شعری تازه از فرزانه بابایی

شعری تازه از فرزانه بابایی

فرزانه بابایی – ایران مثل تنی که دیگر تمام شده می‌دانم راهی برای لمس موهایت نمانده است خیالم حوالی اتاقت پرسه می‌زند گاهی ایستاده‌ای در چارچوب در با همان لبخندی که سال‌هاست گم کرده‌ام. از آستانه عبور می‌کنی ثانیه‌شمار ساعت از کار می‌افتد و من دیگر پشت هیچ دری منتظرت نمی‌مانم از سوراخ کلید از شکاف پایین در از کاغذهای نورگیر روی شیشه می‌گذرم و روی قالیچهٔ ترکمن برای همیشه چادر می‌زنم. من زنی ایلیاتی…

بیشتر بخوانید

چند شعر از رضا عباسی

چند شعر از رضا عباسی

رضا عباسی – ایران ۱ سال‌ها نشست فرورفته در نخِ رنگ و گره و چشم برای بادها نقشه کشید که زیر پا بیاندازدشان مادرم پیامبر بود اما، سلیمان قالیچه‌سواری کرد ۲ مسخره است اعتقادی به مرزها نداشته باشی به خط‌های مسخرهٔ کرهٔ زمین و پاهایت را سیاه و کبود کنند ساعت‌ها در روز پوتین‌هایت در یک نقطهٔ صفر مرزی ۳ رگ رنگ‌ها را بزنید تکرار پیری که به جان شعرهایمان افتاده به جان پیراهن‌هایمان به…

بیشتر بخوانید

از زخمه‌ها، تا خیابانی و آن‌سوی پرچین

از زخمه‌ها، تا خیابانی و آن‌سوی پرچین

گزارشی از مراسم شعرخوانی حسن حسام در ونکوور رسانهٔ همیاری – ونکوور در روز یکشنبه ۶ مه ۲۰۱۸، در یکی از سالن‌های دانشگاه سایمون فریزر، واحد داون‌تاون، برنامهٔ شعرخوانی‌ای برای حسن حسام شاعر مقیم پاریس توسط کانون نویسندگان ایران (در تبعید) برگزار شد. حسن حسام، متولد ۱۳۲۴ در شهر رشت، از اعضای اولیهٔ «کانون نویسندگان ایران» و «کانون نویسندگان در تبعید»، شاعر، نویسنده و فعال و زندانی سیاسی پیشین است. از وی تا کنون کتاب‌های…

بیشتر بخوانید

شمارش معکوس – شعری برای زمین

شمارش معکوس – شعری برای زمین

تالین ساهاکیان – آلمان توی ساحل شنی می‌جنگه یه لاک‌پشت با مرگ یه تکه تور سیمی راهِ گلوشو کرده تنگ اون‌طرف، یه حواصیل داره تقلا می‌کنه سخت نه، نه، پرواز ممکن نیست با بالِ آغشته به نفت تو دریا به‌جای ماهی و میگو شنا می‌کنه زباله و پلاستیک با هزار شکل و رنگ و بو ریز و درشت، پهن و باریک نمی‌آره دیگه دریا برای ساحل، دُر و صدف هدیه‌اش قوطی و فلزه سیم و…

بیشتر بخوانید

شش شعر جدید از فرناز جعفرزادگان

شش شعر جدید از فرناز جعفرزادگان

فرناز جعفرزادگان – ایران ۱ زنی بخت خود را آگهی کرده جار می‌زند میانِ این همه هنجارِ خیابان‌های هیز آقایان: خداحافظ دیگر دستان شما سقفی نمی‌شود تا گره‌ای کور را از روسری باز کند ۲ می‌پیچد مرد بر گلوی زن کلاف فریاد را و زن کلافه بی‌کلام‌تر از همیشه جارو می‌کشد تمام زندگی را ۳ چقدر فکر در من پر از لکنت نگاه می‌دود چقدر میان تن پرانتز باز حرف پرانتز بسته سکوت را به…

