مانیفست مهاجران (قسمت اول)

عنایت کشاورزی

«اگر آیلان زنده بود، آینده‌اش چه بود؟… یک متجاوز دیگر به زنان آلمان»
این سخنان یک نئونازی نیست، نظرگاه هلی‌گان- لمپن‌هایی که فقر فکری‌شان را با چاقوهای تیزشان غنی می‌کنند، هم نیست. و حتی سخن درماندگانی که سیاست‌بازان به خوردشان داده‌اند که این مهاجران- پناهندگان‌اند که مسئول شوربختی‌تان‌اند، هم نیست. و ای‌ کاش بود. این پانوشت کاریکاتوری است در «شارلی‌ ابدو» که قرار بوده مجله‌ای به‌غایت روشنفکری باشد که برق پرستیژش، روشنای تاریک‌ترین دهلیزها باشد.

و چه مفلوکانه، همهٔ ارزش‌های انسانی را به کناری می‌نهد، دنائت را روی سپید می‌کند، خط سیاه بر ردای سپید روشنفکری می‌کشد، قصاص قبل‌ازجنایت می‌کند و هم‌زبان با سفّاک‌ترین خون‌ریزانِ تاریخ بر مرگ دردناک کودکی بی‌پناه، سرخوشانه می‌رقصد. کم هم نیستند اروپائیانی دست‌افشان و پاکوبان که هلهلهٔ مستانه سر دهند، تو گوئی رازی سربه‌مهر از غلافی نهان بُرون جسته و دیدگان‌شان بر علت‌العلل درماندگی مالی-اقتصادی‌شان گشوده شده و این کشفِ شگرف چیزی نیست، جز ربودن فرصت‌های طلايی‌شان توسط مهاجران-پناهندگان.

در سوی دیگری از جهان، در همسایگی ما، خواب‌های آشفتهٔ دونالد ترامپ را ۳۵٪‎ آمریکائیان تعبیر می‌کنند و به جهان آشکارا پیغام می‌دهند که، ما نژادپرستیم! ما کو کلاکس کلان‌ها بازگشته‌ایم تا انتقام بگیریم از تویی که گمان می‌کنی ما برابریم. می‌دانم چه بسیارند آن‌هایی که در این تنگناهای تلخ تاریخی، نیچه را به یاد می‌آورند و نقد تلخ‌اش را بر دمکراسی‌ها، که چه‌سان بر بسترشان درختانی با میوه‌های زهرآگین خواهد رست.

به برهه‌ای از تاریخ گام گذاشته‌ایم؛ دوران شکست نسبی دمکراسی‌ها. دوران پرسش‌گریزی و جهلِ مدرن. دوران خواب‌بودنِ بخش بزرگی از جامعهٔ عین بیداری. و البته بیدار نخواهند شد که تو را بشنوند چرا که خود را به خواب زده‌اند. و تو نمی‌توانی آنی‌ را که خود را به خواب زده بیدار کنی. اگر بیدار می‌شد، چه ساده می‌شد گفت: مهاجران خاورمیانه‌ای بسیار کمتر از دولت‌های غربی مسئول داعش و القاعده‌اند. در جنگ شرورانهٔ آن‌ها، اگر به زحمت ۳٬۰۰۰ یا ۴٬۰۰۰ شهروند غربی جان‌های عزیزشان را باخته‌اند، تاکنون شاید نزدیک به یک میلیون زن و کودک خاورمیانه‌ای زوّار جهان دیگر شده‌اند. آن‌ها اما، چون به قصد قربانی‌کردن مهاجران شمشیر از رو بسته‌اند، نخواهندت نیوشید.

خطر نژادپرستی هم‌اکنون بی‌تردید یکی از بزرگ‌ترین تهدید‌های همبستگی جهانی‌ست. گاه قربانیان آن‌قدر دیر به خود می‌آیند، که فرصت فرار را هم از دست می‌دهند. اگر مهاجران آماده نباشند، اگر سهمی بزرگ در ساخت قدرت نداشته باشند، و اگر به‌سان توده‌ای بی‌شکل تنها نظاره‌گری بی‌تفاوت باشند، در بزنگاهی – که گاه سریع‌تر از آنچه گمان می‌کنیم احاطه‌مان می‌کند – قدرت‌مداران در حذفشان تردید نخواهند کرد. زین‌سوست که باید بی‌رحمانه مظاهر نژادپرستی را به‌نقد کشید، باید متشکل شد. باید به اعماق جامعه رسوخ کرد و هیچ بی‌پناهی را تنها نگذاشت. و این‌همه به بار نخواهد نشست، اگر خود نژادپرست باشیم.

 

ادامهٔ این مقاله را در اینجا بخوانید.

نظرات

ارسال دیدگاه