این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. آذر منش – آمریکا برای استاد عزیز محمد محمدعلی برای استاد عزیز مینویسم. محمد محمدعلی، برای انسانی که باید در کنار ما بود و نیست. برای آن نگاه مهربان و شوخطبعی که دوستداشتنی بود. از آن روزی مینویسم که برای اولین بار در کلاس ایشان شرکت کردم. از پشت مانیتور در زدم. استاد با…
بیشتر بخوانیدونکوور
هفت درس عشق از زبان محمد محمدعلی؛ در کتاب «خطابههای راهراه: داستانی ناتمام»، آخرین کتاب منتشرشدهٔ او
این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. دکتر سعید ممتازی – ونکوور این ذرهذره گرمی خاموشوار ما یک روز بیگمان سر میزند جایی و خورشید میشود تا دوست داریام تا دوست دارمت تا اشک ما به گونه هم میچکد ز مهر تا هست در زمانه یکی، جان دوستدار کی مرگ میتواند نام مرا بروبد از یاد روزگار؟ ~ سیاوش کسرایی همواره…
بیشتر بخوانیداز حسرت و ملامت راه به جایی نخواهم برد
این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. آتوسا مشعشعی – نیومارکت استاد نازنینم، اولین نوشتهای که برایت فرستادم، مربوط به یک روز خاص بود، روزی که چشمان ریرا را توصیف کردم، و تو گفتی من ذهن منسجم یک داستاننویس را دارم. آمدم به کلاست. داستانی را نوشتم که تا ابد برایم عزیز خواهد ماند. هنوز لطافت بیرحمش را حس میکنم. مهمتر…
بیشتر بخوانیدمحمد محمدعلی و انجمن هنر و ادبیات ونکوور
این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. مرتضی مشتاقی – ونکوور محمد محمدعلی تازه به ونکوور آمده بود. در جلسهای ادبی برای اولینبار با هم حضوری آشنا شدیم. قراری گذاشتیم تا مروری کنیم بر آنچه مینویسیم و خواهیم نوشت. هفتهای یکبار همدیگر را میدیدیم. دوستان دیگر هم که از این دیدارها مطلع شدند، کمکم به جمع ما پیوستند و جلسات ماهانه…
بیشتر بخوانیدمیراث آقای محمدعلی
این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. حمید مساح – ونکوور هفت هشت سال تقریباً بهطور مداوم در کارگاه داستاننویسی آقای محمدعلی در ونکوور شرکت داشتم و شاهد دوستی عمیق بین اعضای کارگاه بودم. آیا این دوستیها با وجود داشتن شیوهٔ تفکر و سلیقههای متفاوت اتفاقی بود؟ آقای محمدعلی دو تکیهکلام خاص داشتند که در بیشتر جلسات تکرار میکردند. اولی این…
بیشتر بخوانیدآقای محمد محمدعلی
این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. دکتر حمیدرضا مجتهدی – ونکوور نشستهام پشت میز، رو به پنجره. برگها امسال چه زود رو به مرگ رفتهاند. تلفن زنگ میخورد، ایمان است. پنجشنبه چهار بعدازظهر وقت معمولی نیست که با هم صحبت میکنیم. همین دیروز همدیگر را دیدهایم و مانده است تا حرفهامان تلنبار شود. میگویم: «سلام قربان، چطوری؟» گلو صاف میکند…
بیشتر بخوانیدعزیز من و ما
این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. عاطفه گرگین – فرانسه سلام آقای نویسنده؛ دوست عزیز من و ما، خبر سفر اتفاقی شما برای دوستدارانتان بسیار تلخ بود، تلختر از خبرهای تلخ دیگری که در این یکی دو سال بر سرمان آوار شده است. میدانید بدون دسترسی مستقیم به شما، قلم و ذهنهای بسیاری از بار کلمهها و تصویرهای استثنایی بیبهره…
بیشتر بخوانیدیک دنیا خاطرات خوب برای من و ما
این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. شامل کناری – ونکوور محمد محمدعلی، نویسنده و استاد عزیزم، روز پنجشنبه ۱۴ سپتامبر ۲۰۲۳ در سن ۷۵ سالگی در ونکوور کانادا چشم از جهان فرو بست. محمد محمدعلی نازنین، تو رفتی اما از تو یک دنیا خاطرات خوب برای من و ما ماند. یادت هست وقتی از گذشتههای نهچندان دور خاطرهای تعریف میکردی،…
بیشتر بخوانیدچراغی روشن بر راه تاریک ما
این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. فرهاد کشوری – ایران نویسندهها دو دستهاند. نویسندههای تکواحدی، یا نویسنده برای خود و نویسندهٔ کثرتگرا. مراعاتِ دیگری از شاخصههای رفتاری نویسندههای کثرتگراست. این گروه از نویسندگان انسانگرایند. محمد محمدعلی از این دسته است. اگر سیر زندگی و آثار و مشغلههای ادبی تعداد اندکی از نویسندگان معاصر، چون محمدعلی را دنبال کنیم، به بخشی…
بیشتر بخوانیدداستان شکلگیری یک فیلم: ناگهان سرْبریده
مجید سجادی تهرانی – ونکوور همهچیز، بیست و سه سال پیش، اواخر دههٔ هفتاد شمسی، دوران رونق تئاتر بعد از انقلاب، از کافهٔ تئاتر شهر تهران آغاز شد. آریو که آن زمان جوانی هفدهساله بود، بدون برنامهریزی و اطلاع قبلی سر از اجرای نمایشنامهخوانیای دانشجویی از متنی نمایشی درآورد که شبیه هیچچیزی نبود که قبل از آن خوانده بود و تا دههها بعد دست از سرش برنداشت. نمایشنامه اسم طولانی عجیبی دارد بهنام «ناگهان، هذا حبیبالله…
بیشتر بخوانید