بیشتر بخوانید

عشق در شعر شاعران معاصر کرد

عشق در شعر شاعران معاصر کرد

برگردان: خالد بایزیدی (دلیر) دو شعر از: لطیف هلمت ۱ نمی‌دانم: از کِی همدیگر را می‌شناسیم… اما پانزده… بیست سده است که بر یک رخت‌آویز لباس‌هایمان را می‌آویزیم ۲ دستم را که می‌فشاری واژه می‌بارد شعر می‌چکد دستت را که می‌فشارم پنج شیشهٔ عطر در دستانت می‌شکند * * * * * شعری از: شیرکو بیکس دوست داشتن‌ات به «باد» می‌ماند هنگام که می‌خواهم برافروزم‌اش می‌آید و خاموش‌ام می‌کند روشن هم که شدم می‌آید و…

بیشتر بخوانید

بهارانه‌ای از سعید جاوید

بهارانه‌ای از سعید جاوید

سعید جاوید – آمریکا بهارانه، برای زیباترین بهار آسان به باد می‌رود این روزها روزهای آخر سال بی‌محابا ، آرام و بی‌صدا این روزهای خسته و کشدارِ آخر اسفند اما ، بگذار بگذرد آنجا نگاه کن دارد بهار می‌رسد از راه زیباترین بهار امسال سال دیگری‌ست باور کنید، امسال سال دیگری‌ست امسال پنجره را باز می‌کنم امسال باز، بعد از هزار سال باغچه‌ام را بنفشه می‌کارم و باز بر خوانِ نوروزی‌ام، می‌نشانم؛ شمعدان و آینه، گل…

بیشتر بخوانید

چند شعر از بهار زبردست – ۱۳ ساله از ایران

چند شعر از بهار زبردست – ۱۳ ساله از ایران

بهار زبردست متولد مرداد ماه ۱۳۸۳ در شیراز است. از زمانی که نوشتن را آموخت و پا به دنیای کلمات گذاشت، نوشتن داستان و شعر را شروع کرد. چند شعر از او سال‌ها پیش در روزنامهٔ خبر جنوب و نیم‌نگاه چاپ شده و در سال ۱۳۹۳ در شب شعر دانشگاه علوم پزشکی یزد و در سال ۱۳۹۴ در گردهمایی شاعران جنوب در شهرستان جم نیز شرکت کرده است. بهار در زمینهٔ موسیقی در رشتهٔ ویولن…

بیشتر بخوانید

به نیمه زیستن – شعری از خلیل جبران

به نیمه زیستن – شعری از خلیل جبران

برگردان: غزال صحرائی – فرانسه با عشاق نیمه‌راه هم‌نشینی نکن با دوستان نیمه‌راه دوستی نکن نویسندگان نیمه‌الهام‌گرفته را نخوان زندگی را به نیمه نزی به نیمه نمیر نیمه‌کاره به امیدی دل نبد اگر ساکتی، سکوتت را تا پایان حفظ کن، و اگر می‌گویی، حرفت را تا آخر بزن سکوت را برای گفتن، و گفتن را برای خاموشی برنگزین اگر راضی هستی، رضایتت را نه به‌شکلی ناقص، که به تمامی‌ ابراز کن اگر رد می‌کنی، امتناعت را به…

بیشتر بخوانید

در به در – شعری از نیکی فتاحی

در به در – شعری از نیکی فتاحی

نیکی فتاحی – ونکوور این چاله‌های سیاه جای پای ماست مانده بر ماه به گِل اندوده کفش‌هامان‌ از گرد راه‌‌ همواره ناامید که عاقبت تا کی، تا کی به آسایش خانه‌ای روشن که پنجره‌های بازش پرنده را به دانه میهمان می‌کنند در به در ماه را به‌ گِلِ راه سیاه می‌کنیم؟ نه، این تو‌ نیستی نه، این من نیستم نه، این من محبوس هیچ‌گاه خودم نبوده‌ام چرا که در دیدرس من چندی‌ست مدام جز زنگاربسته میله‌های…

بیشتر بخوانید
1 7 8 9 10 11 15