کوچه‌پس‌کوچه‌های ذهن من – کشِ تنبان

کوچه‌پس‌کوچه‌های ذهن من – کشِ تنبان

مژده مواجی – آلمان حیاط خانه قدیمی‌مان، حیاطی پر از نخل، نقطه‌ای از کرهٔ غول‌آسای زمین بود که در آن جانوران زندگی نسبتاً مسالمت‌آمیزی با هم داشتند. گربه‌ها تمام روز آنجا پرسه می‌زدند و تمایلی به خوردن موش نشان نمی‌دادند. ترجیح می‌دادند به‌محض پهن‌کردن سفره صف بکشند و آنقدر به غذاخوردنمان زل بزنند تا که ما غذا از گلویمان پایین نرود و آن‌ها چیزی عایدشان بشود. مرغ‌ها، خروس‌ها و دو تا مرغابی‌ها (بتول و بهنام)…

بیشتر بخوانید

دنیای من و آدم کوچولوها – عِرقِ خواهری!

دنیای من و آدم کوچولوها – عِرقِ خواهری!

رژیا پرهام – ادمونتون با یکی از بچه‌ها مشغول صحبت بودم که دیدم دخترک دست‌به‌سینه مقابل جمع دوستانش ایستاده و با قیافه‌ای جدی مشغول بحث‌کردن با آن‌هاست. متوجه شد که نگاهش می‌کنم. نگاهی به من انداخت و گفت: They ask me to be in the group of the game that my brother is not.‎ (اونا از من می‌خوان توی گروهی باشم که برادرم نیست.) با خودم فکر کردم خیلی پیش آمده که خواهر و برادر…

بیشتر بخوانید

کوچه‌پس‌کوچه‌های ذهن من – عاشق‌پیشگی

کوچه‌پس‌کوچه‌های ذهن من – عاشق‌پیشگی

مژده مواجی – آلمان بهار بار و بندیلش را می‌بست تا راهی شود. او نیز تن‌پوش خاکستری‌اش را جمع و جور کرد، آوازی سر داد و خودش را برای رفتن آماده کرد… محل تولد: از دوردست‌ها می‌آید سن: نامشخص شغل: آوازه‌خوان دوره‌گرد نوع آواز: نغمهٔ بهاری                    فصل کار: بهار نوع زندگی: عاشق‌پیشگی آدرس محل سکونت: شهر بهار، بولوار عاشقان شوریده                                    آدرس محل کار: بهارستان نوع پرورش فرزند: باروری و بعد گستاخانه و زیرکانه…

بیشتر بخوانید

آستانهٔ دو جهان – شعری از نیکی فتاحی

آستانهٔ دو جهان – شعری از نیکی فتاحی

نیکی فتاحی – ونکوور ایستاده اینجا در آستانهٔ این جهان نگاه می‌کنم؛ چه انسان‌هایی مرا به مرز جنون کشانده‌اند انسان‌هایی با معده‌های سرشارِ عظیم و سرهای زیبای کوچک انسان‌هایی با صورتک‌های دلمه‌بسته از نخوت و برتری انسان‌هایی با صورتک‌های پیروز اگر که انسان را واژه‌ای این‌چنین سزاوار باشد.   گوش می‌کنم؛ چه حرف‌هایی قلب مرا ترک ترک می‌کنند حرف‌هایی پرصدا چون پژواک پیچیده در اسکلت‌های خالی پوسیده حرف‌هایی که فاصله‌شان از حقیقت، برهوت کویری‌ست خشک…

بیشتر بخوانید

دنیای من و آدم کوچولوها – ایران در لغت‌نامهٔ بچه‌ها

دنیای من و آدم کوچولوها – ایران در لغت‌نامهٔ بچه‌ها

رژیا پرهام – ادمونتون قرارست با بچه‌ها بازی کنیم و هر کدام پیشنهادی داریم؛ من می‌گویم نوبتی یک کلمه بگوییم، بقیه در موردش یک جمله بگویند. پیشنهادم پذیرفته می‌شود. بازی را شروع می‌کنیم و نوبت به من می‌رسد. می‌گویم: Iran یکی از فسقلی‌ها سریع جواب می‌دهد: Razhia’s land (سرزمین رژیا) بقیهٔ بچه‌های کانادایی همان دو کلمه را تکرار می‌کنند. فقط یک نفر نظر متفاوتی دارد؛ دخترک سه‌سالهٔ ایرانیِ مهدکودکم که به من و دوستانش نگاه…

