محمود درویش (۱۳ مارس ۱۹۴۱ – ۹ اوت ۲۰۰۸) شاعر و نویسندهٔ بهنامِ فلسطینیست که جوایز بسیاری را برای تولیدات ادبیاش از آنِ خود کرده و شاعر ملی فلسطین محسوب میشود. در آثار او، فلسطین استعارهای شد برای ازدستدادنِ عدن، تولد و رستاخیز و اندوه سلبِ مالکیت و جلای وطن. وی بهعنوان تجسم و متفکرِ عرف شعر سیاسی در اسلام توصیف شده است؛ مردِ عملی که عملش همانا شعر اوست (۱). مزمور نهم شعری از:…
بیشتر بخوانیدشعر
در سوگ او که تنها «ده دقیقه پیرتر» از من بود…
ای رهروی «جادههای کیارستمی»، سرانجام دانستی «خانهٔ دوست کجاست»؟ «کلید» آن را «زیر درختان زیتون» یافتی؟ «طعم گیلاس» را چشیدی؟ «شیرین» بود؟ ای باارزشتر از «طلای سرخ»، فاخرتر از «فرش ایرانی»،… چه ناگهانی «مسافر» شدی، و بی«بلیت» به «سفر» رفتی! … «باد تو را هم برد»؟ همچون «بادکنک سفید»؟… «کلوزآپ» چهرهات، چون «کپی برابر اصل»، هماره در یاد و نظرم خواهد ماند، «مثل یک عاشق» «من هم میتوانم»، همانند کلاس «اولیها»، «مشق شب» بنویسم، و…
بیشتر بخوانیدچند شعر تازه از رضا کاظمی
رضا کاظمی – ایران ۱ منظرهٔ زیبایی نیست مرداب. دلتنگیِ هزار مردِ نایی خفته در گلوی نیها! ۲ میانِ باغِ اناری لگد به درخت میزند کودک، میریزند برگها انارها، نه. من آن کودکام انارها همه تو! ۳ میانِ تو و تو عمریست معلقام، انگار قایقی بهگِلنشسته که نه در آب میرود نه بر آب! ۴ آزادی تنهاییِ مکرر است مثل رهاشدن یک زندانی وقتی آنسوی میلهها کسی به انتظارش نیست!…
بیشتر بخوانیدسنگ بر سنگ – ترجمهٔ شعری از Ankie Peypers
سنگ بر سنگ Ankie Peypers (1946 – 2008) – Netherlands برگردان: شهلا اسماعیلزاده – هلند وقتی آدمها رد میشوند و میگویند: این برج را ببین، میخواهم از آنها بپرسم میدانند که بر سر سنگ چه میآید تمام روز راست میایستد سنگ بر سنگ و خود را تحمل میکند و در شهر گم میشود.
بیشتر بخوانیدآدمی – شعری از کافیه جلیلیان
کافیه جلیلیان – تورنتو جادوی خاموشی شب، سکوت، فراموشی پرنده اما، خانه را بر بلندترين درخت میکارد باران، غبار جنگل میشويد و دشت با شبنم و شقايق، رقصان شايد طلسمِ تنهايی آدمی را در کوه خواب به بند کشيده باران، پرنده، جنگل تو را به نام میخوانند تا کلبهٔ اميد راهی نمانده است همراه شو رفيق، با من بيا بادا شهاب عشق را بار دگر بر دامن سپيده بنشانيم
بیشتر بخوانیدرونمایی از کتاب شعر جدید هادی ابراهیمی
فریده نقش در اردیبهشت سال ۱۳۳۳ در رشت زاده شد. نخستین شعر او در سال ۱۳۵۱ در مجلهٔ نگین چاپ شد. سپس در مجلههای فردوسی، گیله مرد، دفترهای هنر وادبیات، شهروند و گردون اشعارش را بهچاپ رساند. نزدیک به ۲۵ سال است که هفتهنامهٔ شهروند را اداره میکند و سردبیر شهروند (سایت شهرگان) میباشد. هادی ابراهیمی رودبارکی در تلاشهای پیگیرش برای تعالی و پیشبرد فرهنگ و ادب ایران برگزارکنندهٔ برنامههای هنری و فرهنگی بسیار زیادی…
بیشتر بخوانیدمیمیرد که در جغرافیای تو زاده شود- شعری تازه از فرزانه بابایی
شبیه زنی، که نمیداند کیست. موهای سیاه را، از شانهاش کنار میزند. نگاه میکند؛ به کشیدگی دستها به ساقهای پا و قبل از کشف زن و زمین توی شهر راه میرود. چیزی از سرانگشتها از مفهوم لمس و انقباضهای مکرر تن نمیداند! شهر خیره شده؛ به هلالِ ماه، در پهلوها سفیدی منتشر در رانها و خواب و خواهشی، که زن را بازگردانده است. صدایی پنجه به ماه میکشد درد در تناش میپیچد،…
بیشتر بخوانیدتقلید – شعر جدیدی از اصلان قزللو
اصلان قزللو – ایران خالی میشود شب از صدا، از روز. ساعت دیواری، بیشرمانه در تلاش است تیکتاکِ کفش پاشنهبلند زنی را تقلید کند، که در غربت خیابانهای شهر، درهای بسته میشمارد؛ از پنجرههای نیمهباز، زخمی میشود؛ و زنگ هیچ دری یارای افشای این راز ندارد. صدا خالی میشود از شهر درها باز، پنجرهها رها ساعتها، دنبال زنهای دیگری هستند تا صدای پایشان را تقلید کنند.
بیشتر بخوانیدچند شعر تازه از فریده نقش – شاعر ساکن ونکوور
در کرباسی میپیچم شادیهایم را که پایانش تو بودی *** آرشه بر مژگانم نکش قرار از جانم میربائی سازها کوک نیستند… *** کوله بر بارمیکشم گره میزنم اشکهایم را بر لب جوی آبی شاید به سرچشمه رسیدم *** گاه میاندیشم ای کاش قانون دوئل برقرار بود یا می کُشتیام یا میمُردم … *** پرندهٔ من اینجا و…
بیشتر بخوانیدشصتویک – شعر جدیدی از بنفشه حجازی
شصتویک بنفشه حجازی – ایران ستــاره میبارد چترت را ببنــد آهــــو هنوز به هوایی تــازه هجرت میکند بــرج دریایی میافتد بر آب و مــاه بهقدری پایین از صخره که من به حصار قلعهات. از برج بیـــا به ابرها نمیرسی افســانه نچین چوپان هنوز گلّــه را هِی میکند به آغُــل هر روز سایهها جنگل میسازند و من در انتهای پلکانی که شصتوهفت بار بالا میرود شصتویک بار پایین میروم. تاریکی و تاریکی از پیچ کوچه نمیرود….
بیشتر بخوانید