اتاق مشاوره – رابطهٔ ناسالم

منیژه غفاری – ونکوور

سلام منیژه خانم، من ۳۲ ساله‌ام و هشت سال است که ازدواج کرده‌ام. خانم من دو سال از من جوان‌تر است. زمانی که با هم آشنا شدیم، هر دو دانشجو بودیم، در دو شهر مختلف زندگی می‌کردیم و سعی می‌کردیم یکدیگر را تا حد ممکن ببینیم. ما در آن دوران آن‌قدر عاشقِ هم بودیم، که به مشکلات آینده فکر هم نمی‌کردیم. تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم. در اوایلِ زندگیِ مشترکمان، دوران قشنگی داشتیم و خیلی زود تصمیم گرفتیم از ایران خارج شویم. طبیعتاً خارج‌شدن از ایران و تازگیِ ازدواج، موجب شد به اختلافات خود چندان توجهی نکنیم. ولی وقتی مهاجرت صورت گرفت و زندگی مشترک زیر یک سقف را در خارج از ایران شروع کردیم، هرچه زمان می‌گذشت، اختلاف نظرات و سلایق‌مان بیشتر و بیشتر نمایان می‌شد. به دفعات حتی بر سر مسائل معمولی و سادهٔ روزمره با هم اختلافات جدی پیدا می‌کردیم. ما همدیگر را درک نمی‌کنیم، در نتیجه با هم صحبت نمی‌کنیم و فاصله‌ٔمان از هم بیشتر و بیشتر می‌شود. متأسفانه زندگی اجتماعی و علاقه‌مندی‌هایمان از هم بسیار جدا شده‌ است. من تنها از جانب خودم می‌توانم بگویم، که بسیار احساس تنهایی، غمزدگی و دلخوری می‌کنم و حتی گاهی احساس می‌کنم از همسرم عصبانی‌ام، با اینکه هنوز او را بسیار دوست دارم.

سؤال من این است که آیا ما در رابطهٔ ناکارآمدی هستیم یا علاوه بر ناکارآمدبودن، رابطه‌مان خشونت‌آمیز هم هست؟ ابزار لازم برای ارزیابی بین رابطه‌ای ناکارآمد و رابطه‌‌ای بیمارگونه و خشونت‌آمیز چیست؟ شرایط ما برای ادامه‌دادن بسیار دشوار است و من منتظر پاسخ شما هستم.

با تشکر، ح. م. از تورنتو

آقای ح. م. عزیز، از سؤال بسیار خوبتان متشکرم. به‌نظر می‌رسد هر دوی شما در شرایط بسیار دشواری قرار دارید. قبل از جواب‌دادن، مایلم به این نکته اشاره‌ کنم که این‌گونه صحبت‌ها ممکن است خواننده را دچار تحریکات روحی، عاطفی و یا فکری کند. اگر دچار چنین بحران‌ها و نوساناتی شدید، از شما خواهشمندم، در درجهٔ اول مقاله را کنار بگذارید تا موقعیت بعدی، در درجه‌ٔ دوم، ذهنتان را به ریتم نفس‌های طبیعی‌تان متوجه کنید تا ذهن پراکنده و متشنج شما آرام‌تر شود، و در درجهٔ سوم، کاری انجام دهید که سیستم عصبی شما را آرامش دهد، مانند قدم زدن، نفس عمیق کشیدن، دوش گرفتن و غیره. لطفاً پاسخ مرا زمانی بخوانید که ذهنی آرام و محیطی مساعد داشته باشید. زیرا انگیز‌هٔ اصلی ما از نوشتن این مقالات، ایجاد سؤال از خود، بیدارکردن ذهن آگاه و یافتن راه‌حل‌های مناسب برای بهبود زندگی فردی و روانی شماست.

