جوالدوز – قصاصِ قبل از محاکمه

جوالدوز – قصاصِ قبل از محاکمه

دوستان سلام جوالدوز هستم، دامت برکاته یه هفته نبودم. واقعیتش اینه که یه جورایی دارم از این جوالدوز زدن‌ها ناامید می‌شم. انگار کَکِ کسی هم نمی‌گزه. رفتم مرخصی، یه ریزه بشینم فکر کنم ببینم نکنه اشکال از جوالدوزِ منه! نکنه کُند شده؟ نکنه مردم واقعاً واکسینه شدن. مطلبی که می‌خوام بابتِش جوالدوز بزنم، یه جورایی تکراریه، اما باورم نمی‌شه توی این مدت کوتاه، این‌همه اتفاقات تکراری برای کامیونیتی شریف ایرانی بیافته و همهٔ رفتارها عیناً…

بیشتر بخوانید

صدای برخورد سایه‌های غم و اندوه

صدای برخورد سایه‌های غم و اندوه

نگاهی به منظومهٔ «ای تاریخ ما را به یاد داشته باش» اثر هوشنگ بادیه‌نشین [۱] فرناز جعفرزادگان – ایران بادیه‌نشین در زمان خود بسیار پیشروتر از شاعران هم نسل خود بوده است و به‌عبارتی شعرهایش، زبان کلیشه‌ها نبود. ترکیب‌سازی‌ها، ساختار و فضای متفاوت شعرهای بادیه‌نشین همراه با الحان درونی شعر و تصویرسازی‌های بکر و تلفیق آن با طبیعت و زندگی مدرنیتهٔ شهری وجه تمایز سروده‌های این شاعر است. نوع نوشتار و کاربرد آوا‌ها و موسیقی…

بیشتر بخوانید

موسیقی راک در ایران به روایت «اسکورپیو»

موسیقی راک در ایران به روایت «اسکورپیو»

چهل و چهارمین برنامهٔ نمایش فیلم‌های مستند ایرانی در برنامهٔ داکیونایت با همکاری گروه فرهنگی پلان ونکوور روز چهارشنبه ۶ دسامبر برگزار می‌شود. این برنامه به نمایش مستند «اسکورپیو» به کارگردانی فریده صارمی و امید هاشملو اختصاص دارد. در خلاصه داستان این مستند آمده است: «سال ۱۳۵۰ سه نوازندهٔ جوان گرد هم آمدند تا آهنگ‌های پر شور راک و لاتین را برای علاقه‌مندان موسیقی روز دنیا اجرا کنند. بهرام امین سلماسی (گیتاربیس)، عین‌الله کیوان‌شکوه (درامز)…

بیشتر بخوانید

کاریکلماتور (۱۱)

کاریکلماتور (۱۱)

داود مرزآرا – ونکوور ۱- وقتی سگ شکاری دست خالی از شکار برگشت، صاحبش از دست او خیلی شکار شد. ۲- خدا آدم و حوا را از بهشت بیرون کرد، حالا عده‌ای واسطه شده‌اند تا آدم‌ها را به بهشت برگردانند. ۳- همیشه آغوش «خواب» برای «خستگی» باز است. ۴- آدم بیش‌ازحد محتاط در وان حمام از جلیقهٔ نجات استفاده می‌کند. ۵- بالاخره «فقر» با این‌همه آدم که دورش جمع شده‌اند، بزرگ‌ترین سپاه جهان را به‌وجود خواهد…

بیشتر بخوانید

جنگل ابر – قسمت ششم

جنگل ابر – قسمت ششم

قسمت قبلی این داستان را در اینجا بخوانید علیرضا ایرانمهر – ایران مهتاب فنجان خالی چای را با همهٔ رازهایش روی میز گذاشت و خیره به مرد نگاه کرد. ـ ببین، من از این عقده‌های دخترهایی که عاشق باباشون می‌شن، ندارم. تو هم ادای پیرمردها رو درنیار. همهٔ گربه‌هایی که از گوش و گردن و انگشت‌های دختر آویزان بودند، خیره به مرد نگاه می‌کردند. ـ چرا از بچه‌ها بدت میاد؟ مرد بی‌درنگ از حرفی که زده بود پشیمان…

