مهرخ غفاری مهر – ونکوور
برای آشنایی با موپاسان (Guy de Maupassant) و فضای نوشتههای او ابتدا نگاهی به سبک ادبی وی یعنی ناتورالیسم خواهیم داشت. سپس بر همین اساس دو داستان تپلی و بل امی، از معروفترین نوشتههای این نویسنده، را بررسی میکنیم.
ناتورالیسم ادبی الهامگرفته از ناتورالیسم فلسفی است که از اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن بیستم با تکیه بر دستاوردهای فلسفهٔ یونان پایهگذاری شد. (آنچه که در دوران باستان در ایدههای تالس، دموکراتیوس، سقراط و اپیکور میتوان دریافت؛ در قرون وسطی در آثار فرانسیس بیکن و توماس هابز؛ در دوران رنسانس و روشنگری در زوایای متفاوت از دانشمندان شامل کوپرنیک و گالیله و نیوتن گرفته تا هنرمندان شامل داوینچی، میکل آنژ و شکسپیر و تا فیلسوفانی چون اگوست کنت، دکارت، لاک، روسو، هابز و هیوم؛ و سرانجام در دوران جدید در دیدگاههای جرمی بنتهام، استوارت میل و داروین). در این نگرش ادبی که صورت جدید آن با امیل زولا آغاز میشود، ادبیات مانند همهٔ علوم دیگر باید علمی شود (زولا). این سبک تقریباً همزمان با رئالیسم و در اواخر قرن هجدهم مطرح میشود و در آن عوامل وراثت و محیط، تعیینکنندهٔ سرنوشت انساناند. در نوشتههای ناتورالیستها، مانند زولا، موپاسان، هوسمان و سایرین، همهٔ دستاوردهای پیشرفت علوم از جمله نظریهٔ منشأ انواع و تکامل داروین، دستاوردهای روانشناسی و یافتههای پیشرفت تکنولوژی پس از انقلاب صنعتی بهکار گرفته شده است؛ در نتیجه اعتقاد بر این است که تمامی فراز و فرودهای زندگی بهصورتی جبرگرایانه بهوسیلهٔ عواملی مثل شرایط اقتصادی، خانواده و طبقهٔ اجتماعی و عوامل زیستی و موروثی کنترل میشود. برخلاف رئالیسم که در آن انسان مرکز همهچیز و از هر عامل دیگری مهمتر است، در ناتورالیسم انسان ارزشی برابر با اشیا و سایر موجودات طبیعت دارد. چرا که او هم مانند سایر اشیا و حتی وقایع، بخشی از روند تکامل است. نویسنده اگر چه به بازگویی وقایع میپردازد، ولی ویژگیهای روانشناختی شخصیتهای داستان را نیز بهوجهی عمیق به خواننده باز میتاباند.
عناصر داستان در مکتب ناتورالیسم دارای ویژگیهایی معین است از جمله:
شخصیتها: معمولاً افراد طبقات پایین و با تحصیلات پایینتر هستند و اعمال و رفتارشان بهوسیلهٔ نیروهای قویتری که از کنترل آنها خارج است، هدایت میشود. این نیروها شامل عوامل موروثی، غرایز و امیال درونی انسانها هستند.
فضا، مکان و زمان: معمولاً محیط شهری و دوران معاصر نویسنده است.
موضوع و تمهای اصلی: موضوع بیشتر یک برش خاص از زندگی است که با دقت و با جزئیات در مورد آن توضیح داده میشود. این برش در اغلب موارد مأیوسکننده و غمانگیز است. تمها شامل نبرد برای بقا، جبر و زور، وحشت و ارعاب و تابو میشوند. خشونت درونی آدمها که مربوط به احساسات آنهاست، به عریانی بیان میشود. طبیعت و محیط اجتماعی بیرحم و بیانعطاف است. کشمکشهایی که داستان را میسازند، معمولاً تضاد انسان با انسان، یا انسان با طبیعت است. ولی آدمهای داستان بهنوعی در پی دستیافتن به تمدن و تکاملاند.