در درجهٔ اول به این نکته اشاره می‌کنم که هر رابطهٔ ناسالمی که عمل نمی‌کند، متفاوت از یک رابطهٔ بیمارگونه/خشونت‌آمیزاست. رابطهٔ ناسالم (Dysfunctional) علائم هشداردهندهٔ خود را دارد و رابطهٔ خشونت‌آمیز (Abusive)، علائم خطر خود را. در زبان انگلیسی این علائم هشداردهنده را اصطلاحاً Red Flag یا «پرچم قرمز» می‌نامند. پیش از هر چیز اجازه بدهید اشاره‌ای بکنم به تفاوت بین رابطه‌ای ناسالم و رابطه‌ای بیمارگونه/خشونت‌آمیز. در رابطهٔ ناسالم، طرفینِ رابطه هر دو در تصمیم‌گیری‌ها و مسئولیت‌های اساسی نقشی برابر دارند. در رابطهٔ بیمارگونه و خشونت‌آمیز، سیستم قدرتی بین طرفین، نابرابر و بر بستر اعمال قدرت و کنترل یک فرد بر دیگری است که در ابعاد گسترده‌‌تر، بلندمدت‌تر و سازمان‌یافته‌ای‌ صورت می‌گیرد.

قبل از اینکه به سؤال شما عزیز جواب بدهم، خواهشمندم در حد توان خود، صادقانه به سؤالات زیر جواب دهید. این سؤالات می‌تواند برای هر رابطهٔ عاطفی و / یا عاشقانه و / یا جنسی و غیره باشد. و همین‌طور می‌تواند در مورد هر فردی مانند همسر/ دوست‌پسر یا دوست‌دختر وغیره باشد.

هدف از پاسخ‌دادن به این سؤالات، ارزیابی شما از خودتان و رابطه‌تان است.   

  • آیا ابزار لازم را برای گفتگوی سالم دارید؟
  • آیا تعداد و شدت اختلاف نظرات و درگیری‌های خانوادگی‌تان همواره در حال افزایش است؟
  • آیا دائماً احساس شرم و گناه دارید که موجب عذرخواهی‌های دائمی شما می‌شود؟
  • وقتی تاریخچهٔ رابطه‌تان را بررسی می‌کنید، حس می‌کنید چه کسی نیازهایش را بیشتر خفه و قربانی کرده‌ است؟
  • آیا شما حس می‌کنید که دائماً رفتارها و انتخاب‌های همسرتان را در مقابل دیگران توجیه می‌کنید؟
  • آیا حس می کنید که نیازهای فردی‌تان برآورده نمی‌شود؟
  • آیا احساس کلافگی و خستگی از رابطه‌تان و از فرد مورد نظر دارید؟
  • چقدر هویت‌های فردی خود را در رابطه حفظ کرده‌اید؟
  • آیا حس می‌کنید مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرید؟
  • آیا حس می‌کنید زندگی چیزی بیش از آنچه شما تجربه می‌کنید، است؟
  • آیا حس می‌کنید رابطه‌ای که در آن هستید، ویژگی‌های مشترک و متشابه بسیاری با رابطهٔ والدین‌تان دارد؟
  • آیا احساس ناامنی و وحشت‌ از آسیب‌خوردن عاطفی، مانع از رابطه‌ای نزدیک و صمیمی با همسرتان می‌شود؟
  • آیا رابطهٔ شما با فرد مورد نظرتان بیشتر شبیه رابطهٔ مادر و فرزندی/ پدر و فرزندی است، تا رابطهٔ دو انسان بزرگسال برابر؟
  • آیا احساس گناه و مسئولیت دلیل اصلی ماندن‌تان در این رابطه است؟
  • آیا حس می‌کنید بیشتر به دو همخانه شبیه‌اید تا به دو شریک زندگی؟
  • آیا همیشه رؤیا و آرزوی خارج‌شدن از این رابطه را دارید؟
  • آیا حس می‌کنید برای حفظ رابطه‌ٔ‌تان باید واقعیت هویتی خود را فراموش کنید؟
  • آیا حس می‌کنید شما یا همسرتان در حل مشکلات رابطه‌ای خود تنبل بوده یا شده‌اید؟
  • آیا فکر می‌کنید تنها بنا بر تقدیر در این رابطه‌اید و جای انتخاب نداشته و ندارید؟
  • آیا حس می‌‌کنید نظراتتان بی‌ارزش و بی‌اهمیت محسوب می‌شود؟
  • آیا انتخاب‌هایتان دائماً مورد سؤال و انتقاد قرار می‌گیرند؟

… خب، چند تا از این سؤالات گویای تجربهٔ‌ٔ شما در رابطه‌تان می‌باشد؟ این‌ها نشانه‌های رابطه‌ای ناسالم‌اند که ظرفیت تبدیل به رفتارهای خشونت‌آمیز در روابط را دارند.

