پیروز شدیم

امیر باجه‌کیان – ونکوور

تا انتخابات سراسری بریتیش کلمبیا چند روز بیشتر باقی نیست. در روزها و سال‌های منتهی به این انتخابات از خوبیِ این حزب و بدیِ آن زیاد گفتیم و شنیدیم. نتیجهٔ این گفت‌وشنود هفتهٔ آینده در زمان شمارش آرا معلوم خواهد شد.

اما فراتر از تغییر دولت و سیاست‌ها، نتایج دیگری هم در این انتخابات روشن خواهند شد. و بحث من راجع به یکی از نتایج شخصی است.

از پیش از آغاز به کار رسانهٔ همیاری، در باب مشارکت اجتماعی و سیاسی گفته‌ام و نوشته‌ام. گاه تند و گاه با نرمی از بی‌تفاوتی و خطرات انزوا گفته‌ام. این انتخابات برای من تجربهٔ عجیبی بود. چطور بگویم؟ گذار در مسیری که خود انتخاب کرده بودم؛ سرشار از ناشناخته‌ها و تجربیات جدید بود.

من به‌عنوان یک مهاجر، یک جوان و یک متخصص وارد سیستمی شدم که احساس می‌کردم جای امثال من در آن خالی است. سیستمی که پیشینه و تجربهٔ تاریخی آن با من و امثال من بیگانه بود. سیستمی که برای من فرش قرمز پهن نکرده بود. و من با پررویی تمام دنبال پیداکردن راهی بودم که جای خالی «ما» در آن پر شود. مایی که سرشار از حرف و صدائیم. مایی که می‌خواهیم در این خانهٔ نو صاحب‌خانگی کنیم. و چه سخت بود قانع‌کردن آن‌ها که سالیان سال مجبور نبودند به ما تازه‌واردان، فراتر از حضور نصفه نیمه در یک جشن نوروزی فکر کنند.

اما نهالی که کاشته شد شروع به رشد کرد. «من» تبدیل به ما شد، و تازه‌واردان با سری پر از شورِ فردای بهتر برای همه و ذهنی خلاق آمدند. و چه خوب آمدند. و آن سیاست‌ورزان خوش‌نیت دیدند که این تازه‌واردان برای شراکت به این عرصه آمده‌اند، نه مهمانی. آن‌ها آمده‌اند که در ساخت فردای خانهٔ جدید نقش فعال ایفا کنند. آمدند و کار منادیان تنفر نژادی و جهل را برای انکار مهاجران دشوار کردند.

و امروز گروهى از جوانان ايرانى-كانادايىِ بى‌ادعا می‌کوشند تا روابط نهاد سياست با جوامع مهاجر را از نو تعريف كنند و آن را از کلیشه‌ها خارج کنند. آن‌ها بر خلاف انتظار نقش دنباله‌رو را ندارند و می‌خواهند رهبر باشند. آن‌ها کینه‌ها و خط‌مشی‌های پیشینیان خود را ندارند و نمی‌توان با حرف‌های توخالی دربارهٔ «اهمیت مهاجران» راضی‌شان کرد. نمی‌توان سال‌ها با ایشان ارتباطی نداشت و تنها روزهای انتخابات به سراغشان رفت. آن‌ها برخلاف بسیاری دیگر از مهاجران منتظر کارت دعوت از احزاب نشدند و در کنار گود ننشستند. بلکه به داخل میدان رفتند و از درون حرف خود را زدند و بر سیاست‌ها تأثیر گذاشتند. تا جایی که حزب رقیب (لیبرال) هم برای عقب‌نماندن از قافله همان نظرات را به شکلی دیگر، و البته خیلی دیرتر، مطرح نمود.

و همان‌ها بودند که حزبی مدعیِ قدرت را قانع کردند که خواسته‌هایشان تنها محدود به مهاجران نیست و رسیدگی به آن‌ها به نفع کل جامعه است. و آن‌ها بودند که «تسهیل روند ارزشیابی مدارک تحصیلی و حرفه‌ای خارجی» را به برنامهٔ انتخاباتی حزب دموکراتیک نوین وارد کردند. چرا که توانستند سیاست‌گذاران را قانع کنند که اشتغال متخصصان تحصیل‌کرده در خارج از کانادا، تنها لطف به آن‌ها نیست، بلکه قسمتی از راه حل تأمین متخصصان مورد نیاز استان بریتیش کلمبیا است.

و امروز است که حزبی در انتظار دولت به ما به چشم بخشی مهم و تأثیرگذار از جامعه نگاه می‌کند و بیش از آنکه برای ما سخنرانی کند، به ما گوش می‌دهد.

این، تنها آغاز راه است و این نهال کماکان ترد و شکننده است. کسی آینده را نمی‌داند. اما فکر می‌کنم نتیجهٔ این انتخابات هرچه باشد، ما پیروز شدیم و حزب دموکراتیک نوین بریتیش کلمبیا (BC NDP) و فعالان ایرانی‌تبار آن نمونه‌ای موفق از مشارکت اجتماعی جوامع مهاجر و ارتباط با جوامع مهاجر را در کانادا پایه گذاشتند. امیدوارم این نمونه، در سایر احزاب نیز عملی شود و مهاجران ایرانی به جریان‌های اجتماعی و سیاسی هم‌نظر با خودشان وارد شوند و در آن‌ها نقش فعال داشته باشند.

پس از انتخابات در این‌باره بیشتر خواهم گفت!

راستی! یادتان نرود روز ۹ ماه مه رأی بدهید.

ارسال دیدگاه