بیشتر بخوانید

کوچه‌پس‌کوچه‌های ذهن من – بزِ نگون‌بخت و انقلاب

کوچه‌پس‌کوچه‌های ذهن من – بزِ نگون‌بخت و انقلاب

مژده مواجی – آلمان گرسنه و ویلان و سرگردان توی کوچه‌ها می‌گشت تا شاید علف یا سبزه‌ای پیدا کند و بخورد. برای صاحبش فقط مهم بود که او با شکم سیر به خانه برگردد و پروار شود. بزِ هم‌محله‌ایِ ما عاشق باغچه‌های حیاط ما بود. چون نه تنها سرشار از سبزه بود، بلکه درِخانه نیز همیشه باز بود. چه جایی بهتر از این سبزه‌زار! خانهٔ ما خانه‌ای به سبک معماری قدیم بوشهر حیاطی وسیع داشت…

بیشتر بخوانید

دنیای من و آدم کوچولوها – یک روز متفاوت و مهم

دنیای من و آدم کوچولوها – یک روز متفاوت و مهم

رژیا پرهام – ادمونتون چندی پیش در کانادا روز خانواده بود. بیشتر مهدکودک‌ها و مدارس چنین مناسبت‌هایی را جشن می‌گیرند و در موردشان مفصل صحبت می‌کنند، داستان و شعر می‌خوانند، کاردستی و کارت تبریک درست می‌کنند و… ولی امسال بر خلاف گذشته، من سعی کردم خیلی سریع از کنار قضیه بگذرم. دلیل این تصمیم هم حضور چند نفر از بچه‌های مهدکودکم است که فرزندان طلاق‌اند و تلاش برای عدم تمرکز آن‌ها بر کمبودی که دارند….

بیشتر بخوانید

در نقد پدرسالاری و مادرسالاری در تاریخ‌ شعر نو

در نقد پدرسالاری و مادرسالاری در تاریخ‌ شعر نو

مهدی گنجوی – تورنتو ۱. یک گفتمان غالب در تاریخ شعر نوی ایران به «نوآوری در معنا» و «نوآوری در آوا» در شعر مدرن ایران اصلی‌ترین بها را می‌دهد. البته اولویت‌های دیگری نیز در این رویکرد‌ به تاریخ ادبیات که کرونولوژیکال به تاریخ زیبایی‌شناسی نگاه می‌کند، وجود دارد که فی‌المثل باعث می‌شود رابطهٔ این «نوآوری‌»ها با اجتماعی بودن یا نبودن شعر به روش‌های مختلف و گاه حتی متضادی تئوریزه ‌شود. در یک سو روایت هم‌زمان…

بیشتر بخوانید

بهمنت بی‌زمستان است – برای پنجاهمین بهمنِ بی‌فروغ

بهمنت بی‌زمستان است – برای پنجاهمین بهمنِ بی‌فروغ

بی‌تا ملکوتی – جمهوری چک چقدر این زمستان به من می‌آید این شاخه‌های خشک گل سرخ روییده بر گردن این کریستال‌های شفاف دو دست این برگ بلورآجین لب و برفی که شبانه از دو سینه‌ام می‌‌بارد بر زمین بایر لباس مهمانی کولاک جاری دو چشمم و یخچال‌های قطبی جای پاها که شهر را به شمالی‌ترین عرض جغرافیایی کوچ داده‌اند گلویم بی‌ماه حامله است و روباه‌های همسایه، فصل نو را از یاد برده‌اند چقدر این زمستان…

بیشتر بخوانید

کوچه‌پس‌کوچه‌های ذهن من – گربه‌های مدرن

کوچه‌پس‌کوچه‌های ذهن من – گربه‌های مدرن

مژده مواجی – آلمان در آشپزخانه مشغول تهیهٔ سالاد شیرازی هستم. هم‌زمان رادیو هم گوش می‌کنم. دکتر دامپزشک مهمان برنامه است. شنوندگان می‌توانند زنگ بزنند و مشکلاتشان در رابطه با حیوانات خانگی را  مطرح کنند.   سر خیار را می‌برم و ریز خرد می‌کنم. زنی تلفن می‌زند و با لحنی غمناک می‌گوید: «گربه‌ای ایرانی دارم. مدتی‌ست رفتاری عجیب از خودش نشان می‌دهد. به‌جای اینکه در توالتش ادرار کند، به‌روی جای خاصی از قالی گران‌قیمت و…

بیشتر بخوانید
1 52 53 54 55 56 64