بهسازی زبان فارسی، مهارت‌های زبان‌آموزی

همراه با پیشنهاد جایگزین برای چند واژهٔ بیگانه

دکتر محمدرضا رخشانفر – ونکوور

اصل زبان گفتاری-شنیداری است، لیکن ما برای نشان‌دادن تلفظ ترکیبات کلام از نوشتار بهره می‌گیریم. یکی از آموزشگران کلمهٔ «آقا» را با آهنگ و زیروبمیِ صدایش ١٢ جور تلفظ کرد و از هم جدا نمود. ما در فارسی سه واکهٔ کوتاه، سه واکهٔ بلند و دو واکهٔ مرکب داریم که اَو (ow) و‌ ای (ay) هستند. در عربی از قدیم حروف را برای نشان‌دادن واکه‌ها به کار می‌گیرند و به آن‌ها حروف علّه می‌گویند. ما در نوشتار برای مصون‌نگهداشتن زبان از خطاها، و نظم‌بخشیدن به آن سخن می‌گوییم تا پارسی‌زبان‌ها و علاقه‌مندان به علم و دوستداران ادب بخوانند و اگر پرسشی در این‌باره دارند، از اظهارش دریغ نفرمایند. می‌دانیم که چهار مهارت زبان‌آموزی گفتن، شنیدن، خواندن و نوشتن است. نوشتن جایگزینِ گفتن و خواندن جایگزینِ شنیدن می‌شود. هدف ما در این مقال بهسازی این مهارت‌ها به‌ویژه بیان مکتوب است، زیرا نوع خواندن ما با رعایت زیروبمیِ کلام و تکیه‌های صوتی نمایانگر گفتار ما محسوب می‌شود. امروزه رادیو و تلویزیون نقش اساسی را در این امر ایفا می‌نمایند، لیکن با تأسف عنایتی مبذول نمی‌دارند. تاکنون چندین‌بار همایش‌هایی از سوی فرهنگستان در دانشکدهٔ زبان و ادبیات فارسی برپا شده است، کشور‌های فارسی‌زبان و دوستداران زبان در آن حضور یافته‌اند، اما هدفشان بیشتر تبلیغات بوده و است. چند تن از استادان می‌آیند، سخنرانی می‌کنند؛ چند تن اشعار سروده‌شده‌شان را می‌خوانند، از قدمت، منزلت و شوکت پارسی حکایت می‌کنند و برمی‌خیزند؛ و همان نشستن و گفتن و برخاستن اجرا می‌شود و مجلس ختم می‌گردد. ما چند بار در این‌گونه محفل‌ها شرکت داشته‌ایم، برخی کار ما را می‌ستودند؛ ولی یک‌بار فردی برخاست و گفت، مگر ما می‌توانیم زبانی را که از هرجا لغاتی در آن گنجانده‌شده و ارزشش را از دست داده، اصلاح نماییم‌؟ گفتهٔ او ما را ناآسوده ساخت، اما سکوت کردیم، چیزی نگفتیم به فکر فرو رفتیم. شاید او راست می‌گفت؛ سخنش دو سه خاطره را در ما زنده ساخت. از این خاطرات زیاد سراغ داریم. 

ترجیح‌دادن زبان بیگانه

شبی برای صرف شام در هتل دعوت داشتم. پیشخدمت خطاب به مهمانان گفت: «لطفاً غذایتان را سِرو کنید، ببرید سر میز.» پیش رفتم و به او تذکر دادم: «سِروکردن کار شما است، بگو، غذایتان را بکشید و ببرید سر میز.» و آن‌گاه معنایش را برایش توضیح دادم و گفتم که «سِرو» کلمه‌ای خارجی است و چرا از فارسی استفاده نمی‌کند. آری در بسیاری موارد می‌شنویم مردم به‌جای فارسی از انگلیسی استفاده می‌کنند. چرا فارسی را فدای انگلیسی می‌کنند و به زبان زیبایمان که از صنایع فراوان ادبی برخوردار است، وقعی نمی‌نهند. ابتدا تصور می‌کردم برای اظهار فضل است، اما متوجه شدم در اکثر مواقع چنین نیست. گفتار مردم پر است از حروف واژه‌های انگلیسی به فارسی مثل «فلای تودی»، یعنی «همین امروز پرواز کنید»، فاکتور، ماکزیمم استرس، لیگ، کنفرانس، برند… که همه معادل فارسی دارند. 