حلقهٔ نویسندگانی مانند امیل زولا، گوستاو فلوبر و موپاسان، تقریباً همه تحت تأثیر بینش غیرمذهبی نسبت به انسان و پدیدههای اجتماعی بودند. آنها تلاش میکردند تا این جهانبینی را در ادبیات هم بازتاب دهند. در بسیاری از این داستانها، حتی در آثار زولا، بیشتر بیان رئالیستی تجربهها دیده میشود. اما در آثار موپاسان، تأثیر هر دو مکتب بهخوبی نمایان است. او که بین سالهای ۱۸۵۰ تا ۱۸۹۳ زندگی کرده، به شکل قابلِتوجهی تحت تأثیر رئالیسم فلوبر و ناتورالیسم زولا قرار داشته است.
او همچنین از دستاوردهای علوم و تکنولوژی بهرهٔ فراوان برده و با تکیه بر تجربیات خود بهعنوان یک روزنامهنگار نقش یگانه و منحصربهفرد خویش را بر نویسندگی آن دوران زده است. موپاسان به نوعی رئالیسم تلخ و بدبینانهٔ تخیلی-وهمانگیز دست یافت که متعلق به هیچکدام از پیشکسوتانش نبود. در آثار موپاسان خواننده از یک طرف نگاه انسانمحور و رئالیستی را مشاهده میکند و از طرف دیگر خشونت درونی انسانها و طبیعت را و باز از سویی دیگر، بیتفاوتی انسانها و طبیعت را نسبت به همهٔ فجایع و بلایا میبیند. بیتفاوتیای که در آن دوران و از دیدگاه ناتورالیستی، ظاهراً برای درنوردیدن دورههای تکامل و ترقی(!) ضروری تصور میشده است. در بازآفرینی تجربههای انسانی بهوسیلهٔ موپاسان، افراد مقهورِ سرنوشت خویش و تنها بهدنبال حفظ بقای خود هستند. در این مجال به بررسی داستان کوتاه تپلی و داستان بلند بل امی میپردازم که در آنها میتوان تأثیر هر دو مکتب را مشاهده نمود.
تپلی: ترجمهٔ محمد قاضی
فضا، زمان، مکان: داستان از روآن (Rouen)، شهری در فرانسه آغاز میشود که در اشغال قوای آلمانی پس از جنگ پروس و فرانسه (۱۸۷۰) است. در قرن نوزدهم و بعد از جنگ، عدهای از افسران فرانسوی و کنتها و زنهای ایشان تصمیم میگیرند که به تجارت بپردازند و به بندر هاور (Havre) که هنوز در اشغال فرانسه بود، بروند و جان و مال خود را از دست دشمن و از نابودی نجات دهند.
موضوع: در این زمان و مکان نویسنده فضای پس از جنگ و اشغال را بهدقت تصویر میکند. داستان بهوسیلهٔ دانای کل نقل میشود. او نهتنها کوچه و شهر و خیابان را بهدقت وصف میکند، بلکه به درون آدمها و روابط اجتماعی میرود و در آن کندوکاو میکند.
«سکنهٔ شهر به سرسامی مبتلا شده بودند که آدمها به آن دچار میشوند وقتی که یک بلای خانمانبرانداز برایشان اتفاق میافتد.» ص ۷ نسخهٔ پیدیاف
«بوی هجوم در فضا پخش بود.» ص ۸
«فاتحان پول میخواستند و زیاد هم میخواستند، و سکنه هم همیشه میپرداختند، چون بالاخره ثروتمند بودند. لیکن تاجر نرماندی هرچه ثروتمندتر میشود، از گذشت و فداکاری، بههر نوع که باشد، و از اینکه ولو اندکی از مال و ثروتش به دست دیگران میافتد، بیشتر رنج میبرد.» همان
شخصیتها: در ارابهای که ساکنان گریزان را حمل میکند، نمایندگانی از طبقات بالای جامعه، راهبان مذهبی و افسران حضور دارند. البته قهرمان داستان یک روسپی تپل و زیبا از محرومترین قشرهای جامعه است. سفری که بخشی از زندگی است. این همسفران و خودِ ارابه بخشی از تاریخ فرانسهاند. در این سفر قهرمان داستان از طبقات پایین انتخاب شده است تا نویسنده بتواند با استفاده از آن، نگاه ناتورالیستی خویش را بپروراند.