بیشتر بخوانید

چرایی مظلومیت فیلم‌هایی همچون ملی و راه‌های نرفته‌اش

چرایی مظلومیت فیلم‌هایی همچون ملی و راه‌های نرفته‌اش

نغمه برزگر، روانشناس – شیکوتیمی، کبک در مدتی که از اکران فیلم «ملی و راه‌های نرفته‌اش» می‌گذرد، تحلیل‌های بسیار خوانده‌ام و نقدهای بسیاری را دنبال کرده‌ام و در تمام این مدت، تلاش کارگردان فیلم برای دیده شدن فیلمش ستودنی بوده است، هرچند، سال‌ها قبل نیز شاهد این تلاش از جانب بانو میلانی برای دیده شدن فیلمش، «واکنش پنجم» بودیم و همچنین تلاش هنرمندان بسیار دیگری همچون او… اما در هر لحظه با دیدن تلاش‌های بی‌وقفهٔ…

بیشتر بخوانید

ونکوور از داخل ترن هوایی – درازنای شب و یک روز

ونکوور از داخل ترن هوایی – درازنای شب و یک روز

مجید سجادی تهرانی – ونکوور زندگی این روزها روی دور تند افتاده است. جوری که دائم احساس می‌کنم از برنامه‌هایم عقبم. اما با لجاجت تلاش می‌کنم در آن غرق نشوم و بخش‌هایی از روز را برای خودم ذخیره کنم. برای من زمانی که هر روز در ترن هوایی و اتوبوس صرف می‌کنم، یکی از بهترین زمان‌هاست؛ روزی حداقل یک‌ساعت. شما از این فرصت چطور استفاده می‌کنید؟ من گاهی صبح‌ها به ایران زنگ می‌زنم و با…

بیشتر بخوانید

کوچه‌پس‌کوچه‌های ذهن من – قاب رؤیا

کوچه‌پس‌کوچه‌های ذهن من – قاب رؤیا

مژده مواجی – آلمان در راهرو محل کار عکس‌های شاغلان در قاب‌های آبی‌رنگ به دیوار آویزان شده‌اند. یکی پس از دیگری. همراه با جمله‌ای «شخصی و سلیقه‌ای» در زیر عکس‌هایشان. آلینا، همکار مهربانم، کار مرا راحت کرد و مشغول آماده کردن قاب عکسم شد. همین‌طور که روبه‌روی کامپیوتر نشسته بود، پرسید: «چه جمله‌ای بنویسم؟» گفتم: «رؤیاهای خود را دنبال کن!» لبخندی زد و جمله را پسندید. کمی از رؤیا، شهامت و امید… صحبت کردیم و…

بیشتر بخوانید

نوستالژی – شعری از ناظم حکمت

نوستالژی – شعری از ناظم حکمت

برگردان: غزال صحرائی – فرانسه صد سال می‌شود که سیمای تو را ندیده‌ام که بازوانم را به گرد کمرت حلقه نکرده‌ام که چهره‌ام را دیگر در چشم‌های تو ندیده‌ام صد سال می‌شود که دیگر از روشنای روح تو پرسش نمی‌کنم که از لمس گرمای تنت محروم‌ام صد سال می‌شود که زنی در شهری مرا انتظار می‌کشد ما به روی همان شاخه خم شده بودیم و از روی همان شاخه فرو افتادیم، یکدیگر را ترک گفتیم…

بیشتر بخوانید

تئاتر برایم مثل نفس کشیدن می‌ماند – گفت‌وگو با مرتضی مشتاقی به بهانهٔ نویسندگی و کارگردانی نمایش «واخوان»

تئاتر برایم مثل نفس کشیدن می‌ماند – گفت‌وگو با مرتضی مشتاقی به بهانهٔ نویسندگی و کارگردانی نمایش «واخوان»

سلماز لک‌پور – ونکوور باخبر شدیم مرتضی مشتاقی، نویسنده، کارگردان و بازیگر تئاتر ساکن ونکوور، به‌همراه تعدادی دیگر از هنرمندان شهرمان، در حال تمرین نمایشی هستند به‌نام «واخوان» که به‌زودی در سالن اینلت تیاتر واقع در پورت مودی، دو اجرا خواهد داشت. اجرای اول در تاریخ هفدهم نوامبر و اجرای دوم در تاریخ سوم دسامبر. به‌ مناسبت این کار جدید، گفت‌وگویی با این هنرمند انجام داده‌ایم که توجه شما را به آن جلب می‌کنیم. آقای…

بیشتر بخوانید
1 104 105 106 107 108 135