در جست‌و‌جوی بهشت – هیچ‌ جای جهان امن نیست

در جست‌و‌جوی بهشت – هیچ‌ جای جهان امن نیست

داستان‌هایی بر مبنای واقعیت از انسان‌هایی که تنها به رفتن فکر می‌کنند آرام روانشاد – ایران روزهای عجیبی برای دنیا است. انگار دیگر هیچ‌ جای این زمین را نمی‌شود بهشت نامید. یک ویروسی که به چشم دیده نمی‌شود، انسان را ناتوان کرده است. انسانی که خود را ابرقدرت تمام موجودات کرۀ زمین می‌دانست، انسانی که جاه‌طلبی و قدرت‌طلبی‌اش حد و مرز نداشت و ندارد، حالا در برابر یک ویروس کوچک که به‌سرعت تمام دنیا را دارد…

بیشتر بخوانید

در جست‌و‌جوی بهشت – دو روایت معتبر

در جست‌و‌جوی بهشت – دو روایت معتبر

داستان‌هایی بر مبنای واقعیت از انسان‌هایی که تنها به رفتن فکر می‌کنند آرام روانشاد – ایران ترس از کرونا خانه‌نشینمان کرده است؛ آمارهایی که هر لحظه پخش می‌شوند و وحشت آدم را افزون می‌کنند. دانشگاه تعطیل شده است. چند روز است که در خانه نشسته‌ام. اما دیر یا زود باید برگردم به آژانس. دلم برای مسافران بهشت تنگ شده است. تمام آن‌هایی را که گوش شنوای قصه‌شان بوده‌ام، در پسِ ذهنم دارم. هیج‌کدامشان را از یاد…

بیشتر بخوانید

در جست‌و‌جوی بهشت – می‌روم که تنها بمانم

در جست‌و‌جوی بهشت – می‌روم که تنها بمانم

داستان‌هایی بر مبنای واقعیت از انسان‌هایی که تنها به رفتن فکر می‌کنند آرام روانشاد – ایران   «کابوس‌ها فقط شب‌ها به سراغ آدم نمی‌آیند یا زمانی‌که چشم‌هایت بسته است. بیشتر کابوس‌ها در روشنایی روز و آن هنگام که چشم‌هایت بازند، به سراغت می‌آیند. درست زمانی پیدایشان می‌شود که اصلاً انتظارشان را نمی‌کشی. بعضی کابوس‌ها هم یک عمر باهات زندگی می‌کنند. مثل مادرم.» این را زنی به من می‌گوید که اولین مسافر امروز من است. حرف زدنش…

بیشتر بخوانید

در جست‌و‌جوی بهشت – به پشت سر نگاه نکن

در جست‌و‌جوی بهشت – به پشت سر نگاه نکن

داستان‌هایی بر مبنای واقعیت از انسان‌هایی که تنها به رفتن فکر می‌کنند آرام روانشاد – ایران کتی زن جوانی است که قصد دارد راهی انگلستان شود. یک دختر پنج ساله دارد و با شوهرش زندگی می‌کند. برای رفتن لحظه‌شماری می‌کند. رفتن را رهایی می‌داند. بدون شوهرش می‌خواهد برود. می‌گوید دیگر نمی‌تواند وضعیت فعلی زندگی‌اش را تحمل کند:  «شوهرم دستش به دهنش می‌رسد، خرج رفتنمان را می‌دهد. البته همیشه این‌طوری نبوده، اما الان بعد از کلی سختی‌ کشیدن بالاخره…

بیشتر بخوانید

در جست‌و‌جوی بهشت – و ما دوره می‌کنیم شب و روز را… مرثیه‌ای برای ۱۷۶ جانِ پاک

در جست‌و‌جوی بهشت – و ما دوره می‌کنیم شب و روز را… مرثیه‌ای برای ۱۷۶ جانِ پاک

داستان‌هایی بر مبنای واقعیت از انسان‌هایی که تنها به رفتن فکر می‌کنند آرام روانشاد – ایران خودروی خانواده‌ها و بستگان جانباختگان یکی پس از دیگری مقابل در پزشکی قانونی توقف می‌کند و زنان و مردان با حالتی مضطرب و پریشان از خودرو پیاده می‌شوند و به‌دنبال در ورودی می‌گردند. اغلب آن‌ها با وجود انتشار اسامی کشته‌شدگان این حادثه، امیدوارند اسم عزیزشان در میان جانباختگان نباشد. از نگهبانی این سازمان که فهرست ۱۷۶ نفری را روی…

