سیما غفارزاده – ونکوور هایده هاشمی و داود مرزآرا، دو تن از هموطنان فرهیختهمان در شهر ونکوور، بهتازگی حاصل کار مشترک ترجمهشان، رمان لالایی، را منتشر کردهاند. لالایی اثر نویسندهٔ کانادایی ویتنامیتبار، کیم توئی (Kim Thúy)، است که در اصل به زبان فرانسه نوشته شده و توسط شیلا فیشمن (Sheila Fischman) به زبان انگلیسی برگردانده شده است. هاشمی و مرزآرا این رمان را از ترجمهٔ انگلیسیاش به فارسی برگرداندهاند. کیم توئی، در سال ۱۹۶۸ در…
بیشتر بخوانیدهنر و ادبیات
ساعتی در خلوتگاهِ سهراب سلیمی
سیما غفارزاده – ونکوور سهراب سلیمی، بازیگر و کارگردان کهنهکارِ تئاتر، در سفر اخیرش به کانادا برای دیدار فرزند، همزمان به کارگردانی و اجرای نمایشی در ونکوور نیز اندیشیده است. وی با همکاری مجتبی دانشی و بهاره دهکردی، هنرمندان جوان شهرمان، نمایش خلوتگاه – بر اساس نمایشنامهای به همین نام از محمد چرمشیر – را بر روی صحنه خواهد برد. این نمایش نهتنها تاکنون در هیچ کجا بر روی صحنه اجرا نشده است بلکه خود…
بیشتر بخوانیدجوالدوز – دختر شایسته
دوستان سلام جوالدوز هستم، دامت برکاته خیلی این روزا جوالدوزخورِ بعضیا مَلَس شده، جان خودم اصلاً دو دقیقه نمیشه این جوالدوزو کنار بذارم و یه نفسی بکشم. تب یه چیزی که بیافته بِینِمون دیگه وِلکن نیستیم، تختهگاز میریم. در مورد این «میس» و «مِستِر»های هموطنمون در مسابقات مختلفِ «کی از همه بهتره» میخوام حرف بزنم. اوایل جنگ بود و همونطور که قبلاً براتون گفته بودم ما در شهر شیراز ساکن بودیم. تو همسایگی ما خانومی…
بیشتر بخوانیدکاریکلماتور (۳)
داود مرزآرا – ونکوور ۱– پسگردنی بهترین درمان گیجی است. ۲- چوب پنبه با بالا پریدناش از سر بطری شامپاین، آغاز شادی را اعلام کرد. ۳- چراغ راهنمائی از فرط خجالت چند بار قرمز شد. ۴- هوای ونکور مثل ترجیعبندی تکراری یک روز در میان بارانی است. ۵- زبالهها رقصکنان در جوی آب دور هم جمع شدند و آب بهعنوان اعتراض از رفتن باز ایستاد. ۶- در کشور گل و بلبل، موشها پنیر میفروشند، گربهها…
بیشتر بخوانیددنیای من و آدم کوچولوها – روز خواهری
رژیا پرهام – ادمونتون چند وقت پیش با بچهها دربارهٔ عید پاک (ایستر) صحبت میکردیم و به روش بچههای کانادایی شمارش معکوس داشتیم که چند شب دیگر باید بخوابیم تا ایستر بشود. شمردیم. سه شب شد. دخترک پنجسالهٔ مهدکودکم با هیجان اضافه کرد: And in four more sleeps is sisterhood day! (و بعد از اینکه چهار شب بخوابیم، روز خواهریه!) با تعجب نگاهش کردم و پرسیدم: «روز خواهری؟» دخترک با اطمینان تأیید کرد. توی دلم…
بیشتر بخوانیدمستند صحنههایی از یک طلاق در داکیونایت ماه آگست
چهلمین برنامهٔ نمایش فیلمهای مستند ایرانی در برنامهٔ داکیونایت با همکاری گروه پلان ونکوور روز چهارشنبه ۹ اوت (آگست) برگزار میشود. این برنامه به نمایش فیلم صحنههایی از یک طلاق ساختهٔ شیرین برقنورد و محمدرضا جهانپناه اختصاص دارد. این مستند که در جشن خانهٔ سینما کاندید بهترین کارگردانی و بهترین فیلم شد، دربارهٔ زوجی است که پس از هشت سال زندگی مشترک از هم طلاق گرفتهاند اما تصمیم دارند همچنان با یکدیگر زندگی کنند تا…
بیشتر بخوانیدکوچهپسکوچههای ذهن من – بچهْ بِروک
مژده مواجی ـ آلمان لباس مورد علاقهام را با چشم برهمزدنی به تن کردم. لباس قرمزرنگی که در پهلوی چپ آن گل آفتابگردان گلدوزی شده بود. گلی که میخندید. مادرم نگران آمادهشدن من نبود. چون در عروسی، عزا، مهمانی یا برای خرید، همین لباس را میپوشیدم. راهی خرید هفتگی در مرکز شهر بودیم، تا که کماج گرم تازه از تنور درآمده بگیریم و من هم آبنباتهای رنگی چوبی. با هم از کوچه بهطرف خیابان اصلی…
بیشتر بخوانیدروشنایی زندگی یا تاریکی مرگ
نیکی فتاحی – ونکوور عکسها از: فریبا فرجام عصر سه شنبه ۱۱ ژوئیهٔ (جولای) ۲۰۱۷ جلسهٔ کارگاه داستاننویسی در محل خانهٔ فرهنگ و هنر ایران بهصورت فوقالعاده برگزار شد. در این جلسه بهمناسبت فوت ناگهانی داستاننویس معاصر، کورش اسدی (۱۳۴۳-۱۳۹۶) دو مهمان ویژه، امیرحسین یزدانبُد[۱]، داستاننویس و الهه دهنوی[۲]، مترجم و منتقد نیز حضور داشتند و سخنانی ایراد کردند. استاد محمد محمدعلی پس از خوشامدگویی به حاضران، دربارهٔ خودکشی نویسندگان ایرانی چنین گفت: «متأسفانه جلسهٔ…
بیشتر بخوانیدایجازگر و بازیگوش – نگاهی به فیلم مستند «۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه» به بهانهٔ نمایش آن در برنامهٔ داکیونایت ونکوور
تهیه شده توسط: گروه نمایش فیلم پلان ونکوور۱ سیونهمین برنامهٔ شبهای مستند با ابتکار داکیونایت و با همت گروه نمایش فیلم دانشگاهی پلان ونکوور در تاریخ ۱۲ ژوئیه در دانشگاه سایمون فریزر (واحد داونتاون ونکوور) برگزار شد. این برنامه بهمناسبت سالگرد درگذشت عباس کیارستمی به نمایشِ مستند «۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه» اختصاص یافت. کارگردان این مستند سیفالله صمدیان است که خود علاه بر اشتهار در زمینهٔ عکاسی، از دوستان قدیمی و همکاران کیارستمی در چند فیلم مختلف بوده است. صمدیان…
بیشتر بخوانیدکاریکلماتورهایی از داود مرزآرا
داود مرزآرا – ونکوور «کاریکلماتور» تنها ژانری است که میتوان از هر کجایش خواند، از آخر به اول، از وسط به اول یا از اول به آخر. و اگر سه مشخصۀ زیر را نداشت، میتوان آنرا اصلاً نخواند، چون در کاریکلماتور باید: سوژه نو باشد، از حداقل کلمه استفاده شود و برای بیان مقصود نوعی ظرافت بهکار رفته باشد. ۱- «دریا» دم «تابستان» را دید و آدمها را لخت کرد. ۲- ستارهها برای خودنمائی…
بیشتر بخوانید