گفتوگو با فاطمه رضایی، خواهر زندهیاد حسین رضایی و خواهر همسر زندهیاد رحیمه کاتبی، از جانباختگان پرواز ۷۵۲
مسعود سخاییپور، LJI Reporter – ونکوور
این گفتوگو از سلسله گفتوگوهای اختصاصی رسانهٔ همیاری «با بازماندگان مسافران پرواز ابدی ۷۵۲» است. گفتوگو با خانوادههای دیگر از طریق این لینک در دسترس است:
https://bit.ly/Hamyaari-PS752Families
شایان ذکر است که گفتوگو با خانم رضایی در تاریخ ۲۳ مهٔ ۲۰۲۲ برای درج در نسخهٔ چاپی شمارهٔ ۱۶۰ رسانهٔ همیاری، تنظیم شده است و تحولات پس از این تاریخ در آن انعکاس نیافته است.
با سلام خدمت شما خانم رضایی عزیز، از وقتی که به ما دادید و دعوتمان را برای این گفتوگو پذیرفتید، بسیار سپاسگزاریم. ضمن عرض تسلیت دوباره برای ازدستدادن عزیزانتان، لطفاً خودتان را معرفی بفرمایید و سپس دربارهٔ برادرتان، زندهیاد حسین رضایی، و همسر برادرتان، زندهیاد رحیمه کاتبی، که در فاجعهٔ سرنگونی هواپیمایی اوکراین از دست دادهاید، برایمان بگویید. علائق ایشان چه بود، کِی به سوئد مهاجرت کردند و در چه زمینههایی فعالیت داشتند؟
سلام و درود بر شما، من فاطمه رضایی، خواهر حسین رضایی هستم که همراه همسرش رحیمه کاتبی که تنها شش روز بیشتر نبود که ازدواج کرده بودند، در فاجعهٔ سرنگونی هواپیمای اوکراینی جانشان را از دست دادند. حسین برادر بزرگتر من بود و با هم حدود سه سال تفاوت سنی داشتیم و پس از من یک برادر و یک خواهر بهدنیا آمد. حسین سال ۱۳۹۴ به سوئد مهاجرت کرد.
حسین از همان ابتدای نوجوانیاش در سن ۱۳ سالگی همراه پدرم به سر کار میرفت. با اینکه شرایط مالی بدی نداشت، ولی علاقه داشت که زود روی پای خودش بایستد و مستقل شود. زمانیکه شروع به کار کرد، با حقوقی که بهدست میآورد چیزهایی را که دوست داشت، برای خودش میخرید؛ او اولین کامپیوتر خود را در سن ۱۴سالگی با حقوق خودش خرید.
حسین به ورزش بدنسازی بسیار علاقهمند بود و از ۱۷ سالگی تمرکز خودش را روی این ورزش قرار داد. وی زمانیکه در ایران بود، درس میخواند و همیشه، هم از نظر اخلاق و هم از نظر درسی، جزو شاگردان برتر کلاس بود و پس از مهاجرت از ایران به سوئد هم در کشور سوئد درس میخواند.
حسین دوست داشت در رشتهٔ پرستاری تحصیل کند، ولی فاجعهٔ سرنگونی هواپیمای اوکراینی باعث شد به هدفهایی که در سر داشت، نرسد. او سال آخر دبیرستان را در سوئد بود و قرار بود سال بعدش به دانشگاه برود و در رشتهٔ دلخواهش تحصیل کند.
رحیمه جان را من از بخت بد یکبار دیدم، که آن هم در مراسم عقد بود. رحیمه جان هم مثل برادرم حسین فرزند اول خانواده بود. خواهرانش میگفتند که دختر بسیار شجاعی بوده است. او هم درست مثل برادرم برای زندگی بهتر و آیندهای زیبا دو بار مهاجرت کرد. بار اول از افغانستان به ایران و بار دوم از ایران به سوئد. آنها تمام سختیها را به جان خودشان خریدند و خود را به مقصد رساندند، اما جمهوری اسلامی تمام این زحمات را بهباد داد.
و غمگینتر از همه اینکه افغانستان، همیشهٔ خدا جنگ بوده و ما به کشوری پناه آوردیم که ما را اینچنین داغدار کرد. رحیمه دختری پر از امید و دارای دید مثبت به زندگی بود. خواهرانش میگویند این جمله همیشه سر زبانش بود: «تا شقایق هست زندگی باید کرد».
