نگاهی به مجموعه داستان «در خلوت چمدانها» نوشتهٔ: مژگان قاضیراد؛ نشر اچانداس مدیا، لندن ۱۳۹۴ رحمان چوپانی – ایران پیش از این در دفاع از کتاب و کتابخوانی گفته بودم که نبودِ نقد در جامعهٔ ما یکی از چند دلیل بیرغبتی به کتاب و کتابخوانی است. کمبود و نبودِ نقد این آسیب را در پی دارد که خواننده از بهرهای که کتاب و کتابخوانی به او میرساند، آگاه نیست و پاسخی درخور و زبانشمول به…
بیشتر بخوانیدکتاب
معرفی کتاب «نه فرشته، نه قدیس»
مسعود لطفی – ایران «به خودم میگویم مسئله این است که ما واقعاً به کجا تعلق داریم؟ آنهم در میان شش میلیارد انسان در پایان هزارۀ دوم. در دنیایی جهانیشده. و این اسم شیکی است که به وضعیتی اطلاق میشود که امیدها رو به ناامیدی گذاشته و تنها دستآوردهای بزرگ سوپرمارکتهای بزرگاند.» نه فرشته، نه قدیس: ایوان کلیما ــ حشمت کامرانی ____________________ «شوهرم را دیشب کشتم. چرخ دندانسازی را کار انداختم و جمجمهاش را سوراخ…
بیشتر بخوانیدقهرمان شکست
مسعود لطفی – ایران راویِ رمانِ باغِ همسایهٔ خوسه دونوسو، در صبحی که شبِ پیشیناش را در عُقزدنها و ویرانشدنهای زنش گذرانده، میگوید: «آیا در صبحی اینچنین، شکست میتواند به این کمال باشد؟» خوسه دونوسو، نویسندهٔ شیلیایی، هزارتویی جنونآمیز و پُرپیچوخم آفریده، هزارتویی که شکست، سرخوردگی، عشق، حسادت، خاطره، مرگ، نوستالژی، ادبیات، تغزل، مقاومت و مبارزه را در بر میگیرد. جوزف کمپل در کتاب معروفش قهرمانِ هزارچهره مینویسد: «قهرمان کسی است که به خواستِ خود…
بیشتر بخوانیدرونمایی از کتاب شعر جدید هادی ابراهیمی
فریده نقش در اردیبهشت سال ۱۳۳۳ در رشت زاده شد. نخستین شعر او در سال ۱۳۵۱ در مجلهٔ نگین چاپ شد. سپس در مجلههای فردوسی، گیله مرد، دفترهای هنر وادبیات، شهروند و گردون اشعارش را بهچاپ رساند. نزدیک به ۲۵ سال است که هفتهنامهٔ شهروند را اداره میکند و سردبیر شهروند (سایت شهرگان) میباشد. هادی ابراهیمی رودبارکی در تلاشهای پیگیرش برای تعالی و پیشبرد فرهنگ و ادب ایران برگزارکنندهٔ برنامههای هنری و فرهنگی بسیار زیادی…
بیشتر بخوانیدآشفتگیهای حقخواه عبوس
مسعود لطفی – ایران کافکا، در نامهای به فلیسه بائر، از داستانی نام میبَرَد که آنرا «بهراستی، با خلوصِ نیت» میخوانَد. سخن از میشائیل کُلهاس (Michael Kohlhaas) است؛ داستانی پیشاکافکایی، مُعلق میانِ قانون و عدالت و جنون و پریشانی. هاینریش فون کلایست (Heinrich von Kleist)، نویسندهٔ کمحرف و شکنندهٔ آلمانی، این داستان را یک سال قبل از مرگش (۱۸۱۰) منتشر کرد. او که سیوپنج سال بیشتر تاب و توانِ آوارگی و پریشانی را نیافت، متنفر…
بیشتر بخوانید