قسمت قبلی این مطلب را در اینجا بخوانید
دکتر امیرحسین توفیق – ونکوور
در شمارهٔ پیش خواندید که دختر محمود برای پدرش که شغل دولتی حساسی در ایران داشت، دعوتنامهای بهمنظور گرفتن ویزای توریستی فرستاد و محمود با ترفندی توانست از محل کارش مرخصی بگیرد و برای دیدار از مادر و دخترش که سالها پیش به کانادا مهاجرت کرده بودند، وارد تورنتو شد. محمود که بهدلیل تفاوت دیدگاههایش با مدیران محل کارش به مشکلات زیادی برخورده بود، به پیشنهاد دخترش برای ماندن در کانادا با یک مشاور مهاجرتی در تورنتو مشورت کرد و آن مشاور اقدام از طریق برنامهٔ مهاجرتی بشردوستانه را به او پیشنهاد داد. او هم پذیرفت و برای این برنامه تشکیل پرونده داد. با گذشت یکسال از زمان تشکیل پرونده، مشکلاتش با محل کارش در ایران بیشتر شد و کار به تهدید از سوی مسئولانش در محل کار کشید. بههمین دلیل دوستانش به او پیشنهاد کردند که برای پناهندگی درخواست بدهد. محمود هم بهسراغ مشاور مهاجرت دیگری رفت و برای پناهندگی درخواست داد. شش ماه پس از ثبت درخواست پناهندگی محمود، نامهای از ادارهٔ مهاجرت برای مشاور او فرستاده شد که در آن آمده بود: «متقاضی پناهندگی در سال ۲۰۱۷، پروندهٔ بشردوستانه را به وزارت مهاجرت کانادا ارسال کرده و در آن پرونده قید کرده بود که قصد اقدام برای پناهندگی ندارد و با توجه به موارد قانونی پیشِ رو، درخواست پناهندگی ایشان از نظر این سازمان مردود است.»
مشاور به محمود گفت که باید پیش از درخواست برای پناهندگی پروندهٔ برنامهٔ بشردوستانهاش را میبست و بعد اقدام میکرد. و به او گفت که چون نمایندهٔ وزیر فقط گزارش داده است و قصد حضور در جلسهٔ دادگاه را ندارد، میتواند پاسخ را در زمان ارائهٔ لایحهٔ دفاعیه عنوان کند. و از او خواست تا هر آنچه را که او باید بداند، به او بگوید تا بار دیگر با واکنش غیرمنتظرهای مواجه نشوند و محمود تأیید کرد که هر آنچه باید به مشاور میگفته، گفته است.
و حالا ادامهٔ داستان…
حدود چهار ماه بعد، از سازمان حمایت از پناهندگان با مشاور محمود تماسی گرفته شد و زمان دادگاه بررسی ادعای پناهندگی محمود برای دو ماه بعد مشخص و تنظیم شد.
مشاور محمود بلافاصله با او تماس گرفت و گفت: «از سازمان حمایت از پناهندگان تماس گرفتند و زمان رسیدگی به ادعای پناهندگی شما برای حدود دو ماه آینده تنظیم شد که تأئیدیهٔ آن تا فردا برای من فرستاده میشود و تا چند روز آینده هم از طریق پست، آن را دریافت خواهید کرد.
چند نکتهٔ بسیار مهم را باید بدانید. اول آنکه قانوناً تا ده روز پیش از زمان دادرسی، باید مدارک شما آماده و ارسال شود و همچنین لایحهٔ دفاعیهٔ بنده هم بههمراه مدارک ارسال خواهد شد. لذا، همانطور که پیش از این هم عنوان کردم، لطفاً هر مدرکی را که در ارتباط با ادعایتان دارید آماده کنید و اگر به زبان انگلیسی نیست، ترجمه کنید و حداکثر تا یکماه آینده برای بنده ارسال کنید. مورد بعدی این است که برای آمادگی روز دادرسی، سه جلسه برای شما تنظیم میشود و به اطلاع شما رسانده خواهد شد تا با هم موارد را مرور کنیم و من بتوانم شما را در ارتباط با آنچه که در روز دادرسی انجام میشود، آگاه کنم. سؤالات عضو سازمان حمایت از پناهندگان را که تصمیمگیرندهٔ نهایی در مورد ادعای پناهندگی شماست، با هم مرور و در مورد پاسخها هم صحبت خواهیم کرد.»