برادرم حسین هم یک فرد کامل و بالغ بود، سنجیده حرف میزد و وقتی کاری را میخواست انجام دهد، واقعاً انجام میداد. حسین قبل از اینکه به ایران بیاید، به خانواده اطلاع داده بود که وقتی میآید قصد ازدواج با دختری را دارد که نامش رحیمه است، و به این ترتیب ۱۲ دی ماه ۱۳۹۸ به عقد دائم هم درآمدند.
حسین شب قبل از رفتنش برای همیشه از پیش ما، به مادرم گفته بود که خیلی دوست دارد وقتی به سوئد برمیگردد، همراه رحیمه جان یک رستوران افغانستانی افتتاح کند که در آن غذای افغانستانی سرو شود و این موضوع را با رحیمه در میان گذاشته بود که این کار را عملی کنند، اما متأسفانه…
فقدان عزیزانتان چگونه بهلحاظ روحی و روند زندگی روزمره، شما و دیگر اعضای خانواده و نزدیکانتان را تحت تأثیر قرار داده است؟
پس از ازدستدادن حسین، زندگی برای ما بهشدت سخت شده است. از لحاظ روحی بسیار آسیبپذیرتر شدهایم، غم ازدستدادن برادرم و تازهعروسمان، رحیمه، و دیگر مسافران پرواز پیاس۷۵۲ هنوز تازه است و فکر نمیکنم هیچوقت داغ این عزیزان از بین برود؛ مطمئناً که تا ابد این داغ تازه است.
شرایط روحی ما بهخاطر ازدستدادن این عزیزان بهشدت بد است و خیلی رُک بگویم زندگی برایمان جهنم شده است. من خواهر و برادر کوچکتر از خود دارم و آنها انگیزهشان برای ادامهٔ زندگی بسیار کم شده است، زیرا حسین برای آنها تنها برادر نبود، بلکه پدر نیز محسوب میشد و حسین آنها را همهجوره حمایت میکرد.
مادرم هم طی این دو سال جایی جز سرِ مزار برادرم حسین نمیرود و در هیچ مراسم عروسیای شرکت نمیکند. او میگوید دیدن کسانیکه ازدواج میکنند، او را یاد حسین و رحیمه میاندازد و نمیتواند جلوی بغضش را بگیرد و بدین ترتیب مهمانان آن مراسم هم اذیت میشوند.
با رفتن حسین، پدر هم تنها شده است، زیرا حسین اخیراً از لحاظ مالی به خانوادهاش هم کمک میکرد تا اصطلاحاً بار روی دوش پدر را کم کند. پدرم دچار بیماری قلبی است و دریچهٔ قلبش مصنوعی است. پس از رفتن حسین، پدر هم تحت فشار بسیار قرار گرفته است…
آیا در طول این مدت با سایر بازماندگان قربانیان سرنگونی هواپیمای اوکراینی در ارتباط بودهاید؟ اگر پاسختان مثبت است، این ارتباط چطور به شما کمک کرده است؟
بله، بسیار خوشحالام که با خانوادههای عزیز پیاس۷۵۲ آشنا شدهام. وجود این خانوادهها باعث قوت قلب من و خانوادهام است. زمانیکه با آنها گفتوگو میکنم، احساس بهتری پیدا میکنم و روزنهٔ امیدی تا به این زندگی ادامه بدهم.
پس از حسین دیگر کمتر کسی پیدا میشود که با غم ما آشنا باشد و ما را درک کند، ولی خانوادههای پیاس۷۵۲ غمشان از جنس غم خودمان است و خوشحالام که در کنار آنها تنها نیستیم. آنها من و خانوادهام را در مسائل گوناگون راهنمایی میکنند تا بتوانیم بهتر تصمیم بگیریم. طی این دو سال آشنایی با بازماندگان پرواز پیاس۷۵۲، به این نتیجه رسیدهایم که ما بازماندگان همه یک خانوادهایم و با کنارِهمبودنمان، قدرتمندیم زیرا هم از هم مشورت میگیریم و هم مرهم درد یکدیگریم.
