دنیای من و آدم کوچولوها – پازل وطن

دنیای من و آدم کوچولوها – پازل وطن

رژیا پرهام – ادمونتون تعطیلات بهاره است و مدرسه تعطیل. پسرک برای چند روز به مهدکودک برگشته است. کلاس اول می‌رود و باسوادتر شده! مهربانی‌اش ولی همان است که بود؛ نابِ ناب. پازل کانادا را برمی‌دارد و می‌گوید: «بیایید با هم این پازل رو سرِ هم کنیم و در مورد کشورمون گپ بزنیم؛ اسم استان‌ها رو بگیم و توی نقشه پیدا کنیم که عمه کری کجا زندگی می‌کنه…» خودش شروع می‌کند و خواهرش ادامه می‌دهد….

بیشتر بخوانید

کوچه‌پس‌کوچه‌های ذهن من – مو

کوچه‌پس‌کوچه‌های ذهن من – مو

مژده مواجی – آلمان مو، مو، مو! بحثی تمام‌نشدنی. روز جمعه بود، روز حمام! مادرم سرم را شامپو زد، پخش کرد، مالید وشست. نوبت شانه‌کشیدن با شانهٔ دانه‌درشت چوبی رسید. بدترین قسمت حمام! مثل همیشه با گریه‌وزاری. مادرم سعی می‌کرد آرامم کند: «موهایی که به‌ندرت شانه می‌شوند، در هم گره می‌خورند و بعد از مدتی شانه‌کردنشان اصلاً آسان نیست.» و من بعد از هر حمام احساس می‌کردم مو‌هایم کم شده است و بیشتر گریه می‌کردم….

بیشتر بخوانید

دزد بعدی ماگادان – داستان کوتاهی از ولادیسلاوا کُلوسوا

دزد بعدی ماگادان – داستان کوتاهی از ولادیسلاوا کُلوسوا

نوشتۀ: ولادیسلاوا کُلوسوا [۱] برگردان: داود مرزآرا – ونکوور درِ لوکسی که از چوب بلوط بود، برایشان خیلی گران تمام شده بود. دری بود با نوار و حاشیه‌های چوبی که نشان می‌داد خیلی چیزها پشتش هست: یک تختخواب، یک مبل، یک گنجه، یک تلفن، یک تلویزیون بیست‌سالۀ پرسروصدا و دو زن هشتادوسه‌ساله. او در دو سال گذشته هفتمین دزد بود. با همان اطمینان که فصل‌ها سر می‌رسیدند، آن‌ها هم می‌آمدند. لووزی هنوز در رختخواب بود،…

بیشتر بخوانید

مرگ فروشنده

مرگ فروشنده

نگاهی به فیلم فروشنده، ساختهٔ اصغر فرهادی، برندهٔ اسکار بهترین فیلم خارجی‌زبان در سال ۲۰۱۷ نویسندهٔ اول: دکتر مهدی عابدی، جامعه‌شناس – ونکوور نویسندهٔ دوم: دکتر ناهید دبیری، محقق امور آموزشی – ونکوور مرگ فروشنده، مرگ باورهاست، مرگ ارزش‌هاست و مرگ انسانیت در یک نگاه، فیلم کنکاش مفهومی‌ عمیقی نسبت به مسائل پیچیدهٔ اجتماعی است. تضادهایی که اگر در زندگی عادی تجربه نکرده باشیم، به‌ندرت در مورد آن می‌اندیشیم، پیچیدگی معنائی، تقابل معنا و ارزش‌ها…

بیشتر بخوانید

مروری بر مراسم بزرگداشت فاطمه معتمد آریا در ونکوور و کارگاه بازیگری زیر نظر ایشان

مروری بر مراسم بزرگداشت فاطمه معتمد آریا در ونکوور و کارگاه بازیگری زیر نظر ایشان

چهارشنبه‌شب هفتهٔ گذشته، ۲۹ مارس ۲۰۱۷، مراسم بزرگداشت فاطمه معتمد آریا، هنرمند محبوب ایرانی، در سالن کی‌میک سنتر شهر وست‌ونکوور در کانادا برگزار شد. این مراسم که با همت انجمن ایرانیان دانشگاه بریتیش کلمبیا برگزار شد، با خوشامدگویی نمایندگان این انجمن و توضیحاتی دربارهٔ فعالیت‌های این انجمن غیرانتفاعی، به‌طور رسمی آغاز شد. ابتدا از فرهاد صوفی، یکی از حامیان این برنامه دعوت شد سخنانی را ایراد کند. صوفی با اشاره به جوایز باارزش بسیاری که…

