ورشکسته به تقصیر دیگران! – یادداشت مترجم «بیشعوری» دربارهٔ این کتاب

ورشکسته به تقصیر دیگران! – یادداشت مترجم «بیشعوری» دربارهٔ این کتاب

دکتر محمود فرجامی – ترکیه اخیراً یادداشتی از آقای جلیسه در شبکه‌های اجتماعی فارسی‌زبان دست‌به‌دست شد و به من هم رسید. نوشته‌ٔ ایشان دربارهٔ سری‌دوزی کتاب است  با ذکر چهار نمونه کپی‌کاری از کتاب بیشعوری، همگی با طرح جلد، عنوان، فونت، شناسه و متن مشابه، اما توسط چهار ناشر ظاهراً مختلف در قم! اتفاقی که با وجود حیرت‌انگیزبودن، تنها گوشه‌ای از فاجعه‌ای است که بر سر یک کتاب و مترجم و ناشرش آمد. فاجعهٔ بیشعوری!…

بیشتر بخوانید

کاریکلماتور (۷)

کاریکلماتور (۷)

داود مرزآرا – ونکوور ۱- من و زن‌برادر شوهرم در زندگی دو خانواده، همیشه جاری هستیم. ۲- با تغییر فصل‌ها ما پیر می‌شویم. ۳- درختی روی شاخه‌اش این نوشته را آویزان کرد: «اگر به سراغ من می‌آیید، تبر نیاورید.» ۴- مصاحبۀ گورکن با پنجاه مرده منتشر شد. ۵- سرش را از ته تراشید و روسری را کنار گذاشت تا سرش هوایی بخورد. ۶- پس ازشستشوی مغزی، کله پایش کردند تا درهمکاری کردن سر از پا نشناسد….

بیشتر بخوانید

دنیای من و آدم کوچولوها – تفاوت فرهنگ!

دنیای من و آدم کوچولوها – تفاوت فرهنگ!

رژیا پرهام – تورنتو چندی پیش تولد یکی از بچه‌های مهدکودکم بود و یکی دو تا از مادرهای دیگر با کوچولوهایشان به جشن تولد دعوت شده و رفته بودند. تولد توی سالن ژیمناستیکی برگزار شده بود و ظاهراً در فرصتی که بچه‌ها مشغول بوده‌اند، خانم‌ها هم گپی زده‌ بودند. امروز یکی از مادرها با ساکی پارچه‌ای پر از لباس آمد و گفت: «می‌شه این رو توی کمد یکی از بچه‌ها بذارم؟» گفتم: «حتماً. ولی ممکنه…

بیشتر بخوانید

«من» معیار طنز است! – گفت‌وگو با محمود فرجامی، طنزنویس و طنزپژوه

«من» معیار طنز است! – گفت‌وگو با محمود فرجامی، طنزنویس و طنزپژوه

شرمین فرهمند – ونکوور محمود فرجامی متولد ۱۳۵۶ در مشهد، طنزنویس و طنزپژوه ایرانی است که از سال ۱۳۸۰ در رسانه‌های فارسی‌زبان داخل و خارج ایران فعال بوده است. او دارای مدرک دکتری ارتباطات در شاخهٔ روزنامه‌نگاری است و پایان‌نامهٔ خود را با موضوع انگیزه‌های طنز سیاسی در ایران نوشته است. از فرجامی تا کنون صدها مقاله و یادداشت و ده عنوان کتاب در داخل و خارج از ایران منتشر شده است که از میان…

بیشتر بخوانید

نماز شام غریبان – شعری از سعید جاوید

نماز شام غریبان – شعری از سعید جاوید

سعید جاوید – آمریکا می‌خوانمت به خوانشی که غریبانه از مدار ماه می‌گذرد می‌خواهمت به خواهشی عجیب‌تر از عشق می خوانمت به خواهشی خونین که گلوگاه برنمی‌تابد و می‌رود به خون بنشیند و بپاشد، زِ ماه تا ماهی.می‌خوانمت، به نور به آفتاب و به ماه از منتهای حنجره‌ام آنجا که کودکی شرقی .می‌خواند، [به تلاوتی غریب] «الله نورالسماوات والارض» و عاشقان جنوبی – کف بر دهان و رعشه بر اندام – جادُوانه می‌رقصند.می‌رقصمت به دف…

بیشتر بخوانید

داستان دنباله‌دار – جنگل ابر (قسمت دوم)

