مجید سجادی تهرانی – ونکوور تابستان با روزهای گرم و طولانی از راه رسیده و ساحلها و پارکها مملو از جمعیت است و میوهها بر درختها و بوتهها رسیده. آخر هفته برای بلوبریچینی با خانوادهٔ یکی از دوستان به یکی از مزرعههای زیبای دلتا رفته بودیم. مزرعهای در میانهٔ جزیرهٔ وستام در غربیترین بخش دلتا که برای رسیدن به آن باید از شهر زیبای لدنر و از میان مزرعههای بیشمار و از روی پل ماشینروی…
بیشتر بخوانیدمجید سجادی تهرانی
ونکوور از داخل ترن هوایی (۹) – قبل و بعد از بازی
مجید سجادی تهرانی ۱- قبل از بازی با پرتغال ما همیشه در قرعه بدشانس بودهایم. حالا امسال که آرژانتین در گروه ایران نیست، بهنظر میرسد شبحی از مسی بهجای او در زمین بازی میکند و در عوض رونالدوی پرتغالی با توپِ پر آمده و تا همینجا آقای گل جام است و از بد حادثه ما برای آنکه به دورِ بعد برویم، باید چنین پرتغالی را ببریم. و دوشنبه بیستوپنج ژوئن، چهارم تیرماه، ساعت یازده صبح…
بیشتر بخوانیدونکوور از داخل ترن هوایی (۸) – مصائب مادرم
مجید سجادی تهرانی – ونکوور ۱- نینوا ساعت حدود چهارونیم بعدازظهر بود. در راه برگشت از سر کار و برداشتن دخترک از مهدکودک، به برنامهٔ On The Coast رادیو CBC گوش میدادم. دو روز بود آمریکای ترامپ از برجام خارج شده بود و کفتارهایی در گوشه و کنار جهان بوی جنگی دیگر در خاورمیانه به مشامشان خورده و جشن گرفته بودند، اما در رادیوی ونکوور خبری از اینها نبود. در عوض در کلونا باز اخطار سیل داده…
بیشتر بخوانیدونکوور از داخل ترن هوایی (۷) – تأملاتی در باب خانه
مجید سجادی تهرانی – ونکوور پنجشنبه ۲۶ آوریل آخرین روز نمایشگاه سه روزهٔ CPMA (Canadian Produce Marketing Association) در ساختمان غربی کانوِنشن سنتر (Vancouver Convention Centre West Building) در داونتاونِ ونکوور بود. نمایشگاه سالانهای که با هدف معرفی شرکتهای فعال در زمینهٔ بازاریابی میوهها و سبزیجات تازهٔ محصول کانادا، هر سال در شهری متفاوت برگزار میشود و طبق سنت سالانه، تمام محصولات درجه یکی که برای نمایش آورده شده، بعد از اتمام نمایشگاه به بانک غذای شهر برگزاری،…
بیشتر بخوانیدونکوور از داخل ترن هوایی – شخصیتهای الهامبخش آنیس واردا
مجید سجادی تهرانی – ونکوور بیست ساله که بودم، در همان دورانی که از تماشای نسخهٔ سانسورشدهٔ کلئو از ۵ تا ۷ آنیس واردا به شوق آمده بودم، بیشتر به این فکر میکردم که آدمهای خلاق چطور کارشان را شروع کردهاند. حالا در میانسالی توجهم بیشتر به این جلب میشود که چطور بهخوبی آن را به پایان میرسانند! و در این میان، آنها که تا آخرین سالها و آخرین لحظهها خلاق و جوان باقی میمانند، احترام بیشتری…
بیشتر بخوانیدونکوور از داخل ترن هوایی – کلاغهای استیل کریک درایو (Still Creek Drive)
مجید سجادی تهرانی – ونکوور این یک یادداشت سیاسی نیست. شاید به سبک رنه مگریت در نقاشی «خیانت تصاویر» که پیپی کشید و زیر آن نوشت این یک پیپ نیست (و واقعاً هم نبود؛ تصویری از یک پیپ بود)، یا جعفر پناهی که فیلمی ساخت و عنوانش را «این یک فیلم نیست» گذاشت، باید بگویم این، اصلاً یک یادداشت نیست! و خیلی هم دربارهٔ ونکوور نیست و راستش من اصلاً در ترن هوایی نیستم. اینجا پشت فرمان…
بیشتر بخوانیدونکوور از داخل ترن هوایی – کریسمس، من و حافظ، توماس و جان رالسون
مجید سجادی تهرانی – ونکوور ۱ یک روز اوایل ماه دسامبر بود که سروکلهٔ درخت کریسمس مصنوعی گوشهٔ سالن، درست روبهروی اتاق آقای رئیس پیدا شد و فردای آن روز رئیس مثل همیشه بشکنزنان، از اتاقش با رادیو ضبط کوچکی بیرون آمد. آن را روی قفسهٔ فرمهای اداری گذاشت. سهشاخه را به پریز زد و روشن کرد. موج رادیویی مخصوص ایام کریسمس و سال نو را پیدا کرد و صدای ماریا کری طنینانداز شد که…
بیشتر بخوانیدونکوور از داخل ترن هوایی (۳) – باغهای اسرارِ غزاله علیزاده
مجید سجادی تهرانی – ونکوور روزهایی است که ونکوور از کرانهٔ تنگهٔ جورجیا و اقیانوس آرام تا فرِیزر ولی در مه غلیظی فرورفته است؛ بهخصوص سحرگاهان. چونان که از این سوی خیابان، جایی که منتظر اتوبوس شمارهٔ ۲۲ ایستادهام، صلیب بزرگ نشان ونکوور شرقی، به زور پیداست. این نشان، از همان اولین روزها که از داخل ترن هوایی در مسیر داونتاون میدیدمش، توجهم را جلب کرد. خیلی عجیب مینمود که نمادی چنین مذهبی را برای…
بیشتر بخوانیدونکوور از داخل ترن هوایی – روزی که دان مکفرسون اشک مرا درآورد
مجید سجادی تهرانی – ونکوور یک روز آفتابی و درخشان اواخر ماه جولای بود. حس خیلی عجیبی دارد وقتی حالا، در اواخر ماه نوامبر که تازه یکماه است فصل بارانهای مداوم و روزهای کوتاه ونکوور شروع شده است و در بهترین حالت چهار یا پنج ماه دیگر ادامه خواهد داشت، دربارهٔ روزی آفتابی و درخشان بنویسی. برای من مثل این است که دربارهٔ گذشتهای خیلی دور یا آیندهای بعید صحبت میکنیم! در هر حال، روزی…
بیشتر بخوانیدونکوور از داخل ترن هوایی – درازنای شب و یک روز
مجید سجادی تهرانی – ونکوور زندگی این روزها روی دور تند افتاده است. جوری که دائم احساس میکنم از برنامههایم عقبم. اما با لجاجت تلاش میکنم در آن غرق نشوم و بخشهایی از روز را برای خودم ذخیره کنم. برای من زمانی که هر روز در ترن هوایی و اتوبوس صرف میکنم، یکی از بهترین زمانهاست؛ روزی حداقل یکساعت. شما از این فرصت چطور استفاده میکنید؟ من گاهی صبحها به ایران زنگ میزنم و با…
بیشتر بخوانید