مژده مواجی – آلمان آن شب، بالاخره فیلم دراکولا را در سریال خانهٔ وحشت، با هیجان تماشا کردم. هنوز تلویزیون نداشتیم. براى دیدن فیلم، به خانهٔ خواهرم فاطى، که شبها روبهروی تلویزیون بساط تخمه و میوه پهن بود، میرفتم. نردبانهایی چوبى دیوار بلند مشترک خانهٔ قدیمىمان را به خانهٔ خواهرم فاطى که همسایهٔ دیوار به دیوار ما بود، مرتبط و در واقع راه را کوتاه مىکردند. از درهای منزلمان برای رفتن به خانهٔ یکدیگر استفاده نمیکردیم….
بیشتر بخوانیدهنر و ادبیات
با وجود تمام مشکلات، ما هم میتوانیم
گفتوگو با پروانه کاظمی، بانوی کوهنورد ایرانی و فاتح قلهٔ اورست، بهمناسبت حضور ایشان در جشنوارهٔ فیلم کوهستان ونکوور [۱] سیما غفارزاده – ونکوور پروانه کاظمی، کوهنورد ایرانی است که بهصورت مستقل چندین قلهٔ هشت هزار متری جهان را فتح کرده است. او نخستین زن در جهان است که در طول یک فصل، صعودی موفقیتآمیز به دو قلهٔ اورست و لهوتسه داشته است. وی با صعود به این دو قله در مدت یک هفته، توانسته است رکورد…
بیشتر بخوانیدحضور لادن صحرایی، فیلمساز ناشنوای ایرانی ساکن ونکوور، در جشنوارهٔ فیلم سیاتل
مستند «پسر ناشنوای دانهام» [۱] ساختهٔ لادن صحرایی، فیلمساز ناشنوای ایرانی ساکن ونکوور، به چهارمین جشنوارهٔ دوسالانهٔ جهانی فیلم و هنر ناشنوایان سیاتل آمریکا راه یافت. لادن صحرایی، سال گذشته نیز برای ساخت این فیلم در جشنوارهٔ دوسالانهٔ جهانی فیلم و هنر ناشنوایان تورنتو، موفق به دریافت جایزه شده بود و دیگر ساختهٔ او، فیلم مستند «معلم کاشف» دربارهٔ جبار باغچهبان، در سال ۲۰۱۳ به همین جشنواره راه یافته بود. فیلم مستند «پسر ناشنوای دانهام»…
بیشتر بخوانیدکوچهپسکوچههای ذهن من – سینما سینما
مژده مواجی – آلمان «هفتهٔ بعد با هم فیلم را میبینیم.» پدرم هنگام برگشت از سینما به خانه میگفت. خواهرها و برادرهایم مشتاق رفتن به سینما بودند. پدرم هر فیلمی را که در سینمای بوشهر به نمایش گذاشته میشد، دو بار میدید. بار اول خودش میدید و میسنجید که برای سن بچههایش مناسب است. بار دوم با آنها به سینما میرفت. بچهها بزرگتر که شدند، خودشان میتوانستند برای دیدن فیلم تصمیم بگیرند. من که بچه بودم…
بیشتر بخوانیددنیای من و آدم کوچولوها – حرف حساب
رژیا پرهام – تورنتو امروز دخترک سهسالونیمهٔ مهد کودک من در اعتصاب غذا بهسر میبرد و میگفت نمیخواهد چیزی بخورد یا بنوشد! دلیلش هم این بود که «دوست نداره آدم بزرگ (grown-up) بشه!» سعی کردم به روش خودم با او صحبت کنم. دختر خوبی بود و گوش داد، اما در آخر خیلی جدی توی چشمهای من زل زد و گفت: Razhia, Being a kid is more fun! رژیا، بچه بودن لذتبخشتر [از بزرگسال] بودنه. و من که نمیدانستم…
بیشتر بخوانیدحسام انوری: در هر جلسهٔ تمرین شاهد یک معجزهام
گفتوگو با حسام انوری، کارگردان و سینا اتحاد، مشاور کارگردان و آهنگسازِ نمایش «بانو در آینه» سیما غفارزاده – ونکوور جامعهٔ فرهنگی زنان ایرانی در ونکوور مانند سالهای گذشته بهمناسبت روز زن در روز سوم مارس ۲۰۱۸ برنامهای برای بزرگداشت نیلوفر بیضایی با حضور شاهرخ مشکینقلم در سالن سنتنیال نورث ونکوور تدارک دیده است. نمایش «بانو در آینه» کلاژی است از آثار نوشتهشده، ترجمهشده یا کارگردانیشده توسط نیلوفر بیضایی، که در این روز به روی…
بیشتر بخوانیدکاریکلماتور (۱۵)
داود مرزآرا – ونکوور ۱- نان گران شده است، دیگر مردم نانی پیدا نمیکنند که به نرخ روز بخورند. ۲- در مهاجرت، هویت آدمها بزرگترین آسیب را میبیند. ۳- زمین، سیارهایست که سیل و طوفان و زلزله هر از گاه رشتههایش را پنبه میکند. ۴- رژهٔ مورچهها بود که اولین مانور نظامی جهان را شکل داد. ۵- بهقدری به زیباییها توجه داشت که انگار پیر نمیشد. ۶- کنار گذاشتن او از میان دوستان، مثل حذف کردن…
بیشتر بخوانیدگزارشی از نخستین کنسرت گروه کُر ایرانیان ونکوور
مریم سروشنسب – ونکوور گروه کُر ایرانیان ونکوور در اوت ۲۰۱۶ به پیشنهاد آقای سپهر حجتی و با همکاری آقایان مهرداد آبکناری، امیر اسلامی و خانمها نگین عطار و مریم سروشنسب در نورث ونکوور تشکیل و پایهگذاری شد. بسیاری از اعضای حاضر در این گروه از همان ابتدا به کُر پیوستند. همچنین درصد زیادی از اعضای گروه درسهای اولیهٔ موسیقی را با همین کلاسها شروع کردند. بهخوبی بارز است که با عشق و صمیمیتی که…
بیشتر بخوانیدونکوور از داخل ترن هوایی – کلاغهای استیل کریک درایو (Still Creek Drive)
مجید سجادی تهرانی – ونکوور این یک یادداشت سیاسی نیست. شاید به سبک رنه مگریت در نقاشی «خیانت تصاویر» که پیپی کشید و زیر آن نوشت این یک پیپ نیست (و واقعاً هم نبود؛ تصویری از یک پیپ بود)، یا جعفر پناهی که فیلمی ساخت و عنوانش را «این یک فیلم نیست» گذاشت، باید بگویم این، اصلاً یک یادداشت نیست! و خیلی هم دربارهٔ ونکوور نیست و راستش من اصلاً در ترن هوایی نیستم. اینجا پشت فرمان…
بیشتر بخوانیددنیای من و آدم کوچولوها – اندازهخواهی
رژیا پرهام – تورنتو مشغول دست شستن بودم که پسرکی حدوداً چهارساله وارد دستشوییِ زنانهٔ مرکز خرید شد و از کنارم گذشت. مؤدبانه صحبت میکرد و میگفت، دفعهٔ بعد وقتی ستارههاش ده تا شد، یک آدمک دیگر از مجموعهاش را میخرد، ولی این بار که مادرش پول ندارد، اشکال ندارد که نخریده است! مادر که خسته بهنظر میآمد، بابت درک او تشکر کرد و خواست کاپشنش را دربیاورد و داخل کالسکه بگذارد، پسرک بدون معطلی انجام…
بیشتر بخوانید