داستان دنباله‌دار – جنگل ابر (قسمت دوم)

قسمت قبلی این داستان را در اینجا بخوانید علیرضا ایرانمهر – ایران مرد همچنان که روی کاناپهٔ شرکت دراز کشیده بود و دود سیگارش را به‌سمت سقف فوت می‌کرد، چنگک را دید. چنگک کاملاً از سقف بیرون زده بود. احتمالاً باید برای آویختن لوستر از آن استفاده می‌شد. سرایدارها تا فردا نمی‌آمدند. می‌توانست صندلی‌ پشت میزها را وسط اتاق بیاورد، طنابی را که توی آبدارخانه داشتند از چنکگ آویزان کند و خودش را دار بزند….

بیشتر بخوانید

کابوس ِخاکستری – داستان کوتاهی از فردریک براون

کابوس ِخاکستری – داستان کوتاهی از فردریک براون

فردریک براون۱ برگردان از فرانسه: غزال صحرائی – فرانسه با احساس فراغت و سبک‌باریِ شگفت‌انگیزی از خواب بیدار شد. تابش گرم و ملایم خورشید درهوای بهاری لذت‌بخش بود. بی‌هیچ جنبشی، روی نیمکت پارک لم داد. نیم ساعتی چُرت زده بود… پارک از سرسبزی بهار درخششی خاص داشت؛ روز فوق‌العاده‌ای بود و او جوانی دلباخته. به طرزی باورنکردنی دلباخته، آن‌قدرعاشق و دلباخته که از شدت دلدادگی سرش به دَوَران می‌افتاد. و عاشقی خوش‌اقبال: در مهمانی شب…

بیشتر بخوانید

کوچه‌پس‌کوچه‌های ذهن من – زبانی به نام «بوق»

کوچه‌پس‌کوچه‌های ذهن من – زبانی به نام «بوق»

مژده مواجی – آلمان تهران شهری‌ست که خواب ندارد. در هر ساعتی از شبانه‌روز شلوغی خاص خود را دارد. شهری پیچیده که گنجایش کمِ خیابان‌ها به ترافیک و «بوق» دامن زده است. تهران بدون صدای همهمه و «بوق» خودروها غیرقابل‌تصور است. بوق، که به‌نحوی گوشه‌ای از فرهنگ رانندگی است، هر نوعش مفهومی خاص دارد: – سلام – خداحافظ – راه باز کن – بزن کنار – کجا می‌ری؟ (تاکسی) – بجنب – دارم میام –…

بیشتر بخوانید

دنیای من و آدم کوچولوها – قشنگ‌ترین کلمه‌

دنیای من و آدم کوچولوها – قشنگ‌ترین کلمه‌

رژیا پرهام – تورنتو امروز صبح هوا عالی بود. به پیشنهاد یکی از بچه‌ها رفتیم بیرون که قدمی بزنیم. ابر قشنگی که شبیه فرشته‌ها بود، توجهمان را جلب کرد و کلی در موردش صحبت کردیم. به بچه‌ها گفتم: «من عاشق کوه‌ها و ابرهام.» دخترک گفت: «برعکسِ من که ابرها رو دوست ندارم، چون از صدای رعد و برق می‌ترسم.» گفتم: «نمی‌دونستم، ولی من رعد و برق رو هم دوست دارم. فکر می‌کنم رعد و برق…

بیشتر بخوانید

کمدی‌کتاب بیشعوری در ونکوور با حضور محمود فرجامی 

کمدی‌کتاب بیشعوری در ونکوور با حضور محمود فرجامی 

محمود فرجامی، طنزنویس، طنزپژوه، نویسنده و مترجم، روز شنبه ۷ اکتبر برنامهٔ «کمدی‌کتاب بیشعوری» خود را در ونکوور برگزار خواهد کرد. این برنامه که توسط نشریهٔ «رسانهٔ همیاری» برگزار خواهد شد در واحد دانشگاهی هاربرسنتر دانشگاه سایمون فریزر برگزار می‌شود. برنامهٔ «کمدی‌کتاب بیشعوری» محود فرجامی، مخلوطی از ارائه و امضای کتاب، و استندآپ کمدی است که پیش از این در شهرهای کلن، پاریس، لوزان و میلان با موفقیت برگزار شده است. زمان: شنبه ۷ اکتبر ۲۰۱۷ تهیهٔ…

بیشتر بخوانید
1 46 47 48 49 50 64