محمود ضمن تشکر از مشاور پرسید: «چه مدارکی باید آماده کنم؟»
«هر مدرکی که نشان دهد اولاً شما در آن سازمان دولتی شاغل بودهاید و همچنین سمت سازمانی شما و تهدیداتی که تا به امروز شدهاید و نیز مشکلاتی که داشتهاید.»
محمود ادامه داد: «تماماً باید مکتوب باشد؟»
«صددرصد. شما ادعایی را مطرح کردید و حال باید مکتوب اثبات کنید. از طرفی، تناقضی را هم که بین پروندهٔ پناهندگی شما و پروندهٔ بشردوستانه بود، باید در موردش صحبت کنیم. درست است که نمایندهٔ وزیر بر اساس اعلام خود، در روز دادرسی حضور نخواهد داشت، اما گزارش ایشان در دست عضو سازمان است و در تصمیمگیری نهایی ایشان نقش خواهد داشت.»
محمود در طول یک ماهی که بر اساس نظر مشاورش زمان داشت، جسته و گریخته مدارکی را ارسال کرد که بعضاً بیارتباط بود و در مورد بخشی از ادعای خود هم هیچ مدرک مستندی نداشت.
«جناب محمود عزیز، بنده همان ابتدا عرض کردم که هر ادعایی که میکنید باید مدارک مثبته برایش داشته باشید و شما برای بخشی از ادعای خود، هیچ مستنداتی ندارید. در هر حال، اگر مدرک دیگری ندارید، اعلام کنید تا با همین مدارک در دست، لایحهٔ دفاعیه را نهایی و ارسال کنم.»
«خود قاضی یا همان عضو سازمان حمایت از پناهندگان مگر مشکلات ما را نمیداند؟ من با صحبت و توضیح ایشان را متقاعد خواهم کرد.»
مشاورش پاسخ داد: «ایشان قطعاً خیلی از مشکلات را میداند، اما این دلیل نمیشود که شخصی بدون داشتن مدارک مثبته برای اثبات ادعای خود درخواست پناهندگی از دولت کانادا بدهد و ایشان هم با علم به وجود مشکلات، درخواست پناهندگی را قبول کند. ببینید، در دادرسیهای پناهندگی، دو اصل بررسی میشود: اول، اثبات هویت متقاضی که چون شما پیش از این گذرنامه و یک مدرک هویتی دیگر را ارائه دادهاید و آنها را ضبط کردهاند، هویت شما محرز است و مشکلی وجود ندارد. دوم، اعتبار گفته و ادعای شماست که آن هم در زمان دادرسی و بر اساس مستندات ارائهشده بررسی میشود. اگر متقاضی نتواند اعتبار ادعای خود را اثبات کند، قطعاً با مشکل و حتی با مردودی درخواست پناهندگی خود مواجه میشود.»
مشاور محمود پس از مکالمهای طولانی و تشریح شرایط، مدارک اخذشده را بههمراه لایحهٔ دفاعیهٔ خود آماده و ظرف چند روز و پیش از موعد مشخصشده ارسال کرد.