اگر اقداماتی اعم از تأسیس انجمن خیریه یا اهدای بورس تحصیلی یا مواردی از این دست برای گرامیداشت یاد و خاطرهٔ عزیزانتان انجام دادهاید یا در فکر انجام آن هستید، لطفاً بفرمایید.
ما در ایران مهاجریم و حتی یک سیمکارت را بهسختی به نام خودمان میزنیم که البته گاهی اوقات اجازهٔ همین را هم نمیدهند. هیچچیزی در ایران به اسم ما نیست؛ نه میتوانیم ماشینی به نام خودمان داشته باشیم نه خانهای! چه برسد به اینکه مؤسسهٔ خیریهای بهیاد عزیزانمان تأسیس کنیم…
دولت ایران پیش از این و در چند نوبت اعلام کرده که تعدادی از خانوادههای جانباختگان غرامت دریافت کردهاند، آیا با شما یا خانوادههایی که میشناسید، چنین صحبتی شده است و اگر شده، پاسخ شما چه بوده است؟
راستش ما با اکثر خانوادههای پیاس۷۵۲ در ارتباط هستیم و گفتوگوهای بسیاری داشتهایم، ولی تا جایی که اطلاع دارم کسانیکه با آنها در ارتباط بودهایم، هیچیک غرامتی دریافت نکردهاند و بیشتر تمرکز خود را روی دادخواهی قرار دادهاند. خانوادهها بهدنبال پاسخگویی ایراناند. ایران باید پاسخگوی این باشد که چرا به هواپیمای مسافربری اوکراین که ۱۷۶ مسافر مظلوم و بیگناه داشت، شلیک کردند.
پیشنهادِ دادنِ غرامت از سوی ایران به ما بسیار زیاد داده شده است، اما ما هر بار این پیشنهاد را رد کردهایم و آن را قبول نکردهایم.
بیش از دو سال و چهار ماه از این فاجعهٔ بسیار تلخ گذشته است. در طول این مدت، آیا هیچ تماسی از سوی مسئولان بررسیکننده در ایران، افغانستان، سوئد یا اوکراین با شما گرفته شده است؟ آیا هیچ گزارشی از روند دادرسیِ این پرونده در اختیار شما قرار داده شده است؟
خیر، بههیچوجه هیچ تماسی گرفته نشده است. اوایل، افغانستان بسیار به ما دلگرمی میداد که کمکمان خواهد کرد، اما طولی نکشید که دیگر به ما اهمیتی داده نشد. نه سوئد و نه افغانستان اهمیتی به ما ندادند. فقط انجمن خانوادههای پیاس۷۵۲ از روند کارهای خود و کارهای این دولتها گزارشهایی در اختیارمان میگذارند.
تابستان گذشته، طالبان کنترل کشور افغانستان را بهدست گرفتند. آیا دولت جدید پیگیری این پرونده را کرده است؟ دولت قبلی چطور؟ آیا تفاوتی در رویکرد این دو دولت در خصوص این پرونده میبینید؟
اصلاً، چندی پیش با نمایندهٔ افغانستانی که برای رسیدگی به کارهای عزیزانمان منصوب شده بود، تماس گرفتم و همین سؤال را پرسیدم که پس از سقوط افغانستان حالا وضعیت ما چگونه پیش خواهد رفت؟ ایشان پاسخ دادند که فردا شما به من زنگ بزنید تا به من یادآوری شود که از دوستان در سفارت بپرسم به شما اطلاع خواهم داد. با خودم گفتم چنین مسئلهٔ مهمی را چرا من باید به ایشان یادآور شوم؟! خون بهناحقریختهٔ برادر عزیزم و همسرش و دیگر جانباختگان چندان اهمیتی برای این دولتها ندارد.
فکر میکنید چطور میشود به حقیقت دست یافت؟ چقدر به یافتن حقیقت امیدوارید؟
بسیار فکر کردم در مورد این سؤال و ناامید هم نیستم. من بسیار امیدوارم که در آیندهٔ خیلی نزدیک حقیقت بر ملا میشود. ایران پاسخگو نیست، وگرنه همهٔ ما میدانیم که حقیقت چیست! اگر کشورهای متضرر از این فاجعه دستبهدست هم بدهند و به کشور ایران سخت بگیرند، خیلی میتوانند برای روشنشدن حقایقِ این فاجعه کمک کنند، اما متأسفانه تکلیف این کشورها هم مشخص نیست؛ یک روز دوست جمهوری اسلامی ایراناند، یک روز دشمنش!