«ملاحظه بفرمایید آقا! باز فقیربیچارهها که به داد هم میرسند…، فقط بزرگاناند که جنگ راه میاندازند.» ص ۲۵
تپلی در میانهٔ روز وقتی که همه گرسنه شدهاند، توشهٔ راهی را که برای خود آورده با سایرین تقسیم میکند چون هیچکس با خود آذوقهای بههمراه نیاورده است. از طرف دیگر تپلی در پی تأییدگرفتن از بقیه و جلب احترام دیگران است. همسفرانی که میدانند او یک روسپی بیشتر نیست. او خود نیز حس میکند شاید طبیعی است که دیگران برایش احترامی قائل نباشند. حالات درونی ارابهنشینان و تپلی روسپی را نویسنده نه با استفاده از توضیح روانکاوانهٔ راوی، بلکه با توصیف رفتار و ظاهر شخصیتها منتقل میکند. مثلاً میگوید:
«آنگاه تپلی با چهرهٔ سرخ و برافروخته و با حال دستپاچگی نگاهی به چهار مسافر که هنوز ناشتا مانده بودند کرد و گفت: خدایا نمیدانم جرئت بکنم به این خانمها و این آقایان هم تعارف بکنم… » ص ۱۷
از همین نخستین گوشههای داستان است که سبک ناتورالیستی موپاسان روشن میشود. مردم زادهٔ شرایط خویشاند و در محیط و شرایط موروثیای که در آن زاده شدهاند تربیت شده و از همانجا رفتار و عواطف خویش را گرفتهاند. جایی در داستان، ارابه مجبور به توقف در نزدیکترین شهر میشود و افسر پروسی به ارابه اجازهٔ گذر نمیدهد و در قبال این اجازه از تپلی درخواست میکند که شب را با او سپری کند. تپلی که وطنفروش نیست ابتدا حاضر به این کار نمیشود، ولی نهایتاً به خواهش همسفرانش به این کار تن میدهد تا نجات جمع را فراهم کرده باشد. او همه را نجات داد، ولی وقتی فردا دوباره به راه افتادند، هیچکس به او اعتنایی نکرد و احترامی بهجا نیاورد. در بین راه هم دوستان که با خود توشههای مفصل آورده بودند به او که از فرط تنفر و عجله هیچ با خود نیاورده بود، هیچ غذایی ندادند و همان رفتار قدیمی و پرتبختر قبلشان را ادامه دادند تا جایی که تپلی فقط قطرهقطره گریست و هیچ نگفت.
هیچکس به او نگاه نمیکرد و به فکرش نبود. طفلک احساس میکرد که در نفرت و تحقیر این نابکاران شرافتمند که اول او را فدا کرده و سپس چون کهنهای کثیف و بیمصرف به دورش انداختهاند، غوطهور است. آنگاه به یاد سبد پر از خوراکیهای لذیذ خویش افتاد، به یاد نانشیرینیها، گلابیها، و چهار بطری شرابش افتاد و خشمش همچون طنابی که از فرط کشیدن بگسلد، بهناگاه فروکش کرد و احساس کرد که میخواهد گریه کند. سخت کوشید و به خود پیچید و مثل بچهها گریه را فرو خورد. لیکن اشک به چشمانش صعود میکرد و در گوشهٔ پلکهایش برق میزد. طولی نکشید که دو قطره اشک درشت همچون قطرات آب که از بن صخرهای بتراود، بیرون زد و بر قوس برجستهٔ سینهاش ریخت. صفحات ۳۹ و ۴۰ نسخهٔ پیدیاف
نکته اینجاست که موپاسان اشک تپلی را درآورد، نه بهخاطر اینکه همسفرانش او را مجبور به روسپیگری کردند و به او احترامی نگذاشتند (که از این نکته خشمگین بود و نه غمگین) بلکه بهخاطر آنکه او به یاد شیرینیها و گلابیها و شرابهایش افتاده بود.
