دنیای من و آدم کوچولوها – بازی در دنیای خیالِ هم‌بازی

دنیای من و آدم کوچولوها – بازی در دنیای خیالِ هم‌بازی

رژیا پرهام – تورنتو پسرک چهره‌اش متفاوت بود، پوست قهوه‌ای تیره و موهای قهوه‌ای، همراه خانم بلوند مسنی آمدند و روی نیمکتی که من نشسته بودم، نشستند. بابت رنگ متفاوت پوستشان شک داشتم، ولی‌ بعد متوجه شدم مادربزرگ و نوه‌اند. پسر کوچولو کمی‌ از آب لیوان دردارش سر کشید و راه افتاد، به‌نظر شش-هفت‌ساله می‌آمد. بر خلاف معمول عصر‌های تابستان پارک شلوغ نبود. پسرک سراغ دو نفر رفت، مشغول بودند و هم‌بازیِ او نشدند. بدون هیچ…

بیشتر بخوانید

چند شعر از رضا عباسی

چند شعر از رضا عباسی

رضا عباسی – ایران ۱ سال‌ها نشست فرورفته در نخِ رنگ و گره و چشم برای بادها نقشه کشید که زیر پا بیاندازدشان مادرم پیامبر بود اما، سلیمان قالیچه‌سواری کرد ۲ مسخره است اعتقادی به مرزها نداشته باشی به خط‌های مسخرهٔ کرهٔ زمین و پاهایت را سیاه و کبود کنند ساعت‌ها در روز پوتین‌هایت در یک نقطهٔ صفر مرزی ۳ رگ رنگ‌ها را بزنید تکرار پیری که به جان شعرهایمان افتاده به جان پیراهن‌هایمان به…

بیشتر بخوانید

کوچه‌پس‌کوچه‌های ذهن من – بی‌خانمان مستقل

کوچه‌پس‌کوچه‌های ذهن من – بی‌خانمان مستقل

مژده مواجی – آلمان برخی از بی‌خانمان‌های آلمان تمایلی به زندگی در خوابگاه‌هایی که برایشان مهیا شده، ندارند. به‌دلایلی از قبیل ترس از دزدیده شدن وسایلشان، احساس شرم، ممنوع بودن مشروبات الکلی، راحت نبودن در جمع،… ترجیح می‌دهند در محیط بیرون به‌سر ببرند. چند شب پیش بی‌خوابی زده بود به سرم و اصلاً خوب نخوابیدم. صبح زود در مسیری که سرِ کار می‌رفتم، مرد بی‌خانمانی را دیدم که از روبه‌رو می‌آمد و یک چرخ‌ دستی را…

بیشتر بخوانید

از زخمه‌ها، تا خیابانی و آن‌سوی پرچین

از زخمه‌ها، تا خیابانی و آن‌سوی پرچین

گزارشی از مراسم شعرخوانی حسن حسام در ونکوور رسانهٔ همیاری – ونکوور در روز یکشنبه ۶ مه ۲۰۱۸، در یکی از سالن‌های دانشگاه سایمون فریزر، واحد داون‌تاون، برنامهٔ شعرخوانی‌ای برای حسن حسام شاعر مقیم پاریس توسط کانون نویسندگان ایران (در تبعید) برگزار شد. حسن حسام، متولد ۱۳۲۴ در شهر رشت، از اعضای اولیهٔ «کانون نویسندگان ایران» و «کانون نویسندگان در تبعید»، شاعر، نویسنده و فعال و زندانی سیاسی پیشین است. از وی تا کنون کتاب‌های…

بیشتر بخوانید

کوچه‌پس‌کوچه‌های ذهن من – ساعت ۱۹:۳۰، مارش ایرانی

کوچه‌پس‌کوچه‌های ذهن من – ساعت ۱۹:۳۰، مارش ایرانی

مژده مواجی – آلمان ۱۰ اردیبهشت ماه، به یاد برادرانم افسر وظیفه، محمدعلی مواجی (بوشهر ۱۳۳۴-خرمشهر ۱۳۶۱) و درجه‌دار وظیفه، محمدحسن مواجی ( بوشهر ۱۳۳۷-خرمشهر ۱۳۶۱) خانم روستوک در یک آپارتمان قدیمی دههٔ ۱۹۲۰ میلادی زندگی می‌کرد. خانه‌ای که نمای بیرونی آن ویژگی خاص معماری آن دوره را داشت. سطحی برآمده و فرورفته با آجرهای قهوه‌ای تیره‌رنگ، پنجره‌های بزرگ سفید مشبک و درِ ورودی چوبی بزرگ قهوه‌ای. ما طبقهٔ بالای او زندگی می‌کردیم. خانم روستوک، علی‌رغم…