فکر میکنید جنگ اوکراین چه تأثیری روی پیگریهای بینالمللی در خصوص پروندهٔ پرواز ۷۵۲ گذاشته است؟
چند روز قبل از جنگ قرار بود پروندهٔ این جنایت را به مرحلهٔ بالاتری ببریم به ایکائو، اما متأسفانه حضور اوکراین در ایکائو الزامی است و الان این کشور درگیر جنگ است و این خیلی بد است، چون باعث میشود که روند دادخواهی کُند پیش برود.
چندی پیش امیرعلی حاجیزاده، فرماندهٔ نیروی هوافضای سپاه، در گفتوگویی دربارهٔ سرنگونکردن پرواز ۷۵۲ اظهارنظرهایی کرده است، ازجمله گفته است که «علت اینکه ما تاکنون بعد این قضیه حرف نزدیم این است که [پرونده] متولی پیدا کرد و ما خودمان جزو متهمان هستیم. یعنی سازمان ما بههر حال در این قضیه مسئولیت پذیرفته و ما نمیتوانستیم بگوییم که این گوشهاش هم به کسی دیگر مربوط میشود. ما همهٔ مسئولیت را پذیرفتیم.» او همچنین اظهارنظرهایی دربارهٔ دلیل تأخیر در اعلام حملهٔ موشکی به پرواز اوکراینی کرده و گفته است که زمانبردن تصمیمگیری برای «شهید اعلامکردن جانباختگان» از دلایل اصلی این تأخیر بوده و همچنین گفته است که ابعاد قضیه برایشان مبهم بوده و فکر نمیکردند یک موشک با قدرت تخریب موشک تور بتواند خسارتی به هواپیمای مسافری بزند که آن هواپیما نتواند به فرودگاه بازگردد و به زمین بنشیند. نظر شما دربارهٔ این اظهارات چیست؟
خیلی سخنان خندهآور و تلخی است، چرا هواپیمای مسافربری به فرودگاه برنگشت؟! مگر شما گذاشتید که برگردد؟ تا جایی که میدانم هواپیما قرار بود برگردد، ولی شما اجازهٔ بازگشت ندادید و آنها را با شلیک موشکهای روسیتان غافلگیر کردید.
این خیلی بد است که بازماندگان را داغدار کردند و با زبان خودشان نیش هم میزنند.
اواخر ماه نوامبر سال گذشته، انجمن خانوادههای جانباختگان پرواز پیاس۷۵۲، گزارش تحقیقی خود را دربارهٔ سرنگونکردن این پرواز منتشر کرد و در انتهای این گزارش نتیجهگیری کرد که این حمله نه بهدلیل خطای انسانی یا چند تصادف جدا و بیارتباط با یکدیگر، بلکه عمداً انجام شده است و حکومت ایران را مسئول ارائهٔ شواهدی برای این اثبات عمدینبودن این حمله دانست. نظر شما دربارهٔ این گزارش چیست؟
در این گزارش هیچ چیزی را سَرخود ننوشتهاند، همه با مدرک و شواهد نوشته شده است و عمدیبودن این فاجعه را اثبات میکند.
چندی پیش پدر و مادر دو تن از جانباختگان (خانوادهٔ اسدی لاری) در گفتوگوهایی با رسانههای داخل ایران از قول فرماندهٔ سپاه گفتهاند که «اگر هواپیما سقوط نمیکرد، جنگ با آمریکا در میگرفت و ده میلیون نفر کشته میشدند.» بهصراحت گفتهاند به این نتیجه رسیدهاند که از هواپیمای اوکراینی بهعنوان «سپر انسانی» استفاده شده است، نظر شما در این رابطه چیست؟
نظر من هم همین است، واقعاً از هواپیما بهعنوان سپر انسانی استفاده شده است. این خیلی مسخره است که پایگاه نظامی آمریکا در عراق را مورد هدف قرار میدهند بدون آنکه کسی در آن پایگاه باشد، بعد از ترس مسافران هواپیمایی را که حامل ۱۷۶ انسان بیگناه مسافر بود، با دو شلیک پرپر میکنند.
