رونمایی از کتاب شعر جدید هادی ابراهیمی

فریده نقش

در اردیبهشت سال ۱۳۳۳ در رشت زاده شد. نخستین شعر او در سال ۱۳۵۱ در مجلهٔ نگین چاپ شد. سپس در مجله‌های فردوسی، گیله مرد، دفترهای هنر وادبیات، شهروند و گردون اشعارش را به‌چاپ رساند.

نزدیک به ۲۵ سال است که هفته‌نامهٔ شهروند را اداره می‌کند و سردبیر شهروند (سایت شهرگان) می‌باشد. هادی ابراهیمی رودبارکی در تلاش‌های پیگیرش برای تعالی و پیشبرد فرهنگ و ادب ایران برگزارکنندهٔ برنامه‌های هنری و فرهنگی بسیار زیادی بوده است و با دعوت از هنرمندان، شعرا و نویسندگان به این امر همت گمارده است.

آشنائی وی با شعر را از زبان خودش می‌شنویم:

ترک خواب شیرین در صبح بهار و وسوسهٔ رختخواب گرم تنها با خنکای بامدادی از سرم بیرون  می‌رفت، اما سطور کتاب هم از دل‌انگیزی خیال همچنان ناخوانده ورق می‌خورد. در بازگشت به خانه پاهایم خیس گیاه می‌شد تنم بوی علف می‌‌داد و ذهنم پر بود از پچپچه‌های گنجشکان بی‌قرار، آوای آشنای بامدادی دیگری هم بود؛ صدای سیدعلی پسر همسایه که هر روز کلهٔ سحر سوار بر دوچرخه آوازخوان تا نانوائی رکاب می‌زد و در بازگشت بوی نان تازه در کوچه پخش می‌کرد. آن‌زمان بود که با شعر آشنا شدم.  

«همصدایی با دوئت شبانصبحگاهی» دومین کتاب شعر هادی ابراهیمی رودبارکی است که در خارج از ایران چاپ و در نمایشگاه بین‌المللی کتاب ایران و نمایشگاه شهر آفتاب عرضه شده است. همچنین کتاب «یک پنجره نسیم» که در ایران سروده شده، در تبعید بازنویسی و چاپ شده است.

عنوان کتاب حکایت از آگاهی و خلاقیت نویسنده دارد و هشدار می‌دهد که با چگونه شعر و کلامی روبرو خواهیم بود. ابراهیمی در این کتاب مفرداتی معمولی و بسیار عادی را به‌کار گرفته است و از ارتباط آن‌ها به شیوه‌ای بسیار خلاقانه شعری ناب به ما ارائه می‌دهد.

جاده‌ای که در تمام طول راه از درد به خود می‌پیچید

این شعر حقیقت کل زندگی هادی ابراهیمی است. هادی به‌عنوان کل حقیقت، زندگی‌اش را در این یک سطر بیان کرده است و دیده‌ایم که چگونه یک‌تنه به جنگ مشکلات رفته، با بردباری با تبعات کاری‌اش به‌عنوان روزنامه‌نگار و نویسنده درگیر بوده و در میان های‌وهوی روزنامه‌نگاری، به دنیای شاعرانهٔ ساده و صمیمی رویاهایش پرداخته است.

هادی ابراهیمی سال‌ها پیش با رودخانه‌ای که از بیکرانگی جغرافیای تبعید سرچشمه می‌گرفت و در گسترهٔ ناپیدای زمین جاری بود، همراه شد.

شعر او ساده، صمیمی و متکی به ساده‌نویسی است. شعرهائی را که به زادگاهش و عناصر طبیعی اشاره دارد، بهتر درک می‌کنیم. در عین حال اشعاری را که معانی اصلی آن بیشتر بار اجتماعی و سیاسی دارند، در قالب آن دسته شعرها استفاده کرده که به ذهن خواننده منتقل کنند.

او شاعری تجربه‌گراست، اما خود می‌گوید بیشتر شاعر زبان‌محور است تا تصویرگرا. شعر او نیز متکی بر بازی‌های زبانی است و از ابزارهای امروزی در آن استفاده شده است. این ابزار معانی اجتماعی خاص را درخدمت مفاهیم اجتماعی عمیق بکار برده‌اند. وی شعرهائی گفته است که با آن‌ها زندگی کرده است و خود پشت آن‌ها حضور دارد.

چرا من جنوب نمی‌شوم

همیشه فصلی از سال

دسته‌ای

به سمت جنوب در پروازند

و جامانده‌ای

پروازش را

به سمت جنوب می‌کشاند.

انتهای مهاجرت

کجا است و

کِی تمام می‌شود؟

خورشید چرا

برای شادی دل من

یک‌بار

به سمت جنوب

غلتی نمی‌زند

تا کابوس مهاجرت

غروب کند.

چرا در خواب هم شده

من جنوب نمی‌شوم

تا مهاجرت

در من تمام شود.

حواس حواصیل

هیچ به دریا هست؟

حب آب

تنها حباب می‌شود

تا آخرین اجرای سمفونی موج را

در حباب تمنا

با والسِ وال‌ها درهم آمیزد.

اقیانوس آرام

هیچ آرام گرفت

هنگام که شعرهای نانوشته

در آب نوشته می‌شد؟

پای کدام مهاجر

از پاروزدن بازماند؟

کدام رؤیا

از افسردگی رنج می‌برد؟

لازم به ذکر است رونمایی یادشده روز یکشنبه ۱۲ ژوئن در کتابخانهٔ مرکزی شهر کوکئیتلام با تدارک و هماهنگی آقایان داود مرزآرا، عبدالقار بلوچ و فرامرز پورنوروز برگزار شد. در این برنامه که خانم دلارام میرعمادی زحمتِ اجرای آن‌را به‌عهده گرفتند، خانم مهین میلانی و آقایان علی نگهبان، منوچهر رضابیگی، فرامرز پورنوروز و عبدالقادر بلوچ نیز سخنانی ایراد کردند.

ارسال دیدگاه