حمیدرضا یعقوبی اول بار چهرهٔ تکیدهاش را بر پردهٔ نقرهای سینمای مستند دیدم؛ فیلمی از محمد صفا. (بخشهایی از این فیلم را میتوانید در اینجا ببینید) اولین مجسمهساز و نقاش ایرانی که نخستینبار هنر مدرن مجسمهسازی را به صورت آکادمیک وارد مراکز آموزشی ایران کرد، «لیلیت تریان» بانوی مجسمهساز ایرانی، از مؤسسان دپارتمان مجسمهسازی دانشکدهٔ هنرهای تزئینی بود که هنرمندان زیادی را به جامعهٔ هنر حجمی و تجسمی معرفی کرد. بانوی ارمنی ۸۵ ساله، که در…
بیشتر بخوانیدهنر و ادبیات
جوالدوز – زبان فارسی
دوستان عزیز، جوالدوز هستم، دامت برکاته! گفته بودم که پدرم ارتشی بود و بههمین دلیل خانوادهٔ ما زندگی تو شهرهای مختلف کشورمون ایران رو تجربه کرد. یکی از این شهرها آبادان بود. چند سالی به انقلاب ۵۷ مونده بود که ما برای ۱۸ ماه تو این شهر زندگی کردیم. یادم میاد یه شب باشگاه افسران مهمونی بود و از اونجایی که من بچهٔ بزرگ خانواده بودم، مورد عنایت سرهنگ قرار گرفتم تا همراه پدر و…
بیشتر بخوانیدشصتویک – شعر جدیدی از بنفشه حجازی
شصتویک بنفشه حجازی – ایران ستــاره میبارد چترت را ببنــد آهــــو هنوز به هوایی تــازه هجرت میکند بــرج دریایی میافتد بر آب و مــاه بهقدری پایین از صخره که من به حصار قلعهات. از برج بیـــا به ابرها نمیرسی افســانه نچین چوپان هنوز گلّــه را هِی میکند به آغُــل هر روز سایهها جنگل میسازند و من در انتهای پلکانی که شصتوهفت بار بالا میرود شصتویک بار پایین میروم. تاریکی و تاریکی از پیچ کوچه نمیرود….
بیشتر بخوانیدانگشتر
دکتر فرشته وزیرینسب بهش گفته بودم وقتی میری بیرون درِ پشت این غارغارک رو ببند، قبول نمیکنه. حالا اومدن بیرون دارن همهجا رو زیرورو میکنن. دنبال طلا میگردن حتماً. بهشون گفتم که ندارم. دخترم هم نداره. بعد دختره انگشتاشو نشونم میده، به هر کدومش یه انگشتره، میگه: «به نامزدم گفتم همهٔ این انگشترایی که آوردی کافی نیست، من یک انگشتر زمردِ نگیندرشت میخوام، اونو پیدا کن تا باهات عروسی کنم. حالا اومده دنبالش بگرده.» میگم:…
بیشتر بخوانیدآشفتگیهای حقخواه عبوس
مسعود لطفی – ایران کافکا، در نامهای به فلیسه بائر، از داستانی نام میبَرَد که آنرا «بهراستی، با خلوصِ نیت» میخوانَد. سخن از میشائیل کُلهاس (Michael Kohlhaas) است؛ داستانی پیشاکافکایی، مُعلق میانِ قانون و عدالت و جنون و پریشانی. هاینریش فون کلایست (Heinrich von Kleist)، نویسندهٔ کمحرف و شکنندهٔ آلمانی، این داستان را یک سال قبل از مرگش (۱۸۱۰) منتشر کرد. او که سیوپنج سال بیشتر تاب و توانِ آوارگی و پریشانی را نیافت، متنفر…
بیشتر بخوانیددنیای من و آدم کوچولوها – پیراهن صورتی گلدار
رژیا پرهام – ادمونتون، کانادا آنروز صبح وقتی پدر دخترک او را به مهدکودک آورد گفت، دخترش پیراهن زیبای تولدش را آورده و میخواهد آنرا تنش کند. گفتم چه خوب! بعد از خداحافظی با پدر، همزمان که دخترک چکمهها و کاپشن و شلوارِ مخصوصِ برفش را درمیآورد، از من پرسید: Razhia, you can’t wait to see my pink beautiful fancy dress, right? (رژیا، نمیتونی صبر کنی تا پیراهن صورتی قشنگ و رویاییام رو ببینی، درسته؟)…
بیشتر بخوانیدسروِ قامت ستودنی ادب و فرهنگ ایران
حمیدرضا یعقوبی «… در این سفرها یکی پیش میافتاد و به دورترین نقطه راهنماییام میکرد. یکی مرا تعزیهخوان میدانست، دیگری گنجگیر میخواند، چهارمی میگفت که برای خرید زیرخاکی آمده است، پنجمی مرا مأمور ادارهٔ اوقاف میدید و از کمیِ زائر و نذر و نیاز مینالید… خلاصه که «هر کسی از ظن خود شد یار من». دو سه بار کار به گفتوگو و مجادله و مخامصه کشید، به ژاندارمری پناه بردم… در سفر قلعه رودخان از…
بیشتر بخوانیدمفاهیم بنیادین موسیقی کلاسیک ایرانی (بخش اول)
امیرحسین اسلامی میرآبادی* حتماً واژههائی مانند «موسیقی اصیل ایرانی»، «موسیقی سنتی ایرانی»، «موسیقی ردیفی»، «موسیقی دستگاهی» و… به گوشتان خورده و یا حتی شما نیز بارها بهکار بردهاید. اما هیچوقت فکر کردهاید که آیا: ۱) این واژهها صحیحاند و معنای مورد نظر را دربرمیگیرند؟ ۲) و این نوع و گونهٔ موسیقی شامل چه چیزهائی میشود؟ در ابتدا باید متذکر شد تا بهمرور واژهٔ «موسیقی کلاسیک ایرانی» جایگزین عناوینی چون «سنتی»، «اصیل»، «دستگاهی» یا «ردیفی» شود….
بیشتر بخوانیدجوالدوز – خودزنی
قسمت اول «جوالدوز» را در اینجا بخوانید. دوستان عزیز، جوالدوز هستم، دامت برکاته! خانجونم که معرف حضور هستن؟! حالا ممکنه بگید: چه خبره؟… همهش تبلیغ خانجونشو میکنه. نترسید، ایشون به رحمت خدا رفته و قصد نداریم بندازیمش به کسی. اصلاً بهقول «مش قاسم»، این بیناموسیا تو مملکت ما سابقه نداره. گفتم مملکت ما، منظورم ایران نیست ها! یعنی هم هست و هم نیست. آخه واقعیتش اینه که من نمیتونم بگم کجایی هستم. پدرم ارتشی بود…
بیشتر بخوانیدمودیلیانی، این نقشآفرینِ سرگشته
حمیدرضا یعقوبی این نقاش یهودی یكی از بااستعدادترین نقاشهای نیمهٔ اول قرن بیستم بود. میخوارگی افراطیِ نوشیدنِ ابسنت، همان مشروبی که ونگوگ را به نابودی کشاند، برندی تقلبی و ارزانقیمت و مصرف مواد مخدر مودیلیانی را در جوانی به موازات مرگ زودهنگام قرار داد و تأسف اهل هنر را رقم زد که چرا بیشتر عمر نکرد و آفریدگارِ سهم بیشتری از شاهکارهای ذهن طنازش نبود. شاید اگر اندی گارسیا نبود، هیچوقت این رقیبِ پابلو پیکاسو…
بیشتر بخوانید