بیشتر بخوانید

در جست‌و‌جوی بهشت – وطن جایی است که شأن انسانی ما رعایت شود

در جست‌و‌جوی بهشت – وطن جایی است که شأن انسانی ما رعایت شود

داستان‌هایی بر مبنای واقعیت از انسان‌هایی که تنها به رفتن فکر می‌کنند آرام روانشاد – ایران مرجان مسافر آلمان است؛ دختر خودساخته‌ای که آخرین فرزند خانواده‌ای هشت‌نفری است. تمام خواهرها و برادرهای بزرگ‌ترش ازدواج کرده‌اند. او با اینکه سی و سه ساله است، هنوز ازدواج نکرده، قصد ازدواج کردن هم ندارد. چند سالی است که از شهرستان به تهران آمده است:  «از هجده سالگی جلوی پدرم ایستادم و کار کردم. پدرم همهٔ خواهرهایم را ۱۳-۱۴ سالگی…

بیشتر بخوانید

در جست‌و‌جوی بهشت – اکستنشن

در جست‌و‌جوی بهشت – اکستنشن

داستان‌هایی بر مبنای واقعیت از انسان‌هایی که تنها به رفتن فکر می‌کنند آرام روانشاد – ایران روی صندلی جلو می‌نشیند. موهای بلند و رشک‌برانگیزی دارد. آن‌ها را بافته و آن گیس کلفت خرمایی‌رنگ را از روسری‌اش بیرون انداخته است. سه ساک دستی خرید توی دستش است و روی ساک‌ها مارک‌های معروف دنیاست؛ هرمس، بولگاری، ورساچه. آن‌ها را جلوی پایش می‌گذارد. محو موهایش هستم و با خودم می‌گویم موی پرپشت هم نعمتی است. من هیچ‌وقت موهای زیبایی…

بیشتر بخوانید

در جست‌و‌جوی بهشت – مسافر بهشت در سرزمین چشم بادامی‌ها

در جست‌و‌جوی بهشت – مسافر بهشت در سرزمین چشم بادامی‌ها

داستان‌هایی بر مبنای واقعیت از انسان‌هایی که تنها به رفتن فکر می‌کنند آرام روانشاد – ایران با هیجان می‌گوید: «اگر خدا بخواهد، دارد کارم درست می‌شود. وااای، دل توی دلم نیست. شما تا به‌حال ژاپن تشریف برده‌اید؟» ته دلم می‌گویم من تا همین کشورهای بغل گوش خودمان هم نرفته‌ام، ژاپن پیشکش. اما سینمای ژاپن را دوست دارم و نویسنده‌هایش را! جواب می‌دهم که نرفته‌ام. می‌گوید: «وااای. وااای. خانم آب دستت داری، بگذار و برو ژاپن را…

بیشتر بخوانید

در جست‌و‌جوی بهشت – هیچ‌وقت مرا دوست داشتی؟

در جست‌و‌جوی بهشت – هیچ‌وقت مرا دوست داشتی؟

داستان‌هایی بر مبنای واقعیت از انسان‌هایی که تنها به رفتن فکر می‌کنند آرام روانشاد – ایران هوا سرد است. سرمایی که تا مغز استخوان را می‌سوزاند. برف می‌بارد، بنزین گران شده. من غصه‌ام گرفته که باید چکار کنم. مثل هزاران مردمی که ماشین‌هایشان را به نشانهٔ اعتراض وسط خیابان خاموش کرده‌اند. مثل تمام آن‌هایی که زیر این برف و توی این هوا دارند فریاد اعتراض می‌زنند. تنها من نیستم. تقریباً شغل دومِ نیمی از مردم ایران…

بیشتر بخوانید

در جست‌و‌جوی بهشت – قصهٔ لیلا

در جست‌و‌جوی بهشت – قصهٔ لیلا

داستان‌هایی بر مبنای واقعیت از انسان‌هایی که تنها به رفتن فکر می‌کنند آرام روانشاد – ایران می‌گوید مقصدش امامزاده طاهر کرج است. توقف دارد و بعد برمی‌گردد خیابان ولیعصر. مدیر آژانس می‌گوید کرایه‌اش قابل توجه است و نوبت به تو افتاده. از دفتر مهاجرتی به امامزاده طاهر؟ به ترافیک اتوبان فکر می‌کنم و بعد به کرایهٔ قابل توجهش! یادم می‌آید که موعد قسط شهریه‌ام نزدیک است. دل را به دریا می‌زنم و می‌روم.  موهای آشفته و…

بیشتر بخوانید
1 10 11 12 13 14 19