نکاتی که دانستنشان لازم است

چرا کسرهٔ اضافه خود یک واج به حساب می‌آید؟ چون بودونبودش می‌تواند معنا را عوض کند، مانند: سربار، سرِ بار، دربسته، درِ بسته. یک سلسله از وقایع ناخوشایند در ایران‌زمین رخ داده است و بر زبانمان تأثیر گذاشته است، لیکن این دلیل تمام بدبختی‌هایی که به سر فارسی آمده، نیست و نباید موجب بی‌اعتنایی ما نسبت به این رفتار مهم اجتماعی شود. بیاییم و باور کنیم که ما نژاد یکپارچه‌ای نیستیم، و حوادث خوش و ناخوشایندی را پشت سر گذاشته‌ایم. پس لازم است این‌همه به خود نبالیم و به پیروزی‌های گذشته‌مان اکتفا نکنیم و به آن‌ها مباهات ننماییم. درست است که فارسی زیباترین و بهترین صنایع ادبی را داشته، استادان نثر و نظمی را در خود پرورانده است، اما در همایش‌ها بایسته است از خطا‌هایی که می‌شنویم درنگذریم. پس باید اِشکالات گفتاری گویندگان تلویزیون و زبان معیار را نادیده نگیریم. بایستی مشکلات سخن برخی گویندگان را مطرح کنیم تا دیگران بشنوند و پند بگیرند. با تأسف بعضی از کسانی که در تحصیلاتشان از گذشته تا به‌حال حرکت کرده، فارسی را با همین خط ناقص مطالعه نموده‌اند، ممکن است از پیشرفت‌هایی که در گذشتهٔ نزدیک در علم زبان رخ داده است باخبر نباشند یا از جهان معناشناسی دور مانده باشند. ظریف‌ترین، دقیق‌ترین و پیچیده‌ترین بخش زبان در علم معناشناسی (semantics) مطالعه می‌شود و تمام ریزه‌کاری‌های زبان اعم از تکیه‌های صوتی، زیروبمی‌های کلام، انواع گفتارها، حتی عوامل فرازبانی، حرکات سروگردن و دست، همه در این قسمت است. به‌همین دلیل است که پژوهندگان کمتری روی معناشناسی کار می‌کنند. 

جای نقش‌نمای «را» در جمله‌هایی است که وابسته دارند. «را» قبل از که و قبل از جملهٔ وابسته می‌آید. ننویسیم: «تا بتواند تمام غذایی که پدر و مادر ناتنی‌اش به لانه می‌آورند را بخورد.» بنویسیم: «تا بتواند تمام غذایی را که پدر و مادر ناتنی‌اش به لانه می‌آورند، بخورد.» 

نگوییم «تاریخ طولانی‌ای دارد»، بنویسیم: «تاریخی طولانی دارد.» بنویسیم اِثنا عشر یعنی دوازده و نگوییم اَثنا عشر. جمع عنصر، عناصِر است، نه عناصُر. 

ننویسیم: «ازآنجایی‌که می‌خواست زودتر برسد»، بنویسیم: «ازآنجاکه می‌خواست… » از‌آنجایی‌که یعنی از مکانی که، اما ازآنجاکه، یعنی، چون‌که. به‌جای بی‌خطرتر است، بگوییم خطرش کمتر است. 