نویسنده بدون آنکه بخواهد درسی در این مجال بگنجاند فقط با صداقت و صراحت به توصیف برههای از زمان پرداخته و انسانها را در محیطشان و شرایط تاریخی اجتماعیشان بررسی کرده است. او روح و روان آنها را بهدقت کندوکاو کرده و بهصراحت شرح داده است و سرانجام تعریف میکند که در همان ارابه سفر ادامه دارد و انسانها همچنان همان که بودند هستند و در بر همین پاشنه خواهد چرخید.
بل امی (Bel-Ami): ترجمهٔ انگلیسی، مترجم ناشناس
فضا، زمان، مکان: داستان بل امی که در زبان فرانسه بهمعنی دوست زیبا است، در پاریس و در اواخر قرن نوزدهم اتفاق میافتد. موپاسان فرانسهٔ بعد از جنگهای با الجزایر را به تصویر میکشد و بهشکلی روشن و عریان نشان میدهد که در فرانسه پس از اشغال و به استعمار درآوردن الجزایر چه میگذرد.
موضوع: نویسنده داستان زندگی جرج دورا (George Duroy) را شرح میدهد که از آفریقا برگشته و در پاریس مشغول کار اداری است. بهصورتی اتفاقی یکی از دوستانش در آفریقا را میبیند که سردبیر روزنامهای مهم در پاریس است. او به دورا کمک میکند تا در روزنامه کار بگیرد و از همین جا دورا که جوانی زیباست شروع میکند و پلههای متداول ترقی اجتماعی را طی میکند. او در این راه شاهد بیاحساس مرگ همین دوست میشود، همسرش را به همسری میگزیند، با زنی از آشنایان او طرح دوستی پنهانی و عاشقانه میریزد و دختر این زن او را بل امی مینامد. بل امی دوست زیبا، با همسر صاحب روزنامه هم طرح دوستی و روابط عاشقانه میریزد و باز هم پیشرفت میکند و سرانجام با دختر همین زوج ازدواج میکند. موپاسان بهدور از قضاوت در مورد ماجراها، نشان میدهد که چگونه بل امی بر بستر موجها و با تکیه بر روابط عاشقانه با زنها و افراد جاهطلب قشرهای بالای جامعه رشد میکند.
شخصیتها: در این داستان همهٔ شخصیتها از روسپیهای پاریسی گرفته تا بل امی، سردبیر روزنامه و همسر او، صاحب روزنامه، همسر و دختران او، معشوقهٔ بل امی و دخترش که نام بل امی را بر او نهاد، نویسندگان، شاعران، کنتها و کنتسها، ارابهرانها و پلیس، همگی افراد معمولی و واقعی آن دوراناند. اما در این افراد هیچ وجه مثبتی نمیتوان یافت. همهٔ شخصیتها دربند خصوصیات حیوانیاند که روح انسان را اسیر و دربند کرده است. شخصیتها واقعیاند، اما روح بدبینانهٔ ناتورالیستی در توصیف آنها جریان دارد و نمایان است. نویسنده با دقت زوایای روانی انسانها را میشکافد و بهشکلی بیتعارف به بدترین ویژگیهای روح انسانی اشاره میکند. او بهسادگی نشان میدهد که چگونه حرصِ داشتن ثروت، شهرت و قدرت همهٔ انسانها را کنترل میکند. او دلیل موفقیت بل امی را زیبایی او میداند که نشانهای است از هر آنچه که موروثی است. دلیل دیگری که نویسنده برای پیروزی بل امی به خواننده القا میکند، شرایط اجتماعی است که از همهٔ زنان، روسپیهایی ساخته است که در خدمت