داریم که جایگزین جملات کامل نیز می‌شوند. با این وجود، واحد زبان جمله نیست؛ تکه‌ای سخن یا مجموعهٔ گفتاری است که آغاز و پایانى دارد و همهٔ عبارات و جمله‌هایش به‌هم ارتباط دارند. حال براى مثال از فارسى دو شعر از بوستان سعدى را انتخاب می‌کنیم، به‌حالت عادى بیان و تجزیه و ترکیب می‌نماییم، زیرا کارکرد همین گشتارهاست که جملات را از حالت عادى به‌صورت مصراع شعر در مى‌آورد: بِدَرَّد یقین پرده‌هاى خیال / نماند سراپرده الّا جلال. دگر مرکب عقل را پویه نیست / عنانش بگیرد تحیر که بیست. براى بیت اول مى‌نویسیم: یقین پرده‌هاى خیال را مى‌درد و هیچ سراپرده‌اى جز جلال خدا بر جا نمى‌ماند. در این بیت به‌ترتیب گشتارهاى جابه‌جایى، حذف، و تغییر عمل کرده‌اند. در بیت دوم مى‌نویسیم: مرکب عقل دیگر پویه ندارد. تحیّر عنان مرکب را می‌گیرد و به او مى‌گوید که بایستد، یا به او فرمان می‌دهد: بِایست. در این شعر جابه‌جایى کلمات، حذف «را»، حذف «خدا» و تغییر فعل‌ها و ضمیر را ملاحظه می‌کنیم، که صورت پذیرفته‌اند. تمام تفکر دربارهٔ موضوعات و مطالب در ژرف‌ساخت زبان ما رخ مى‌دهد و ما با حرف‌زدنمان یعنى در روساخت آن‌ها را احساس می‌کنیم. 

دستور گشتارى-زایشى با عرضهٔ ژرف‌ساخت و روساخت تجزیهٔ جملات کلام را آسان ساخته است. سال‌ها قبل زبان‌شناسان از دستورنویسان فارسى ایراد می‌گرفتند که چرا مثال‌هاى خود را از زبان شعر انتخاب مى‌نمایند. لیکن باید بدانند اولین کتاب دستور فارسى از صرف و نحو عربى بهره گرفته بود که اکثر قواعدش را با زبان شعر بیان می‌داشت. تجزیه و ترکیب دو شعر بالا هم به‌خاطر این بود که لزوم زیربنا را براى جملات به‌اثبات برسانیم. جملات مبهم نیز همین‌طورند. به‌طور مثال: «تنبیه تقى بی‌مورد بود.» ابهام معنایى دارد. ١- کسى تقى را تنبیه کرد. ٢- تقى کسى را تنبیه کرد. پس این جمله دو زیرساخت دارد که به یک روساخت منتهى شده است. این‌همه کتاب دستور زبان فارسى نوشته شده است، و همه به روساخت زبان پرداخته‌اند. هیچ‌کدام اشاره‌اى به زیرساخت نکرده‌اند. باز هم خوب است در کتاب ویرایش و نگارش تا حدى خطاها بررسى شده‌اند. لیکن آنچه ما را مى‌آزارد، بى‌اعتنایى اکثر نویسندگان به هنر نگارش و بى‌توجهى آنان به زبان سالم فارسى است که بى‌دروپیکر شده است. لغاتِ حرف‌نویسى‌شدهٔ خارجى در سبک عامیانه همه‌جا را پر مى‌کند و کسى دلش نمی‌سوزد. ادبیات ما نیز دستخوش ناآرامى شده است، و اگر بپرسیم، «چرا در گفتار و نوشتارتان این‌قدر خطا دارید؟» مى‌گویند، «این‌طور مصطلح شده است، همه چنین حرف می‌زنند یا این‌گونه به‌کار می‌برند.» ایرانیان هیچ حساسیتى نسبت به فارسى ندارند، نه مطالعه مى‌کنند و نه از کسى می‌پرسند. به چند نمونه از نوشته‌ها دقت فرمایید. در تهران بالاى در مغازه‌ای نوشته‌اند: «فروشگاه ماهى‌سرا» معنى «سرا» برایشان آشکار نبوده است. روى کتیبهٔ مغازهٔ بزرگى نوشته شده: «کباب داغ – نون داغ» روى شیشهٔ دکان دیگرى «نون و کباب» نوشته‌اند. در جاى دیگر «جیگر» به‌جاى جگر و شیکر به‌جاى شکر مکتوب شده است (گویش تهرانى). این در حالى است که در شهرهایى چند آن‌ها را شَکر و جَگر تلفظ مى‌کنند. و از همه بدتر ثبت بیتی از غزل حافظ روى صحنه‌اى با ویدئو دیده شد: فکر بلبل همه آن بود که گل شد یارش / گل در اندیشه که یک عشوه کند در کارش. و ملاحظه می‌کنیم که چگونه افرادى کم‌دانش دست در شعر اصیل فارسى می‌برند و به‌زعم خود آن را اصلاح مى‌نمایند! آن بیت این‌گونه است: فکر بلبل همه آن است که گل شَد یارش / گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش. در اینجا به‌ضرورت، فعل التزامىِ شود مخفف و «شَد» شده است. و ما باز هم مى‌بینیم که این کم‌سوادها «خاسته» را در شعر محتشم کاشانى «خواسته» تصور کرده و در پارچه‌نوشته‌هاى دههٔ عاشورا آن را به‌خیال خود اصلاح کرده اند. و این در حالى است که معنى فعل خاستن یا برخاستن را ندانسته‌اند: بى نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است. هم اینان‌اند که جامه را «جامعه» و معاون را «مابین» تلفظ مى‌نمایند. پس اهل زبان و ادب فارسى باید در خود تکلیفى را نسبت به رمز هویت ملى‌شان احساس کنند، وگرنه این بى‌اعتنایى‌ها موجب خرابى بیشتر فارسى می‌شود. 