مشاور محمود بر اساس اعلام قبلی به محمود، سه جلسه برای آمادگی برای روز دادرسی تنظیم کرده بود و در آن سه جلسه به همهٔ موارد مهم اشاره کرد و تأکید چندباره کرد که: «کل پرسشهای عضو سازمان از فرم اساس پناهندگی و ادعای شماست که ضمیمهٔ این فرم است. هیچ پرسشی خارج از آن از شما نمیشود و مؤکداً توصیه میکنم که پاسخهای شما کوتاه و فقط در ارتباط با پرسش باشد و از هرگونه حاشیهروی اکیداً خودداری کنید تا با پرسشهای جدیدی که خودتان ایجاد میکنید، مواجه نشوید. مجدداً عرض میکنم، شخصی که در مورد پروندهٔ شما تصمیم میگیرد، حامی شماست و برای ردکردن پروندهٔ شما حاضر نشده است و در دادرسیهای پناهندگی، تنها شخصی که میتواند ایجاد اشکال کند و موجب رد پرونده شود، فقط شخص متقاضی است آن هم با تناقضگوییهای خود. کل روند دادرسی را برای شما شرح دادم و تمام سؤالات را هم با هم مرور کردیم و پاسخها را هم بههمین ترتیب و اگر به موردی که بنده در طول این سه جلسه عرض کردم توجه داشته باشید، انشاءالله بدون اشکال روز دادرسی را پشت سر هم خواهیم گذاشت. موفق باشید و اگر مورد خاصی نیست، روز دادرسی شما را خواهم دید.»
در روز دادرسی، حدود ۲۰ دقیقهٔ ابتدایی روندی بود که مشاور محمود پیش از این شرح داده بود و طی شد و همانطور که محمود مطلع شده بود، عضو تصمیمگیرندهٔ سازمان حمایت از پناهندگان برای اثبات اعتبار گفتهها و نوشتههای محمود سؤالاتش را آغاز کرد.
با طرح اولین سؤال، مشاور محمود به مرز سکته رفت. پاسخی بهغایت بیربط و سرشار از حاشیه. مشاور محمود متوجه شد که این دادرسی، برای او بسیار سخت خواهد بود. ساعتها صحبت و جلسه و تأکید بر روی مسائل بسیار مهم و کلیدی، ظاهراً از ذهن محمود خارج شده است و بدون تمرکز بر روی سؤال، پاسخهایی میداد که علاوه بر ایجاد پرسشهای جدید، اعتبار ادعای پناهندگیاش را زیر سؤال میبرد و حتی، در مواردی تناقضگویی هم میکرد. پس از یک ساعت و نیم از آغاز جلسه، عضو سازمان برای تنفسی ۱۵ دقیقهای، جلسه را متوقف کرد و مشاور محمود بلافاصله با محمود تماس تلفنی گرفت: «آقای محمود عزیز، اینهمه من توضیح دادم و درخواست کردم که حاشیه نروید و فقط به سؤال پاسخ دهید و آن هم کوتاه. اینهمه توضیح بیربط برای بابت چیست؟»
«منظور شما کدام بخش است؟»
«تمام بخشها، بهعنوان نمونه، شما در ادعای پناهندگی خود ذکر کردید که عکسهایی از شما با هکشدن حساب خودتان در شبکهٔ اجتماعی بهدست مسئولان سازمان محل کار شما افتاده است و در پاسخ به این پرسش که دقیقاً با هم در مورد پاسخش صحبت کرده بودیم، عنوان کردید که شبکهٔ اجتماعی متعلق به مادر شما بوده است؟»
عدم توجه و تمرکز محمود در طول بخش دوم جلسه همچنان ادامه داشت و عضو تصمیمگیرندهٔ سازمان حمایت از پناهندگان با عنوان اینکه پرسشهای ایشان تمام شده است، از مشاور محمود درخواست کرد اگر پرسشی دارد از محمود، مطرح نماید.
مشاور محمود که چندین پرسش را آماده کرده بود و تصور میکرد با صحبتهای انجامشده در تنفس ۱۵ دقیقهای بتواند تناقضات ایجادشده در ذهن عضو سازمان را مرتفع نماید، شروع به مطرحکردن پرسشها کرد. دو پرسش اول را که مطرح کرد، متوجه شد که کار دارد خرابتر میشود و پس از شنیدن پاسخ محمود به پرسش دوم، عنوان کرد که پرسش دیگری ندارد.
سه هفته از خاتمهٔ دادرسی گذشته بود که مشاور محمود تصمیم کتبی عضو تصمیمگیرندهٔ دادرسی را دریافت کرد و با دلایل مطرحشده، درخواست پناهندگی محمود مردود شده بود و باید برای درخواست فرجامخواهی اقدام میکردند که صدالبته مشکلتر بود.
پایان