بیشتر بخوانید

دنیای من و آدم کوچولوها – درس گروه تجسس

دنیای من و آدم کوچولوها – درس گروه تجسس

رژیا پرهام – تورنتو دیروز دختر کوچولوی چهارسالهٔ مهدکودکم با تلِ خوشگل و جدیدی که به موهایش زده بود و خوشگل‌تر شده بود، به مهدکودک آمد. تلِ را به همه نشان داد و درباره‌اش توضیح داد. بعد از آنکه دوستانش از رنگ و طرح قشنگ آن تعریف کردند، با خیال راحت آن را توی کوله‌پشتی‌اش گذاشت و به‌سمت اسباب‌بازی‌های مورد علاقه‌اش رفت. یکی دو ساعت بعد که زمان پارک رفتن شد، با یادآوری این نکته که…

بیشتر بخوانید

معرفی دو کتاب جدید از داود مرزآرا

معرفی دو کتاب جدید از داود مرزآرا

سیما غفارزاده – ونکوور نویسندهٔ پُرکار شهرمان، داود مرزآرا، به‌تازگی حاصل کارهای اخیرش را در دو کتاب به‌چاپ رسانده است. کتاب اول مجموعه‌ای از کاریکلماتورها و مینیمال‌‌ها و کتاب دوم مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه اوست، که شامل ۱۴ داستان است از جمله داستان کوتاه «پرش اسب‌ها» که مجموعه داستان نیز عنوانش را از آن گرفته است. بیش از نیمی از داستان‌های این مجموعه در کانادا و گاه مشخصاً در ونکوور می‌گذرد و طبیعتاً فضا برای…

بیشتر بخوانید

دنیای من و آدم کوچولوها – سفر به هاوایی

دنیای من و آدم کوچولوها – سفر به هاوایی

رژیا پرهام – تورنتو بیشترِ زمان امروز صبح من صرف هم‌صحبتی با دختر کوچولوی سه سال و نیمهٔ ناز و خوش‌صحبتی شد. خوش‌ذوق است و قشنگ صحبت می‌کند. دیدنی‌ها را خوب می‌بیند و در مجموع دنیا به‌نظرش هیجان‌انگیز است و «فان». بهترین، باهوش‌ترین، زیباترین و مهربان‌ترین خانم دنیا، «مامی» است و قوی‌ترین، خوش‌اخلاق‌ترین و خوش‌تیپ‌ترین آقای دنیا هم، «ددی». همهٔ خانه‌ها قصرند و همهٔ خانه‌ها شاه و ملکه و پرنسس دارند. او هم پرنسس خانهٔ خودشان…

بیشتر بخوانید

کوچه‌پس‌کوچه‌های ذهن من – من!

کوچه‌پس‌کوچه‌های ذهن من – من!

مژده مواجی – آلمان با اینا، دوست آلمانی، منتظریم که چراغ عابر پیاده و دوچرخه سبز شود. کنار خط عابر پیاده، روی راه دوچرخه، چند دوچرخه‌سوار و مردی بر روی صندلی چرخ‌دار منتظرند. چراغ راهنما سبز می‌شود. دوچرخه‌سوارهای پشت صندلی چرخ‌دار پشت سر هم با صدای بلند زنگ می‌زنند که صندلی چرخ‌دار کنار برود. مرد روی صندلی چرخ‌دار با دستپاچگی خودش را کنار می‌کشد تا اول آن‌ها رد بشوند. دوچرخه‌سوارها فاتحانه از کنار صندلی چرخ‌دار رد…

بیشتر بخوانید

دستت را می‌گیرم – داستان کوتاهی از آنی سومون

دستت را می‌گیرم – داستان کوتاهی از آنی سومون

از مجموعه داستان «فرش سالن» نوشتهٔ آنی سومون Annie Saumont برگردان: غزال صحرائی – فرانسه آنی سومون (Annie Saumont)‏ (۱۹۲۷ – ۲۰۱۷) نویسنده و مترجم زنِ فرانسوی است. او در خانواده‌ای متوسط پرورش یافت. مادرش آموزگار بود. از همان دوران کودکی به نوشتن داستان علاقه داشت. آنی سومون در رشتهٔ ادبیات مدرن تحصیل کرد و موفق به کسب مدرک کارشناسی ارشد زبان انگلیسی و اسپانیایی شد. در آغاز با ترجمه‌های درخشان از نویسندگان بزرگی همچون «جی….

بیشتر بخوانید
1 38 39 40 41 42 64