علیرضا فدایی – ونکوور
یک صبح پنجشنبهای عادی بود؛ آماده شدن برای کار و حاضر کردن و راه انداختن پسرم برای مدرسه. یک مرتبه همسرم در حالی که شوکه شده بود و به تلفن خودش نگاه میکرد، گفت که مارادونا مرده است. همین، گواهی بر شهرت این فوق ستارهٔ تاریخ فوتبال است. همسر من که هیچ علاقه و سررشتهای از فوتبال ندارد و حتی سالهای اوج بازیگری مارادونا را بهخاطر نمیآورد، با اسم و چهرهٔ وی آشناست.
ابتدا باور نکردم چرا که دنیای اینترنت پر است از شایعات و دروغ، اما وقتی دیدم که چند وبسایت معتبر این خبر را پخش کردهاند، فهمیدم که واقعیت دارد. فوق ستارهٔ تکرارنشدنی تاریخ فوتبال که حدود یک ماه پیش از آن تولد ۶۰ سالگی خود را جشن گرفته بود، برای همیشه از دنیا رفت.
سیل پیغامهای تسلیت فوتبالیستها و افراد مشهور سرازیر شد و در شبکههای مجازی و اجتماعی افراد گوناگون از سنین و نسلهای مختلف شروع به پخش خبر کردند.
اما دلیل اینهمه واکنش چه بود؟ از نظر خیلیها مارادونا سالها پیش مرده بود. متأسفانه تقریباً بیش از نیم عمر این نابغهٔ فوتبال با حاشیهٔ فراوان همراه بود. از اعتیاد گرفته تا مشکلات روحی و جسمی متعدد که چندین بار وی را تا پای مرگ برده بود.
زندگی دیهگو مارادونا گویا از نمایشنامهای قدیمی و تکراری کپی شده بود. داستان زندگی اغلب ورزشکاران و هنرمندان مشهور که از خانوادهای بسیار فقیر و پرجمعیت برمیخاستند و هنر یا ورزش تنها راه رهایی آنها از فقر و بدبختی بود. برای مارادونا فوتبال راه رهایی خود و خانوادهاش بود.
از همان کودکی، نبوغ او مشهود بود. بارها گفتهام که برخی از ورزشکاران نبوغ کمنظیر و ذاتیای دارند که با تمرین بهدست نمیآید. در فیلمهای سیاهوسفیدی که از او باقی مانده، کنترل فوقالعادهٔ توپ مشخص است. از همان کودکی آرزو داشت که همراه با تیم آرژانتین در جام جهانی بازی کند و با آنها جام را فتح کند.
مسیر راه برای این آرزوها البته چندان هموار نبود. دیهگو مارادونای نوجوان بهخاطر سن پایین به جام جهانی ۱۹۷۸ راه پیدا نکرد. جامی که در کشور او توسط تیم ملی آنها برای اولین بار فتح شد.
البته مارادونا همراه با تیم جوانان این کشور قهرمان جهان شد. بهگفتهٔ کارشناسان و مفسران، تا سال ۱۹۸۰ مارادونا بهاندازهٔ کافی در عرصهٔ بینالمللی مطرح شده بود که نگاهها را به خود معطوف کند. کاملاً مشخص بود که این جوان دارای قابلیتهایی استثنایی است.
تیم بارسلونا یکی از مشهورترین تیمهای جهان وی را از یکی از بزرگترین باشگاههای آرژانتین خریداری کرد. خریدی که در زمان خود رکورد نقل و انتقال محسوب میشد.
در سال ۱۹۸۲، مارادونا به اولین آرزوی خود که بازی در تیم آرژانتین در جام جهانی بود، رسید. اما در حالیکه همه از وی انتظار بالایی بهعنوان ستارهٔ جوان آینده داشتند، وی همراه با آرژانتینِ مدافع قهرمانی از جام حذف شد.
حضور وی در سالهای پس از جام جهانی ۱۹۸۶ در تیم ملی آرژانتین آنقدر پررنگ بود که بسیاری نمیدانند که وی بین سالهای ۱۹۸۲ و ۱۹۸۵ حتی به تیم ملی دعوت هم نمیشد. تا اینکه کارلوس بیلاردو، سرمربی وقت تیم آرژانتین، تصمیم گرفت نهتنها او را به تیم ملی دعوت کند، بلکه رهبری تیم را بهعنوان کاپیتان به او بسپارد.
حضور بسیار پررنگ و بهیادماندنی وی در جام جهانی ۱۹۸۶ مکزیک، نمونهٔ کمنظیر تأثیر یک بازیکن در قهرمانی یک تیم در بالاترین سطح است. بهقول بسیاری گویا او یکتنه جام جهانی را برد. از گلزنی در یکچهارم و نیمهنهایی گرفته تا پاس گل در فینال، دنیا شاهد یکهتازی بازیکنی بود که بسیاری او را لشکر یکنفره خطاب میکردند.
