مینا سبزواری – ونکوور شنبه چهاردهم ژوئیه (جولای)، ارکستر سمفونیک تقریباً صدسالهٔ ونکوور در انگلیش بِی (English Bay) برنامه خواهد داشت. فرصتی گرانمایه که بنشینیم لب دریای بیکران و با نوای موسیقی گذر عمر را ببینیم! و چشم و گوشمان را میهمان دیدن ملیتها وشنیدن زبانهای گوناگون کنیم. این ارکستر سمفونیک تازهترین برنامهشان را هشتم ژوئیه، برای بیش از چهلمین بار، در پارک برنابی برگزار کردند. هزاران تن رفته بودیم. کنار هم و بر روی…
بیشتر بخوانیدهنر و ادبیات
کوچهپسکوچههای ذهن من – طبیعت، بزرگترین و خلاقترین هنرمند است
مژده مواجی – آلمان سالها پیش سری به جمعهبازار محله زدم و به دکهای که انواع و اقسام سیبها را داشت، نزدیک شدم. نگاهی به سیبها که در جعبههای چوبی بودند، انداختم. چشمم به سیبی افتاد که قبلاً ندیده بودم. پوستش طرحی مانند نقاشی آبرنگ داشت. طبیعت، هنرمندانه به آن زمینهای زرد و سبز داده بود و در نهایت رنگ قرمز روی آن پاشیده بود. به آن هوای سرد و خاکستری زمستان رنگ و روحی بخشیده…
بیشتر بخوانیددوچرخهٔ بالدار
معرفی مجموعهای از هایکوهای شاعران سوئد با انتخاب و برگردان مانا آقایی و لیلا فرجامی هایکو (Haiku) نوعی شعر ژاپنی است که فرمی بسیار کوتاه دارد و با سه ویژگی مشخص میشود: ۱- ماهیت هایکو مقطع بودنش است، که غالباً توسط کنارِهمگذاری دو تصویر یا دو ایده و کلمهٔ قطعکننده مابینشان ارائه میشود، نوعی نشانهگذاری شفاهی که لحظهٔ جدایی را علامت میدهد و سبک و سیاقی را که طی آن عناصر کنارِ هم گذاشتهشده به…
بیشتر بخوانیددنیای من و آدم کوچولوها – شهری به اسم «منظوری نداشتم!»
رژیا پرهام – تورنتو دخترک فسقلی آنقدر بزرگ شده است که دیگر سر به سر آدم میگذارد… . نشسته است و با دوستش بحث میکنند. یکی میگوید اهل کاناداست و دیگری میگوید اهل ادمونتون. نقشهٔ کانادا را برمیدارم و توضیح میدهم کانادا کشورست و ادمونتون یکی از شهرهای کانادا. اضافه میکنم: «مثلاً من هم اهل کشور ایرانام و هم اهل شهر کرمانشاه.» میخواهند نقشهٔ بزرگ ایران را ببینند. میگم توی مهد کودک ندارم، ولی روی…
بیشتر بخوانیدفلسفهورزی در شعر
دیدگاه استاد مصطفی ملکیان به شعر و سرودههای فرناز جعفرزادگان فرناز جعفرزادگان، متولد شیراز از کودکی و بهصورت جدیتر از سال ۱۳۷۶ سرودن شعر را ابتدا با شعر کلاسیک (غزل، دوبیتی، مثنوی و… ) آغاز نمود و در سال ۱۳۸۶ چند شعر از ایشان در مجموعهٔ شعر زنان فارس و در سال ۱۳۹۱ چند غزلِ وی در کتاب غزلسرایان فارس به کوشش صدرا ذوالریاستین بهچاپ رسید. در فروردین ۱۳۹۲ مجموعه شعرهای کوتاه ایشان با عنوان…
بیشتر بخوانیددنیای من و آدم کوچولوها – وقتِ مردن
رژیا پرهام – تورنتو دیروز پسر کوچولوی چهار سال و نیمهٔ مهدکودکم خبر مهمی برای دوستانش داشت. خبری که با خونسردی اعلام شد: «قراره مادربزرگ بهزودی بمیره.» بعد از این جمله سؤالات بچهها شروع شد. یکی پرسید: «کِی قراره بمیره؟» پسرک شانهای بالا انداخت که نمیداند و جواب داد: «به زودی…» دیگری پرسید: «چرا قراره بمیره؟» جواب این بود که: «چون خیلی پیره و دیگه بهتره بمیره.» دخترکی که چند روز پیش تولدش بود پرسید: «وقتی…
بیشتر بخوانیدکوچهپسکوچههای ذهن من – قفلهای عشق
مژده مواجی – آلمان حصار فلزی خاکستریرنگ کنار دریاچه پر شده بود از قفل عشق؛ حصاری که عشاق به آن دخیل بسته بودند. سنتی اروپایی، که بنا به آن دلدادگان برای دلگرمی قفلی را، که اسمشان بر روی آن حک شده است، جایی میبندند و کلیدش را در آب پرتاب میکنند تا عشقشان پایدار بماند. بر روی این حصارِ دویستمتری، قفلی بود که با بقیه که کوچک، نو و براق بودند، تفاوت داشت. قفل قدیمی بزرگ…
بیشتر بخوانیدنقد روانشناختی رمان شازده احتجاب اثر هوشنگ گلشیری از منظر روانشناسی یونگ
سعید ناظمی – ایران شازده احتجاب رمانی انتقادی به اوضاع اجتماعی ایران در تغییر سلطنت از قاجاریه به پهلوی است. نقدی است بر نظام فئودالی ایران قدیم و تغییر شرایط ظالمانه نه توسط مردم، بلکه توسط حاکمیت جدید و البته ظهور حکومت استبدادی جدید. داستان خاطراتی است از گذشته که در عرض چند دقیقه در ذهن شازدهٔ مسلول، قبل از مرگش میگذرد. شازده خود به وضعیت موجود تن داده و بهطور حتم انسانی بیمار است….
بیشتر بخوانیدلوسییَن – داستان کوتاهی از کلود بورژکس
برگردان: غزال صحرائی – فرانسه کلود بورژکس (Claude Bourgeyx)، نویسنده و نمایشنامهنویس فرانسوی است. او در سال ۱۹۴۳ در شهر بوردو به دنیا آمد. در سال ۱۹۸۴ اولین مجموعه داستان خود را به نام «دشنامهای کوچک» منتشر کرد که در سال ۲۰۱۴ تئاتری با اقتباس از همین داستانها بهروی صحنه برده شد. از آثار این نویسنده میتوان به چند مورد زیر اشاره کرد: رمانها: – عشق در نگاه اول – شاهکار – خوشبختی مثل…
بیشتر بخوانیدشعری تازه از اصلان قزللو
اصلان قزللو – ایران قدم میزنم در خاطرات چهار فصلی که سبزها و سرخها همه، زرد شدهاند تنها، سطری سپید بر جاست در هرم نفسهایی دودآلود برمیگردم به لحظهای روشن که چهار فصل را میشود مرور کرد و در سبزترین نقطهاش به افقی خیره شد که خورشیدش در رنگینکمان نسیمی دست تکان میدهد
بیشتر بخوانید