دکتر سارا جلالی – ونکوور بیست و پنجم ژانویه، شهر ونکوور شاهد گشایش نمایشگاهی با عنوان «مدرنیته در ایران» به همت خانم پانتهآ حقیقی در مرکز پروژههای هنری گریفین در نورث ونکوور بود. این مراسم با حضور هنرمندان ایرانی و غیرایرانی برگزار شد. در افتتاحیهٔ این نمایشگاه هنرمندانی چون حسین امانت، محمد احصایی، پرویز تناولی حضور داشتند و همچنین آثار هنرمندان بهنامی چون محمد احصایی، منیر شاهرودی فرمانفرمائیان، منصور قندریز، فریده لشایی، سیرک ملکونیان، بهمن…
بیشتر بخوانیدهنر و ادبیات
نمایش آثار پنج هنرمند ایرانی در نمایشگاه SPECTRUM 50
شورای هنرهای جامعهٔ وست ونکوور، بهمناسبت پنجاهمین سالگرد تأسیس این شورا، برگزارکنندهٔ نمایشگاهی از آثار ۵۰ هنرمند در وست ونکوور با نام SPECTRUM 50 است. پس از فراخوان اولیه، هیئت گزینش آثار ۵۰ هنرمند را برای نمایش در این نمایشگاه انتخاب کرده و از روز سهشنبه، ۱۳ فوریهٔ ۲۰۱۸، در معرض دید علاقهمندان قرار داده است. این نمایشگاه همانطور که از نامش برمیآید، طیف گستردهای از رسانهها، سبکها و سوژهها را در برمیگیرد. میترا بشاش،…
بیشتر بخوانیدبه استقبال فرهنگ، فیلم و سینمای کوهستانی کشورهای جهان
۲۱اُمین جشنوارهٔ بینالمللی فیلم کوهستان ونکوور ترجمه و گردآوری: گروه نمایش فیلم پلان بیست و یکمین دورهٔ جشنوارهٔ بینالمللی فیلم کوهستان ونکوور در طول ۹ روز با برنامههایی چون نمایش فیلم و گفتوگو و سخنرانی، به استقبال فرهنگ، فیلم و سینمای کوهستانی کشورهای مختلف جهان و البته کانادا میرود. امسال این برنامه از ۹ تا ۱۷ فوریه در مکانهای مختلف ونکوور نظیر سنتنیال تیاتر، سینما تک، سینما ریو، کیمیک سنتر، اینلت تیاتر و غیره برگزار…
بیشتر بخوانیددنیای من و آدم کوچولوها – فقط چیزهای خوشحالکننده!
رژیا پرهام – تورنتو از روز اولی که دخترک رو دیدم خاص، خوب و متفاوت بود و هنوز هم هست. چهار سال و نیمه است و از مهربانترین بچههایی که در زندگیام دیدهام. امروز بهنظر مریض میآمد. بعد از یکی دو ساعت حالش بدتر شد، دائم سرفه میکرد و از دردِ سرفههایش بغض میکرد. تماس گرفتم و قرار شد پدرش دنبالش بیاید و برای استراحت یا مداوا به خانه برود. قبل از آنکه پدرش بیاید، گفت:…
بیشتر بخوانیدکاریکلماتور (۱۶)
داود مرزآرا – ونکوور ۱- خیلیها میخواهند از دست فقر فرار کنند، اما او پایشان را زنجیر کرده است. ۲- آدم فاسدی میگفت که به فاسد شدن جسدش بعد از مرگ فکر میکند. ۳- عاشق پروانهای هستم که تا کاملاً آمادۀ پرواز نشده، از پیلهاش بیرون نمیآید. ۴- در خواب، پرهای بالشم مرا در هوا پرواز دادند. ۵- سلمانیها کسب و کارشان را مدیون موهای من و شما هستند. ۶- پدرش گفت: «روش خیلی زیاده»،…
بیشتر بخوانیدنمایشهای رقص و موسیقی بینظیر«شنیون» بهزودی به ونکوور میآید
هنر یک زبان جهانی است که ما را الهام بخشیده و متعالی میسازد. نمایشهای هنری رقص و موسیقی شنیون (Shen Yun)، که تاکنون توجه میلیونها نفر در سراسر جهان را به خود معطوف کرده و آنان را تحت تأثیر قرار داده است، در ماه مارس امسال قرار است دوباره به ونکوور باز گردد. بخشی از هدف هنرهای نمایشی شنیون مستقر در نیویورک، نمایش باورهای دیرینه و ارزشمند راستی، نیکخواهی، بردباری و هماهنگی میان آسمان و…
بیشتر بخوانیدبه نیمه زیستن – شعری از خلیل جبران
برگردان: غزال صحرائی – فرانسه با عشاق نیمهراه همنشینی نکن با دوستان نیمهراه دوستی نکن نویسندگان نیمهالهامگرفته را نخوان زندگی را به نیمه نزی به نیمه نمیر نیمهکاره به امیدی دل نبد اگر ساکتی، سکوتت را تا پایان حفظ کن، و اگر میگویی، حرفت را تا آخر بزن سکوت را برای گفتن، و گفتن را برای خاموشی برنگزین اگر راضی هستی، رضایتت را نه بهشکلی ناقص، که به تمامی ابراز کن اگر رد میکنی، امتناعت را به…
بیشتر بخوانیدونکوور از داخل ترن هوایی – شخصیتهای الهامبخش آنیس واردا
مجید سجادی تهرانی – ونکوور بیست ساله که بودم، در همان دورانی که از تماشای نسخهٔ سانسورشدهٔ کلئو از ۵ تا ۷ آنیس واردا به شوق آمده بودم، بیشتر به این فکر میکردم که آدمهای خلاق چطور کارشان را شروع کردهاند. حالا در میانسالی توجهم بیشتر به این جلب میشود که چطور بهخوبی آن را به پایان میرسانند! و در این میان، آنها که تا آخرین سالها و آخرین لحظهها خلاق و جوان باقی میمانند، احترام بیشتری…
بیشتر بخوانیدآفتابی که از اصفهان تابید
مرجان ریاحی – ایران آفتاب نام نشریهای است که در اواخر دورهٔ قاجار و در اول هر ماه خورشیدی، از نوروز ۱۲۹۰ در اصفهان به زیور طبع آراسته شده است. دربارهٔ محتوای نشریه، روی جلد نشریه نوشته شده «مجموعهای است آزاد، ادبی، سیاسی، اجتماعی، بیطرفانه از حقایق امور بحث میکند». آفتاب را آمیرزا محمودخان سردبیری میکرده و جای اداره نیز در اصفهان بوده است، در تیمچهٔ حاجی کریم. آمیرزا محمودخان سردبیر کوشایی بوده که در…
بیشتر بخوانیددر به در – شعری از نیکی فتاحی
نیکی فتاحی – ونکوور این چالههای سیاه جای پای ماست مانده بر ماه به گِل اندوده کفشهامان از گرد راه همواره ناامید که عاقبت تا کی، تا کی به آسایش خانهای روشن که پنجرههای بازش پرنده را به دانه میهمان میکنند در به در ماه را به گِلِ راه سیاه میکنیم؟ نه، این تو نیستی نه، این من نیستم نه، این من محبوس هیچگاه خودم نبودهام چرا که در دیدرس من چندیست مدام جز زنگاربسته میلههای…
بیشتر بخوانید