نیکی فتاحی – ونکوور داستان کوتاه «بهار آبی کاتماندو» (این داستان را در اینجا بخوانید) داستانی است پرابهام و نمادین که در سطح نخست، بخشی از زندگی یک زن را روایت میکند و در سطوح زیرین، موضوعاتی را که از طریق نشانهها و نمادها به مخاطب ارائه میگردد. راوی داستان خودِ زن است و از زاویهٔ دید اولشخص به بیان ماجرا میپردازد. ابهامات، استعارات و نمادهایی که در این داستان وجود دارد، آن را به اثری…
بیشتر بخوانیدشهرنوش پارسی پور
بهار آبی کاتماندو* – داستان کوتاهی از شهرنوش پارسیپور
شهرنوش پارسیپور – آمریکا پنجرهٔ اتاق من رو به یک باغ بزرگ قدیمی باز میشود که قنات دارد؛ یک پهنهٔ سبز پر از گل اطلسی و شقایق. گاهی صاحب باغ را میبینم که علفهای هرز را میچیند؛ از دور پیر به نظر می آید، یک لباس آبی سرتاسری میپوشد و با دستهای دستکشپوشیده به سراغ گلها میرود، سر شمشادها را میزند، علفهای هرز را میکند و چمن را آب میدهد. وقتی کارش تمام میشود، دستکشهایش…
بیشتر بخوانید