داستانهایی بر مبنای واقعیت از انسانهایی که تنها به رفتن فکر میکنند آرام روانشاد – ایران شب از نیمه گذشته است و من هنوز بیدارم. چند شب است که درست نخوابیدهام. هفتهٔ پیش توی دانشگاه اتفاقی افتاد که زیرورویم کرد. دو روز است آژانس نرفتم. فکر نمیکنم فردا هم بتوانم بروم. سعید یکی از بهترین دانشجویان ارشد دانشگاه است. شغل خوبی دارد. از آن آدمهایی که توی کارشان حسابی موفقاند. رابطهٔ دوستانهای با هم داریم. در…
بیشتر بخوانیدمهاجرت
منشور حقوق و آزادیهای کشور کانادا – قسمت سوم
قسمت قبلی این مطلب را در اینجا بخوانید Canadian Charter of Rights and Freedoms حسین فرامرزی – ونکوور ادامهٔ بندهای مهم منشور حقوق و آزادیهای کشور کانادا (Canadian Charter of Rights and Freedoms) بند ۹ منشور حقوق و آزادیهای کشور کانادا: امنیت در مقابل بازداشت یا زندانی شدن خودسرانه و غیرموجه (Detention or Imprisonment) این بند از منشورِ حقوق و آزادیهای کشور کانادا بیان میکند که مأموران دولتی، از جمله مأموران پلیس، نمیتوانند افراد را بدون دلیلِ…
بیشتر بخوانیدپروژهٔ اجتماعی (۲) – آنگاه که مرزها بههم میپیوندند
مژده مواجی – آلمان سهشنبه است و روز کارم در وِدِمارک؛ شهرکی در اطراف هانوفر. صبح زود از هانوفر با همکار آلمانیام، پییا، راهی وِدِمارک میشویم. روبروی محل کارمان جای پارکها پر شدهاند. پییا در جستوجوی پارکینگ چرخی در خیاباهانهای کناری میزند. علیرغم اصرار من، حاضر نیست روبروی ادارهٔ پست پارک کند که چند قدم آنطرفتراست و چندین جای پارک خالی در پارکینگ مشتریهای پست دارد. میگوید بهتر است مقررات را رعایت کنیم. نزدیک ظهر هنگامی…
بیشتر بخوانیدسلسله داستانهای مهاجرت به کانادا – شرایط و قوانین تغییر وضعیت اقامت در داخل خاک کانادا – بخش اول
دکتر امیرحسین توفیق – ونکوور سحر با دعوتنامهٔ برادرش درخواست ویزای توریستی داد و وارد کانادا شد. در طول دو هفتهای که در فصل تابستان در کانادا حضور داشت، به اتفاق برادر و خانوادهاش به نقاط مختلفی از شهر ونکوور و استان بریتیش کلمبیا سفر کرد و هر روز به ماندن در کانادا و شهر ونکوور بیشتر علاقهمند شد. یکی از آن روزها که با برادرش در ارتباط با تصمیمش مشورت میکرد، در ارتباط با مواردی که…
بیشتر بخوانیدونکوور از داخل ترن هوایی (۱۸) – عادت نوشیدن چای
مجید سجادی تهرانی – ونکوور پروسهٔ رسمیِ نوشتن برای من معمولاً با پیدا کردن عنوان شروع میشود. یعنی اول ایدهای هست و حتی مصالحی، اما تا وقتی عنوان نداشته باشم، سخت دست به نوشتن میبرم. بسیاری از نوشتههای ناتمامم به این دلیل ساده ناتمام ماندهاند که هنوز عنوانی ندارند. برای این یادداشت اما بیش از اندازه عنوان داشتم. اولین و دمدستیترین آن «یک ماه با پدرم» بود. پدرم از اوایل ماه ژوئن تا اوایل ژوئیه درست…
بیشتر بخوانیددر جستوجوی بهشت – آیا پناهنده، پناهنده است؟
داستانهایی بر مبنای واقعیت از انسانهایی که تنها به رفتن فکر میکنند آرام روانشاد – ایران میگوید: «از صبح تا شب کار میکنم. دستهایم دیگر جان ندارند. هر چه پول داشتیم، بهخاطر رفتن از دست دادیم. آخرش هم من ماندم همینجا و شوهرم هم در جنگلهای اروپا آواره شد.» توی آرایشگاه روبهروی آژانس مسافرتی کار میکند. چند بار مسافرم بوده است. همیشه سکوت میکرد و معمولاً در طول راه میخوابید. میرفت ایستگاه اتوبوسهای کرج پیاده میشد….
بیشتر بخوانیدمنشور حقوق و آزادیهای کشور کانادا – قسمت دوم
قسمت قبلی این مطلب را دراینجا بخوانید Canadian Charter of Rights and Freedoms حسین فرامرزی – ونکوور منشور حقوق و آزادیهای کشور کانادا (مخصوصاً بندهای ۷ تا ۱۴ و ۲۴) که در سال ۱۹۸۲ تصویب شد، نقش مهمی در سیستم کیفری کشور کانادا ایفا میکند. قصد ما این است که این بندهای مهم را در ابتدا بررسی کنیم و سپس به نحوهٔ کاربرد آن در پروندههای مهاجرتی، پناهندگی، و جنایی بپردازیم. بند ۷ منشور حقوق و…
بیشتر بخوانیدپرسش وپاسخهایی دربارهٔ درخواست پناهندگی در کانادا – بخش پایانی
قسمت قبلی این مطلب را در اینجا بخوانید دکتر امیرحسین توفیق – ونکوور در شمارهٔ پیش به برخی پرسشهای متداول در خصوص پناهندگی در کانادا که در خلال گفتوگویی با یکی از دوستان مطرح شده بود، پرداخته و پاسخ به آنها ارائه شد. در این شماره به ادامهٔ همین مبحث میپردازیم. پرسش: افرادی که بهعنوان پناهنده وارد کانادا میشوند، باید در فرودگاه خودشان را معرفی کنند یا میتوانند وارد شوند و پس از آن اقدام نمایند؟ پاسخ:…
بیشتر بخوانیدپروژهٔ اجتماعی (۱) – کار جدید
مژده مواجی – آلمان همهچیز خیلی بهسرعت پیش رفت. گاهی زندگی در مسیری میافتد که قبل از آن تصورش را هم نمیکردی. مثلاً وارد شدن به یک فضای کاری جدید و متفاوت با قبل از آن. از محیط مهندسی عمران و سروکار داشتن با اعداد و سازهها، به محیط کارشناسی علوم اجتماعی و تربیتی و سروکار داشتن با آمار و ارقام و زندگی آدمها در جامعه. معمولاً هر بار که دوستم ماندانا، دانشآموختهٔ علوم اجتماعی، به…
بیشتر بخوانیددر جستوجوی بهشت – میخواهم جایی باشم که به من احترام گذاشته شود
داستانهایی بر مبنای واقعیت از انسانهایی که تنها به رفتن فکر میکنند آرام روانشاد – ایران میانسال است و بسیار مؤدب. کراوات زده است. تا سوار میشود با خوشرویی میگوید چقدر خوششانس است که یک رانندهٔ خانم دارد او را میرساند. تلفن همراهش زنگ میزند، به کسی که آن طرف خط است میگوید بزن روی آیفون. با لحن محبتآمیزی حرف میزند: «هَپی… پسر قشنگم. بابا داره میاد خونه. میام کلی باهات بازی میکنم. پسر خوبی باش…
بیشتر بخوانید