جامعهاند. هم اینان و هم مردان باوقار و متشخص این جامعه از خشونت و بیرحمی وصفناپذیری برخوردارند که شرایط اقتصادی و اجتماعی جامعه به آنها انتقال داده است. این اطلاعات را نویسنده نه با توضیحات راوی بلکه با پردازش شخصیتها و توصیف آنها و رفتارشان به خواننده القا میکند. برای مثال وقتی دورا و دوست سردبیرش فاستیر (Forestire) میخواهند وارد سالن رقص شوند، سردبیر میگوید: من هرگز چیزی نمیپردازم. (متن انگلیسی) خواننده در مییابد که این بهخاطر شهرت و اعتبار فاستیر است. یا زمانی که اولین مطلب دورا چاپ میشود، او با حرص و عجله روزنامه را تهیه میکند و آن را از همان صفحه روی میز قهوهخانه باز میگذارد و میرود و این کار را مدتها ادامه میدهد، خواننده درمییابد که تا چه حد دورا شکننده و نگران مشهورشدن و در صفِ بزرگان درآمدن است. راوی با هنرمندی شرح میدهد که چگونه دورا «راههای پشت صحنهٔ زندگی تئاتری و سیاسی» را فرا گرفته و میداند با چه ترفندهایی میتواند از سد «منشیها، قضات، پلیسها و غیره» بگذرد تا به رؤسا برسد. موپاسان در آخرین صحنهٔ داستان، بل امی را نشان میدهد که چگونه پیروزمندانه با دختر رئیسش ازدواج میکند، مادر دختر را نشان میدهد که با چه بدبختیای خود را به درون کلیسا کشانده است و با حسادت نسبت به دخترش، ازدسترفتن بل امی عشق هوسآلودش را نظاره میکند، پدر دختر را نشان میدهد که چگونه برای حفظ موقعیت اجتماعی و اقتصادیاش با زیرکی با این ازدواج موافقت کرده است، و سرانجام بل امی را که باز هم به اشارهٔ معشوق اولیهاش مادام دو مارل (Madame de Marele) به ادامهٔ رابطهٔ پنهان عاشقانه با او، مطمئن میشود. داستان همانگونه که شروع شده بود پایان مییابد. حیله و نیرنگ، فرصتطلبی و خشونت، انتقام و بیرحمی بهمثابه ویژگیهای درونی بشر با زندگی او ادامه خواهد داشت.
حضور فلسفهٔ ناتورالیسم در بیشتر داستانهای کوتاه و حتی بلند موپاسان مشهود است. او در داستانهایش بهشکلی بیرحمانه مسئلهٔ جبر و اختیار را مطرح میکند و نشان میدهد که انسان با همهٔ تلاشش، محکوم به سرسپردن به جبر طبیعت است. مردم همه به خصایل حیوانیشان مزیناند؛ با هم بههمان ترتیب مدارا میکنند؛ یا سر یکدیگر را به زیر آب میبرند. هیچکدام مزهٔ کمک به همنوع و انساندوستی را نمیدانند، عاشق نمیشوند و فقط شهوانیاند، نویسنده هم هیچ دخالتی در این همه پستی نمیکند و فقط راوی وقایع است و از خویشتن نظری ابراز نمیکند. فضا تیرهوتار است. زمان، معاصر زندگی نویسنده است و او نگاهی به گذشته و آینده ندارد و مکان جایی است که برای او و خواننده بسیار آشناست. نویسنده تلاش میکند که نگاهی علمی به جامعه داشته باشد و انگار که انسانها و جامعه را بهصورت آزمایشگاهی تصویر میکند که باید در آن واقعیتها را از درون و بیرون جسمشان تشریح کرد.
مرداد ۱۳۹۴
بازنویسی ژوئیهٔ ۲۰۲۱