این را در ادامهٔ صحبتمان مد نظر داشته‌ باشید.  

به چند مورد اساسی اشاره می‌کنم و به شما پیشنهاد می‌کنم به آن‌ها توجه داشته باشید. در درجهٔ اول، ضرورتاً هر رابطهٔ شادی، سالم نیست. و هر رابطه‌ٔ ناسالمی، الزاماً محکوم به پایان‌یافتن نیست. در درجهٔ دوم، اگر احساس ناراحتی و ناآرامی در رابطه‌تان دارید، لازم است هرچه سریع‌تر و دقیق‌تر، مشکلات را شناسایی و به‌طور مشترک روی آن‌ها کار کنید. شناسایی و تمایل برابر طرفین برای حل مشکلات در رابطه‌ای ناسالم، تنها در جهت بهبود زندگی‌تان عمل می‌کند، با در نظر گرفتن اینکه شما  تنها نیمی از این رابطه‌اید. از سوی دیگر، هر چه حل مشکلات در روابطتان را به تعویق بیاندازید و یا یکی از طرفين، دیگری را سرزنش کند و مقصر بداند، همان‌طور که در مقالهٔ پیشین گفتم، مشکلات همانند غده‌های سرطانی بدخیم خواهند شد و پیداکردن راه حل برای این گره کور و کلاف سردرگم دشوار و دشوارتر خواهد شد.

مختصراً چند مورد اساسی را به شما یادآوری می‌کنم:

  • حس می‌کنید رابطه مانع از رشد فردی شما شده‌ است. به‌خاطر داشته‌ باشید که رابطهٔ سالم، بهترین محیط برای رشد فردی است. چرا که در رابطهٔ سالم نیازهای فردی برآورده می‌شود؛ احساس امنیت‌ دارید و در شرایط دشوار مورد حمایت عاطفی و روحی قرار می‌گیرید. عموماً کسانی که رشد فردی‌شان را برای دوام رابطه‌ قربانی می‌کنند، در درازمدت، دچار بحران‌های عاطفی و روحی خواهند شد که به‌طور اجتناب‌ناپذیر روی رابطه و عشق طرفین تأثیر خواهد گذاشت.
  • دائمأ روی تغییر طرف مقابل خود تمرکز دارید، غافل از آنکه خودتان حداقل ۵۰٪ از مشکل‌اید.
  • با اینکه با فردی زیر یک سقف زندگی می‌کنید، شدیدأ احساس تنهایی می‌کنید.
  • رابطه تمامی انرژی فردی شما را می‌بلعد تا جایی که حوصله‌ و توانایی برای هیچ فعالیت دیگری باقی نمی‌گذارد.
  • اختلافات و درگیری‌های لفظی دائمی و عمیق‌تر شده است. رابطه‌ای که بر بستر اختلاف نظر، دعوا، سرزنش‌کردن دیگری و گذشت‌نکردن باشد، نتیجه‌ای جزغمزدگی و فاصله نخواهد داشت. به‌خاطرداشته‌ باشید که هر دعوایی دو طرف دارد. حتی اگر طرف مقابل غیرمنطقی و عصبانی است، دلیلی ندارد که شما هم همان‌گونه رفتار کنید. متأسفانه هر عکس‌العمل چیزی جز عکس‌العمل تندتر به‌بار نمی‌آورد.
  • يک نفر قدرت و کنترل بیشتری در رابطه دارد، و اوست که جهت رابطه را برای هر دوی شما تعیین می‌کند. به یاد داشته‌ باشید که این یکی از علائم رابطهٔ ناسالم است که می‌تواند زمینه‌های لازم را برای ایجاد رابطهٔ خشونت‌آمیز فراهم‌ کند. فراموش نکنید که کسی نباید بیش از خودتان روی هویت و حقوق انسانی شما، کنترل و قدرت داشته باشد.
  • همیشه، آن یکی دیگر را مقصر مشکلات می‌شماریم. هیچ‌وقت از خود سؤال نمی‌کنیم که نقش من در مشکلات ما چیست؟
  • از مشکلات و اختلافات نه تنها درس نمی‌گیرید، بلکه دائماً آن‌ها را تکرار می‌کنید.
  • احتیاج به یکدیگر را با عشق به یکدیگر اشتباه می‌گیرید.
  • بر اثر گذشت زمان با خودتان بیگانه می‌شوید، هویت‌های فردی را از دست می‌دهید. حس توانمندی برای تصمیم‌گیری کمتر و کمتر می‌شود. اعتمادبه‌نفس شما رو به کاهش می‌رود. و در نهایت، حس قشنگی نسبت به هویت فردی خود ندارید.
  • قادر به ابراز نظرات و عقاید خود نیستید، زیرا حس می‌کنید که نظرات شما یا شنیده نمی‌شود و یا شنیده می‌شود اما نادیده گرفته می‌شود. بعضی مواقع، یکی از طرفین به هر دلیلی، دارای نظرات بیشتری است. در رابطهٔ سالم، نظرات هر دو طرفین از ارزش برابر برخوردارند و در تصمیم‌گیری نهایی مؤثر خواهند بود.
  • قادر نیستید که به تنهایی در زندگی شاد باشید و همهٔ افکار، اعمال و شادی‌های روزانه‌تان به دیگری وابسته است. متأسفانه در این‌گونه روابط، به‌مرور یکی در دیگری خنثی می‌شود. بر اساس گفته‌های وانگ (Wong)، خیلی ناسالم است اگر ریشهٔ آرامش و شادی شما کسی دیگری غیر از خود شما، خصوصاً همسر شما باشد. بنابراین، سالم‌تر است که هر یک از طرفین، زمان و فضای خصوصی خود را داشته‌ باشند. فراموش نکنید که شما قبل از اینکه به دیگری ملحق شوید، خودتان بوده‌اید، و این مهم است که هویت فردی خود را حفظ کنید. با حفظ هویت فردی، وارد رابطهٔ مشترک شوید.
  • شما دائماً احساس ناامنی در رابطه‌تان دارید. اگر در رابطه‌‌تان همواره تهدید به اتمام رابطه می‌شوید، این، مانع از نزدیکی و عمیق‌شدن رابطه می‌شود.  
  • رابطه موجب می‌شود که دوستان گذشته‌تان را از دست بدهید و یا اجازهٔ داشتن دوستان مستقل خود را نداشته‌ باشید. اجازه‌نداشتن برای فعالیت‌های مستقل با دوستان‌تان، نشانهٔ رابطه‌ای بسیار ناسالم است.
  • همیشه برای هر حرف، و هر انتخاب خود باید توضیح و توجیهی به طرف مقابلتان ارائه دهید.  اگرطرف مقابل شما همهٔ اعمال و انتخاب‌های شما را کنترل می‌کند و شما حس می‌کنید که برای هر کاری باید از او اجازه بگیرید، این نشانگر آن است که در رابطه‌ای ناسالم‌اید. فراموش نکنید که تبادل نظر با همسرتان پیرامون مسائل مختلف، با احتیاج به اجازه‌گرفتن از او، متفاوت است. اگر این اتفاق در روابطتان می‌افتد، باید روی آن تمرکز کنید و با جدیت با آن برخورد کنید.
  • در رابطه‌تان پنهان‌کاری‌ زیاد است. این پنهان‌کاری‌ها می‌تواند مالی، احساسی و یا فکری باشد.     

امیدوارم این پیشنهادات در بهبود روابط شما مفید و مؤثر باشد. به شما قویاً پیشنهاد می‌کنم که مسائل خود را با مشاور خانوادگی در میان بگذارید.

لطفاً سؤالات خود را به شمارهٔ ۶۶۶۲ ۷۸۰ ۶۰۴ تکست کنید و یا به آدرس ایمیل counselling@hamyaari.ca بفرستید.

با آرزوی آرامش برای همهٔ شما عزیزان. با محبت، منیژه

ارسال دیدگاه