خوانندگان عزیز، نگذارید زبان عامیانهٔ پَست جای زبانی را که برخوردار از این‌همه صنایع ادبی است، بگیرد. آخرین بیت غزل جامی را برای همه بخوانید: بی‌رخت گفتم نکو پر می‌کنم دامن ز اشک / گفت جامی کار نیکوکردن از پرکردن است. که در آن سه صنعت به کار گرفته شده است. اولی واژهٔ پر، یکی مقابل تهی و دیگری به مفهوم زیاد. 

آیا می‌دانید عربی در بخش جمع مکّسر جمع‌الجمع هم دارد؟ تعدادی از اسم‌ها می‌توانند دو بار جمع بسته شوند، البته گاه بار معنایی‌شان قدری متفاوت می‌شود. چند مثال: امر، امور، اوامر – مکان، امکنه، اماکن – جوهر، جواهر، جواهرات – اسم، اسماء، اسامی – ید، ایدی، ایادی – عملیّه، عملیات، عملیات‌ها (در گفتار عام). 

یک حکایت: گفته‌اند انسان گاه حرکات دست و سر و صورت را در جواب به یک سؤال بر حرف‌زدن ترجیح می‌دهد. و این داستان مردی است که آهویی را به مبلغ دوازده درهم خریده، روی شانه حمل کرده و به خانه می‌برد. یکی در راه از او قیمتش را پرسید و او دو دست را به نشانهٔ ده با دو پنج انگشت بلند کرد و سپس دو انگشت دست راست را برای ٢ بالا برد. آهو پایین پرید و گریخت. 

حال به چند نکته توجه کنید:

اَحیا را با اِحیا اشتباه نکنید. اَحیا یعنی زنده‌ها و اِحیا مصدر است، یعنی زنده‌نگه‌داشتن. ارائه را ارایه ننویسید؛ حرف همزه عربی است. برخی از ترکیبات دوطرفه می‌شوند، لیکن برخی دیگر، نه. مثلاً تنگ‌نظر و نظرتنگ به یک معنی است، ولی سیاه‌رو و روسیاه چنین نیستند. آلوزرد و زردآلو دو میوهٔ متفاوت‌اند. درازدستی و دست‌درازی، یک معنا دارند. گفتیم، کسرهٔ اضافه گاه خود یک واج است. مثلاً، دردِ دل با کسرهٔ اضافه ولی دل‌درد بی‌کسرهٔ اضافه تلفظ می‌شود و این دو معنی‌های متفاوتی دارند. کلماتی مانند قاموسی، جادویی، ماهوتی یا پارویی، درست نوشته شده‌اند، اما واژه‌هایی مانند کاووسی، طاووسی، مووی (حرف‌نوشتهٔ movie‌) به دو واو نیازمندند، یکی صدای v دیگری صدای «او» u. کلمهٔ شهر، زنجان، معرّب زنگان فارسی است و مردم این شهر نیز خودشان زنگان می‌گویند. نمی‌دانیم چرا از قدیم آن را عربی کرده‌اند. 

حال، به این شعر نگاه کنید: دوایِ دَردِ عاشق را کسی کو سهل پندارد / ز فکر آنان که در تدبیر درمانند، در مانند. تفاوت در تکیهٔ صوتی است؛ در اولی روی هجای «نند» و در دومی روی هجای «در». 

حال، به چند واژهٔ پارسی‌شده توجه نمایید:

به‌جای طیف، بگوییم بیناب یا دامنه؛

به‌جای تخریب، بگوییم ویرانی؛

به جای تخصص‌داشتن، بگوییم سررشته‌داشتن یا کاردان‌بودن؛

به‌جای تخطّی، بگوییم لغزش؛

به‌جای تخلیه، بگوییم تهی‌سازی؛

به‌جای تخمین، بگوییم برآورد؛

به‌جای تخیّل، بگوییم پندار یا پنداشت؛

به‌جای تدبیر، بگوییم راهکار؛

به‌جای اظهارنظر، بگوییم بازگویی یا دیدگاه.

خوانندگان عزیز اگر نظر یا سؤالی دارند، لطفاً به آدرس m.rakhshanfar1@yahoo.com ایمیل بفرستند.

ارسال دیدگاه