بی‌سرزمین‌تر از باد

بی‌سرزمین‌تر از باد

نویسنده‌ای از ایران با امضاء محفوظ* از دور شبیه بادیه‌ای خالی از سکنه، با سیاههٔ چند خانهٔ نیمه‌ویران به‌نظر می‌رسید. بعید بود کسی آنجا زندگی کند. اثری از آب و برق و آبادانی دیده نمی‌شد. راننده گفت: – همین‌جا گرگ‌ها خوردنش! بچه گم می‌شه توی بیابون، پاش زخمی می‌شه، گرگ‌ها رد خون رو می‌گیرن. چه فرقی می‎کنه برای این دنیا اصلاً! بودن و نبودن این مردم رو هیچ‌جای دنیا نه کسی می‌دونه، نه خواهد دونست….

بیشتر بخوانید