چند شعر از نسرین امینی – از مجموعه اشعار «زنی زیر پوست شهر»

چند شعر از نسرین امینی – از مجموعه اشعار «زنی زیر پوست شهر»

نسرین امینی – ایران دلهره با دلهره آب می‌شود آخرین برف کاج‌ها که، در عمق چشمان من جاری تا حارهٔ استوایی نگاهت زمستان را نبیند من بدهکار می‌شوم به همهٔ درختان دنیا بادهای گمراه حدیثی نامطلوب از این باغ عقیم سال‌هاست چشمِ چشمه‌اش نابینا… کِرت‌ها… در گیروداری که تاراج می‌برد بذر هر شبدر و یونجه‌زار به تسلیم بادهای وحشی و تازیانهٔ هر صاعقه تن خسته شب می‌تازد به جولانگاهش که تن خستهٔ من است و…

بیشتر بخوانید

چند شعر از رامیلا اجاقی، ۷ ساله

چند شعر از رامیلا اجاقی، ۷ ساله

رامیلا اجاقی – ایران رامیلا اجاقی متولد ۲۲ فروردین ماه ۱۳۸۹ در شیراز است. او به شعر و نقاشی علاقه‌مند است و از سال ۱۳۹۶ سرودن شعر را در قالب سپید کوتاه آغاز کرده است. همچنین چند شعر از او در روزنامهٔ «عصر مردم» چاپ شده است. وی اشتیاق فراوانی به خواندن و نوشتن دارد و در گوشه و کنار دفتر و کتاب مدرسه‌اش، دلنوشته‌های کودکانه‌اش به چشم می‌خورد. تراوش شعرش محدود به زمان و…

بیشتر بخوانید

سه شعر از سعید جاوید

سه شعر از سعید جاوید

سعید جاوید – آمریکا ناگهان، پائیز امروز صبح، ناگهان پائیز پشت پنجره‌ام بود حادثه‌ای خاموش، در شب، گذشته بود و ما در خانه هیچ سوک-آوائی برای روز مبادا ذخیره نداشتیم اعتراف می‌کنم من از انبوه درختان خشک می‌ترسم و از این‌همه برگ‌های مردهٔ بی‌نام (ای وای – یک دشت خاوران هم کافی نیست) * * * این پائیز چندم است؟ چقدر خواب‌های من، کهنسال است؟ چند زمستان دیگر مانده؟ آه پائیز، همسفر آخرینِ من چیزی…

بیشتر بخوانید

صدای برخورد سایه‌های غم و اندوه

صدای برخورد سایه‌های غم و اندوه

نگاهی به منظومهٔ «ای تاریخ ما را به یاد داشته باش» اثر هوشنگ بادیه‌نشین [۱] فرناز جعفرزادگان – ایران بادیه‌نشین در زمان خود بسیار پیشروتر از شاعران هم نسل خود بوده است و به‌عبارتی شعرهایش، زبان کلیشه‌ها نبود. ترکیب‌سازی‌ها، ساختار و فضای متفاوت شعرهای بادیه‌نشین همراه با الحان درونی شعر و تصویرسازی‌های بکر و تلفیق آن با طبیعت و زندگی مدرنیتهٔ شهری وجه تمایز سروده‌های این شاعر است. نوع نوشتار و کاربرد آوا‌ها و موسیقی…

بیشتر بخوانید

نوستالژی – شعری از ناظم حکمت

نوستالژی – شعری از ناظم حکمت

برگردان: غزال صحرائی – فرانسه صد سال می‌شود که سیمای تو را ندیده‌ام که بازوانم را به گرد کمرت حلقه نکرده‌ام که چهره‌ام را دیگر در چشم‌های تو ندیده‌ام صد سال می‌شود که دیگر از روشنای روح تو پرسش نمی‌کنم که از لمس گرمای تنت محروم‌ام صد سال می‌شود که زنی در شهری مرا انتظار می‌کشد ما به روی همان شاخه خم شده بودیم و از روی همان شاخه فرو افتادیم، یکدیگر را ترک گفتیم…