در سطح باشگاهی، مارادونا در انتقالی که مجدداً رکوردشکن شد، از تیم بارسلونا به تیم ناپل پیوست. این انتقال بیسروصدا و بیحاشیه نماند. توان مالی و پیشینهٔ این دوتیم قابل مقایسه نبوده و نیست. بسیاری اعتقاد داشته و دارند که باید دست و پول مافیا در کار بوده باشد اگر نه، چطور ممکن است باشگاه شهر فقیری مثل ناپل که هیچ افتخاری در لیگ دسته اول آن کشور نداشت، گرانترین بازیکن دنیا را بخرد؟
مارادونا البته در این شهر تبدیل به چهرهای ورای محبوب شد. برای اولین بار در تاریخ این باشگاه، تیم ناپولی بهعنوان قهرمانی لیگ دسته اول و جام باشگاههای اروپا دست یافت. مردم این شهر فقیر که همیشه زیر سایهٔ تیمهای ثروتمندی مثل میلان، اینتر و یوونتوس بودند، حالا بهانهای برای جشن و دلخوشی داشتند که شاید افراد خوشبین هم خواب آن را نمیدیدند. با گذشت سالها هنوز تصاویر مارادونا در گوشهگوشهٔ این شهر بهچشم میخورد. تعجب نمیکنم که استادیوم تیم فوتبال این شهر به دیهگو آرماندو مارادونا تغییر نام داده است.
در کنار درخشش فوقالعاده در زمین فوتبال، متأسفانه مشکلات حاشیهای مارادونا بزرگتر میشد. اعتیاد او به کوکائین و روابط خارج از ازدواج همواره ادامه داشت. شاید همین گواه نبوغ او باشد که تا پا در زمین میگذاشت، با وجود هر آنچه در زندگی خصوصیاش میگذشت، باز هم فوق ستارهٔ درخشان میدان بود.
در دههٔ هشتاد شاید افتخاری نبود که نصیب وی نشده باشد. در زمانی که اینترنت و شبکههای اجتماعی شاید در تخیل افراد هم نمیگنجید، پیر و جوان در سراسر دنیا حداقل اسم او را شنیده بودند.
اما با آغاز دههٔ ۹۰ و جام جهانی ۱۹۹۰، سرازیری زندگی حرفهای و شخصی مارادونا پرشیبتر شد. وی در حالی کاپیتانی تیم ملی را بر عهده داشت که عملکرد او سایهای از درخشش وی در جام جهانی قبلی بود. با این حال، تیم آرژانتین با شکست تیم ایتالیا به فینال رسید که خود باعث نفرت و عصبانیت برخی از مردم این کشور از مارادونا شد.
روزگار درخشش و افتخارآفرینی لشکر یکنفره تمام شده بود. اخراج وی از تیم آرژانتین در میانهٔ جام جهانی ۱۹۹۴ شاید در خاطر بسیاری از علاقهمندان فوتبال مانده باشد. مارادونا در حالی به بازی ادامه میداد که تنها نام بزرگی را به دوش میکشید.
وی در مربیگری هرگز نتوانست افتخارات بازیگری خود را تکرار کند و همراه با تیم ملی این کشور در جام جهانی ۲۰۱۰ با شکست سنگین در مقابل آلمان از ادامهٔ رقابتها حذف شد.
هر چه فکر میکنم درخشش مارادونا تا نیمی از عمر او بود و پس از جام جهانی ۱۹۹۰ و البته با بالا رفتن سن، این ستارهٔ درخشان رو به افول گذاشت.
پس چطور فوت فردی که زندگیای پرحاشیه داشته سبب میشود که دولت آرژانتین سه روز عزای عمومی اعلام کند؟ چطور شاید تا یک هفته مطبوعات سراسر دنیا مشغول بحث از یاد و خاطرات و اثر بهجای مانده از او، بودند؟
حضور او در دههٔ هشتاد میلادی آنقدر در دنیای فوتبال پررنگ و چشمگیر بود که فراموشی آن غیرممکن است. کمتر بازیکنی در تاریخ فوتبال بوده است که بهتنهایی تا این اندازه در سرنوشت تیم خود تأثیرگذار باشد. کنترل توپ، تکنیک، بازیسازی و گلزنی، از او یک هافبک مهاجم بینظیر میساخت.
در عین حال، او یک کاراکتر کامل بود. ادا و قیافه و ژست گرفتنهای او هواداران خودش را مجذوب میکرد. او همچنین میدانست که فوتبال بازی و سرگرمیای است که او بهترین بازیگر آن است. صحنههای گرم کردن او قبل از بازی و حرکات او با توپ هر بینندهای را مجذوب میکرد. حتی بازیکنان حرفهای مطرح هم از تسلط و کنترل او بر توپ متحیر بودند.
در کشوری فقیر چون آرژانتین که فوتبال یکی از معدود دلخوشیها و افتخارات آن است، مارادونا سمبل روزهای خوش گذشته است که همیشه برای آنها با تمام خطاها یک قهرمان ملی باقی میماند.
وی همواره یکی از بهترین بازیکنان تاریخ فوتبال باقی خواهد ماند. چه بسیار کودکانی که رؤیای همانندِ او شدن را داشتند و دارند. مطمئنام که زندگی او سرمشق و درس عبرت بسیاری میتواند باشد.
در جایی خواندم که گفته شده بود مهم نیست مارادونا با زندگی خود چهکار کرده، مهم این است که با زندگی دیگران چه کرده است. تردیدی نیست که این ستارهٔ تکرارنشدنی خاطرات خوش بسیاری برای میلیونها نفر بهجای گذاشته است. همانطور که همیشه گفتهام از ورزشکاران بت نسازیم. مارادونا با همهٔ کاستیها و نقصهای خود بهعنوان یک انسان به خاطرات پیوست. میراث او برای ما لذت دیدن نبوغ بینظیر او در زمین فوتبال بود.
خداحافظ پسر طلایی، در قلب میلیونها طرفدار خود همیشه زنده خواهی ماند.