خواستهٔ شما بهعنوان یکی از بازماندگان قربانیان این فاجعه چیست؟
ما خواستار روشن شدن حقایقایم. جمهوری اسلامی ایران باید توضیح دهد که چرا به هواپیمای اوکراینی شلیک کرده است. ما از کانادا و دیگر کشورهای مرتبط با این فاجعه میخواهیم که ایران را تحت فشار بگذارد تا توضیح دهد که چرا چشمان خود را بر روی ۱۷۶ انسان مظلوم و بیدفاع بستند و آنها را با شلیک موشک تکهتکه کردند. بازماندگان پیاس۷۵۲ پس از این فاجعه تبدیل به مردههایی متحرک شدهاند؛ آنها نه تنها ۱۷۶ انسان را کشتند، بلکه خانوادههایشان را هم همراه با عزیزانشان کشتند. جمهوری اسلامی باید بهخاطر دو سال رنجی که ما کشیدهایم جوابگو باشد.
قرار است دیدار فوتبال دوستانهای بین تیمهای ملی ایران و کانادا در شهر ونکوور برگزار شود. انجمن خانوادههای جانباختگان پرواز پیاس۷۵۲ با برگزاری این دیدار مخالفت کردهاند و به مقامات فدراسیون فوتبال کانادا و همچنین دولت این کشور در این خصوص اعتراض کردهاند. نظر شما در این زمینه چیست؟
من فکر میکنم ورزش و سیاست از هم جدا نیست، مخصوصاً اگر فوتبال باشد. فوتبال ورزشی است که تقریباً بیشتر مردم به آن علاقهمندند. برگزاری این مسابقه میتواند تلاشی برای عادیکردن رابطه با کانادا باشد و همینطور برقراری رابطهٔ دوستانه با کانادا. نمیشود که عزیزان ما را بیگناه در آسمان پرپر کنند و بعد بیایند بازی دوستانه با هم داشته باشند. ما از کانادا انتظار داریم که پناه بازماندگان پرواز پیاس۷۵۲ باشد، ولی برگزاری بازی دوستانهٔ فوتبال با ایران یک جورهایی میشود گفت خیانت به جانباختگان پرواز پیاس۷۵۲ است.
جامعهٔ ایرانی و افغان در داخل ایران، در کانادا و همچنین در سوئد، چه کمکی میتواند در دادخواهی یا موارد دیگر به شما بکند؟ چه انتظاری از آنها دارید؟
از جامعهٔ ایرانی و افغان در کانادا و سوئد میخواهیم که سکوت نکنند. با سکوت در مقابل هر ظلمی باعث قدرت ظالمان میشویم. از آنها میخواهیم جان عزیزان ما را بیارزش نشمرند و واقعاً وقتی کاری برای حمایت از ما از دستشان برمیآید، دریغ نکنند. جامعهٔ ایرانی و افغان در ایران میتوانند با ما همدردی نکنند، ولی نظرات شخصی خودشان را در رابطه با این قضایا بر ما تحمیل نکنند.
اگر صحبت دیگری دارید، لطفاً بفرمایید.
همانطور که قبلاً هم اشاره کردم، ما در ایران زندگی سختی را میگذارنیم و هیچ کشوری ما را حمایت نکرده و نمیکند؛ نه سوئد که عزیزانمان تقریباً پنج سال در آنجا زندگی کردند و نه افغانستان که کشور خودمان است. و اینکه ما هیچجایی برای رفتن نداریم و هیچ کشوری ما را بهرسمیت نمیشناسد. نه کشوری مثل سوئد به ما پناهندگی داد و نه میشود به افغانستان بهخاطر اوضاع نابسامان و جنگ، برگشت. در ایران هم بهخاطر شرایط بدی که اخیراً پیش آمده و فشارهایی که بهخاطر بازماندهبودنمان به ما وارد میشود، دیگر نمیتوانیم زندگی کنیم. ولی با وجود اینهمه شرایط بد، مقاومت میکنیم و امیدوارم که خیلی زود به دادخواهی برسیم.
با آرزوی صبر و بهامید بهسرانجامرسیدن دادخواهی شما، بار دیگر از وقتی که برای این گفتوگو گذاشتید، بسیار سپاسگزاریم.