بیشتر بخوانید

ایستاده – شعری از نیکی فتاحی

ایستاده – شعری از نیکی فتاحی

ایستاده نیکی فتاحی – ونکوور من از توفان سهمگینی گذشته‌ام ایستاده چون درخت تنومند صدساله‌ای و خون گرم زمین را همچنان می‌مکم مرا به خلوت خویش پناه دهید، ای نارنگی‌های آسودهٔ آفتاب‌خوردهٔ تابان من از توفان سهمگینی گذشته‌ام ایستاده اما خسته و ایمان من، خسته‌تر گوشهٔ سهمم از زندگی لب‌پَر است و عشقم به باد نوازشگر، آب رفته است من از توفان سهمگینی گذشته‌ام ایستاده ریشه‌هایم در خاک اما، زردتر خون گرم خاک را می‌مکم…

بیشتر بخوانید

نیلوفر‌های خشکیده شعری از فرشته وزیری‌نسب

نیلوفر‌های خشکیده شعری از فرشته وزیری‌نسب

دکتر فرشته وزیری‌نسب – آلمان از من عکس بگیرید از چشم‌هایم از دست‌هایم از کودک تب‌دارم من سوژهٔ خوبی هستم برای اخبار و کودکم که جان می‌دهد جسمی‌ در یک عکس جسمی‌ مانده در گودال‌های آب در برف پشت مرزها نیلوفر هشت‌پر دارد دُرناها هر پرش را می‌شناسند و مرزها نامش را نشنیده‌اند برای مرزها نیلوفر یک ملت است نسبش از سویی به بابل می‌رسد از سویی به هند و از هر دو سو به…

بیشتر بخوانید

نماز شام غریبان – شعری از سعید جاوید

نماز شام غریبان – شعری از سعید جاوید

سعید جاوید – آمریکا می‌خوانمت به خوانشی که غریبانه از مدار ماه می‌گذرد می‌خواهمت به خواهشی عجیب‌تر از عشق می خوانمت به خواهشی خونین که گلوگاه برنمی‌تابد و می‌رود به خون بنشیند و بپاشد، زِ ماه تا ماهی.می‌خوانمت، به نور به آفتاب و به ماه از منتهای حنجره‌ام آنجا که کودکی شرقی .می‌خواند، [به تلاوتی غریب] «الله نورالسماوات والارض» و عاشقان جنوبی – کف بر دهان و رعشه بر اندام – جادُوانه می‌رقصند.می‌رقصمت به دف…

بیشتر بخوانید

در باب شعر بومی

در باب شعر بومی

فرناز جعفرزادگان – ایران شعر بومی‌ تاریخچه و زمان مشخصی ندارد و به لهجه‌های مختلف در بین مردم به صورت‌های گوناگونی خوانده می‌شود و نمونه‌های آن پهلویات بابا طاهر و انواع لالایی‌ها، واسونک‌ها، ترانه‌ها، متل‌ها یا حتی نوحه‌ها نیز می‌باشد که به لهجه‌های مختلفی بین مردم رواج داشته و شکلی از بومی‌گرایی بوده است، اما اگر بخواهیم عمیق‌تر به این نوع شعر نگاه کنیم، از زمان ظهور نیما، شعر بومی‌ در ادبیات رسمیت بیشتری پیدا…

بیشتر بخوانید

نه شب و نه خواب… – شعری از پابلو نرودا

نه شب و نه خواب… – شعری از پابلو نرودا

برگردان: غزال صحرائی – فرانسه   با تو خوابیدم تمام شب حال آنکه زمین به گِرد شبش می‌چرخید با زندگانش و مردگانش و هنگامی که برخاستم ازخواب به ناگاه، ازسیاهیِ حاکم بر اطراف بازویم را به دورِ کمرت حلقه کردم نه شب و نه خواب نتوانستند ما را از هم جدا سازند

بیشتر بخوانید
1 8 9 10 11 12 15