فرهنگ‌نویسى

لغت‌نامه‌ها یا فرهنگ‌هاى امروزى، دیگر مانند هفتاد هشتاد سال قبل نیستند. یک فرهنگ‌ خوب، باید هر دو سه سال تجدید چاپ و به‌روز شود. پیش از این گفتیم که سودمندترین و کامل‌ترین فرهنگ انگلیسى، لغت‌‌نامهٔ Oxford Advanced Learner’s است که شامل تلفظ بریتانیایى-آمریکایى، سطح و سبک کاربرد واژه‌ها، ترکیبات و توضیحات گوناگون آن‌ها است که حداقل دو سال یک‌بار تجدیدنظر و چاپ مى‌شود، و پرفروش‌ترین کتاب‌نامهٔ جهان انگلیسى‌زبان‌هاست. ما نیز در فارسى فرهنگ‌هاى خوبى داریم، لیکن مشکلات زیر را دارند: 

١- هنوز نتوانسته‌اند مسئلهٔ تلفظ اصیل قدیم و تغییریافتهٔ جدید را حل کنند (فرهنگ دوجلدى معین تا حد مطلوبى بر این مشکل فائق آمده است. ٢- برخى از فرهنگ‌ها دوجلدى ندارند، و شش، هشت یا افزون‌ترشان فقط به‌درد کتابخانه‌ها می‌خورند. ٣- مشکلات تلفظى واژه‌هاى عربى در فارسى، وجود وزن‌هاى افعال و اسم‌ها، ابواب مختلف فعل‌ها و جمع مکسّر از یک‌سوى و یکسان‌نویسى بسیارى از کلمات با خط ناقص فارسى از سوى دیگر موجب اشکالات زیادى شده است، به‌گونه‌اى که لغت‌نامه‌ها از عهدهٔ ثبت و ضبطشان برنمی‌آیند. ۴- از همه بدتر، دشوارى بزرگِ ثبت کلماتِ هم‌نویسه با نگذاشتن فتحه، کسره و ضمه در آن‌ها است. ۵- واردکردن لغات بسیار قدیمى که دیگر لزومى ندارند، و ثبت‌نکردن واژه‌هایى که امروزه بیشتر مورد نیازند. 

حرف‌نویسى واژه‌هاى انگلیسى یا فرانسه بر در و دیوار و در مجله و روزنامه، و پیام‌ها بى‌احترامى به فارسى است. اگر کمى فکر کنیم معادل‌هاى فارسى‌شان به‌یاد می‌آیند. اگر لغت‌هایى معادل فارسى دارند، حرف‌نویسى‌شدهٔ آن‌ها را به‌کار نبریم.

واژه‌هاى خارجى چند دسته‌اند. یک دسته از آن‌ها از قدیم، از زمان سلسلهٔ قاجار وارد فارسى شده‌اند، فرانسه‌اند و جا افتاده‌اند. مانند: بلوز، مانتو، تابلو، رژیم، سرویس، آپارتمان، ژنرال، فاکتور… دستهٔ دیگر کلمات خارجى جدید‌ترى‌اند، مثل: رفراندوم (همه‌پرسى)، اولتیماتوم (اتمام حجت)، پروتکل (تفاهم‌نامه)، استراتژى (راهبرد)، کلکسیون (مجموعه) و… دستهٔ دیگر واژه‌هاى بى‌موردى‌اند که هیچ خلأیی را پر نکرده و در اثر تقلید به‌کار گرفته شده و می‌شوند. مانند: کِیترینگ (catering) به‌جای تهیهٔ غذا، پرسنل به‌جای کارکنان یا کارمندان، اپلیکیشن به‌جای برنامهٔ کاربردی یا درخواست‌نامه، دلیورى به‌جای حمل و تحویل، پلتفرم به‌جای سکّو یا تختگاه، پاندمى به‌جای همه‌گیرى، کاندیدا به‌جای نامزد یا در برخی موارد خواستار یا خواهان، پوپولیسم به‌جای مردم‌گرایى یا عوام‌گرایى و چندین گروه دیگر از لغاتى که هرروزه از سوى افراد به‌کار گرفته می‌شوند. حال اگر مى‌خواهیم کارى درست انجام دهیم، باید فارسى را دریابیم. چنانچه معادل فارسى دارند، اولویت را به فارسى بدهیم، چه از قدیم و چه از گروه جدید باشند، و این بحث ادامه خواهد یافت. 

خوانندگان عزیز اگر نظر یا سؤالی دارند، لطفاً به آدرس m.rakhshanfar1@yahoo.com ایمیل بفرستند.

قسمت بعدی این مطلب را در اینجا بخوانید

ارسال دیدگاه