بیشتر بخوانید

گزارش تصویری از اولین نمایشگاه انفرادی خط و نقاشی مجتبی دانشی در ونکوور

گزارش تصویری از اولین نمایشگاه انفرادی خط و نقاشی مجتبی دانشی در ونکوور

شنبه، ۱۸ مارس ۲۰۱۷، اولین نمایشگاه انفرادی خط و نقاشی مجتبی دانشی با عنوان «تاش قلم» در شهر ونکوور افتتاح شد که دو روز ادامه داشت. این نمایشگاه که در یکی از سالن‌های کِی‌میک سنتر در وست‌ونکوور برپا شده بود، با استقبال هنردوستان این شهر مواجه شد و از جمله استادانی همچون کامبیز روشن‌روان، علیرضا صدق‌دار و دکتر نوری از این نمایشگاه دیدن کردند. گزیده‌ای از تصاویر این نمایشگاه را در اینجا ببینید:

بیشتر بخوانید

جوالدوز – خونه‌تکونی دل

جوالدوز – خونه‌تکونی دل

دوستان سلام جوالدوز هستم، دامت برکاته نوروز دست و پای ما رو می‌بنده والّا؛ می‌گن دست بردار این سال نویی و نزن این جوالدوزو، خوبیت نداره، اما چه کنم که هر کسی را بَهر کاری ساخته‌اند…، ما هم مجبوریم سوزن بزنیم دیگه. آقا این بار می‌خوام برم سراغ آدمای بددل، آدمای کینه‌ای، اونایی که حاضر نیستن یه ریزه درِ قلبشونو باز کنن و بذارن هوای بهاری واردش بشه. اونایی که بخشیدن رو سال‌هاست که فراموش…

بیشتر بخوانید

اثر انگشت بر سمنو – سروده‌هایی جدید از کافیه جلیلیان

اثر انگشت بر سمنو – سروده‌هایی جدید از کافیه جلیلیان

کافیه جلیلیان – تورنتو سبزه و ماهى قرمز هفت‌سین عید را در خیال سفرهٔ مادر، مى‌چینم… *  *  *  *  * مادر… بهار است هنوز نگران سفرهٔ هفت‌سینی سینى سبزه را پشت در گذاشته‌اى و رفته‌اى عادت هرساله، نوه‌ات باور دارد شکل انگشت‌های بى‌بى روى سمنو است مادر! خبر اینکه قرص سبز را مى‌خورم که سرخ یادم باشد سرخ را می‌خورم که آبی را به یادم بیاورد آبى را مى‌خورم که تو را فراموش نکنم……

بیشتر بخوانید

کوچه‌پس‌کوچه‌های ذهن من – از نوعِ آلمانی‌اش

کوچه‌پس‌کوچه‌های ذهن من – از نوعِ آلمانی‌اش

مژده مواجی – آلمان همیشه کنار دریاچه مردی را می‌بینم؛ مردی دوچرخه‌سوار. کلاه ایمنی به سر دارد، با بدنی ورزیده. دور دریاچه تند و تند می‌چرخد. بی‌وقفه و بدون خستگی دوچرخه می‌راند. با خودش بدون صدا، باهیجان حرف می‌زند و فریاد می‌کشد. مشت‌هایش را با خشم در هوا گره می‌کند. بی‌توجه به محیط اطرافش، مستقیم به جلو نگاه می‌کند. آن‌چنان خشمگین است که احساس می‌کنم این دوچرخه‌سواری مداوم و تند، همراه با فریاد بی‌صدا برای…

بیشتر بخوانید

دنیای من و آدم کوچولوها – ناوروز

دنیای من و آدم کوچولوها – ناوروز

رژیا پرهام – ادمونتون هفتهٔ گذشته با بچه‌های مهدکودکم دربارهٔ نوروز صحبت کردم. دخترک چهار سال و نیمه با خانواده‌اش مطرح کرده بود که رژیا و بهروز کریسمس را در اولین روز بهار برگزار می‌کنند و به جای درخت کاج، یک بوتهٔ گیاه کوچک را، که توی کاسه یا بشقاب گودی سبز می‌شود، گوشهٔ خانه‌شان می‌گذارند. برای پدر دخترک جالب بود و در اولین فرصتی که من را دید، کلی سؤال پرسید؛ در مورد سبزه…

بیشتر بخوانید
1 113 114 115 116 117 132