میراث آقای محمدعلی

این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید.

حمید مساح – ونکوور 

هفت هشت سال تقریباً به‌طور مداوم در کارگاه داستان‌نویسی آقای محمدعلی در ونکوور شرکت داشتم و شاهد دوستی عمیق بین اعضای کارگاه بودم. آیا این دوستی‌ها با وجود داشتن شیوهٔ تفکر و سلیقه‌های متفاوت اتفاقی بود؟

آقای محمدعلی دو تکیه‌کلام خاص داشتند که در بیشتر جلسات تکرار می‌کردند.

اولی این بود که «هیچ خانمی تا به‌حال از مرز بیست و پنج سالگی عبور نکرده است.» دومی که در این مطلب مورد اشارهٔ من است این بود که:

«افراد کلاس مجازند هر اندازه که می‌خواهند به هم‌کلاسی که داستانش را در کارگاه می‌خواند با حفظ احترام انتقاد کنند و او فقط یک دقیقه فرصت دارد که جواب دهد.» 

تکرار این مطلب و اجرای آن که بعضاً برای اعضای جدید کارگاه سؤال‌برانگیز بود و به‌شوخی تعبیر می‌شد، فضای دوستی و اعتماد عمیقی را به وجود آورده بود. اعضای کلاس بدون ترس از دلخوری داستان‌نویس اظهارنظر می‌کردند و او هم با این اعتماد که در بیان نظرات «درست یا غلط» سوء‌نیتی نیست به نقدها گوش می‌سپرد.

در این میان آقای محمدعلی به‌عنوان وزنهٔ تعادل فضای این گفت‌وگو را به وجود می‌آورند.

دایرهٔ این دوستی و اعتماد و فضای گفت‌‌وگو که متأسفانه در جمع ایرانیان کمیاب است، به خارج از کلاس کشیده می‌شد. آقای حجامی، شاعر عاشق تیر و تفنگ را با منِ بیزار از اسلحه به پشت یک میز می‌کشاند که حاصل آن لطیف‌ترشدن جمله‌های بعضاً زمخت نوشته‌هایم بود.

آشنایی من با آقای محمدعلی به جلسهٔ بزرگداشت آقای دهباشی در نوامبر ۲۰۱۵ برمی‌گردد. با دردست‌داشتن کتاب «جمشید و جمک» نزد ایشان رفتم و پرسیدم که نویسندهٔ این کتاب شمایید؟ در ادامه، سؤالی کردم که بیشتر از اینکه سؤال باشد، انتقاد بود. کار به گپ و گفت‌وگویی کوتاه کشید که باحوصله جواب سؤالم را دادند. بیشتر از اینکه جوابشان قانعم کند، صداقت و بردباری‌شان جذبم کرد. پرسیدند: «می‌دانی که ما سه‌شنبه هر هفته کلاس داریم؟» وقتی جواب منفی مرا شنیدند، آدرس دادند و دعوت کردند که یک‌بار کلاسشان را امتحان کنم و اگر نمونه داستانی دارم به کلاس بیاورم. 

جز یادداشت‌های پراکنده چیزی نداشتم. دست بر شانه‌ام گذاشتند و گفتند تو ذهن قصه‌گو و داستان‌های فراوان برای گفتن داری. مجذوب فضای دوستی و گفت‌وگو در کارگاهشان شدم. پایهٔ تقریباً ثابت کلاس شدم و از آن بهرهٔ فراوان بردم.

دایرهٔ دوستی و فضای گفت‌وگو با وجود سلیقه‌ها و آراء متفاوت در کارگاه آقای محمدعلی بعداً وسیع‌تر هم شد و کمک کرد که جامعهٔ فرهنگی ایرانیان ونکوور گسترش پیدا کند و به یک نمونهٔ خوب تبدیل شود. 

بهترین گرامیداشت برای آقای محمدعلی زنده‌نگهداشتن این میراث و کمک به گسترش آن با وجود سلیقه‌های متفاوت است.

ارسال دیدگاه