شش داستانک از مهدی گنجوی

شش داستانک از مهدی گنجوی

مهدی گنجوی، داستان‌نویس و شاعر ساکن تورنتوست. پیش از این مجموعه داستان «آموزش پارانویا» از وی منتشر شده است و از مجموعه شعرهایش‌ می‌توان به «غریبه‌هایی که در من زندگی می‌کنند» اشاره کرد. نوشته‌های او در وب‌سایت‌هایی ازجمله رادیو زمانه، ناممکن، شهروند، مانی‌ها و سه‌پنج منتشر شده است.   ۱. رازها یک پاپ‌کورن بزرگ شما را به مهمانی دوستانش دعوت کرده است. شما نمی‌دانید چه لباسی برای این مراسم بپوشید. آیا باید کت و شلوارتان…

بیشتر بخوانید

رولرکوسترسواری در سینمای اجتماعی ایران

رولرکوسترسواری در سینمای اجتماعی ایران

محمدرضا فخرآبادی – ونکوور توجه: بخش‌هایی از داستان فیلم در این یادداشت بازگو می‌شود. «عصبانی نیستم» فیلم غافلگیرکننده‌ای‌ست. یک همنشینی استثنائی از فرم و محتوا در سینمای ایران. فرصت دیدار فیلم تنها یک‌بار برایم مهیا شد و نوشتن دربارهٔ آن براساس یک‌بار تماشا شاید چندان درست نباشد، اما کمتر فیلمی از سینمای ایران را به یاد دارم که در آن تا این میزان فرم در خدمت داستان باشد. به همین دلیل حسرت‌برانگیز خواهد بود اگر…

بیشتر بخوانید

نمایشگاهی در دل یک کافه

نمایشگاهی در دل یک کافه

سیما غفارزاده گالری بیسترو (Gallery Bistro) کافه‌ای خاص و کم‌نظیر است که در محلهٔ قدیمی و هنری‌تر شهر پورت‌مودی که خود اساساً شهر هنرهاست*، قرار گرفته است. این کافه که توسط زوجی سالخورده  – از ساکنین بسیار قدیمی این شهر – اداره می‌شود، تنها یک کافهٔ معمولی مثل بسیاری از کافه‌ها که در شهر یافت می‌شود، نیست. خانم هلن دنیلز (Helen Daniels) که به‌همراه همسرش آقای رینر دنیلز (Rainer Daniels) این کافه را بازسازی کرده‌اند،…

بیشتر بخوانید

رونمایی از کتاب شعر جدید هادی ابراهیمی

رونمایی از کتاب شعر جدید هادی ابراهیمی

فریده نقش در اردیبهشت سال ۱۳۳۳ در رشت زاده شد. نخستین شعر او در سال ۱۳۵۱ در مجلهٔ نگین چاپ شد. سپس در مجله‌های فردوسی، گیله مرد، دفترهای هنر وادبیات، شهروند و گردون اشعارش را به‌چاپ رساند. نزدیک به ۲۵ سال است که هفته‌نامهٔ شهروند را اداره می‌کند و سردبیر شهروند (سایت شهرگان) می‌باشد. هادی ابراهیمی رودبارکی در تلاش‌های پیگیرش برای تعالی و پیشبرد فرهنگ و ادب ایران برگزارکنندهٔ برنامه‌های هنری و فرهنگی بسیار زیادی…

بیشتر بخوانید

باغ معین اهواز و «افسانه»ای از آلبنیز

باغ معین اهواز و «افسانه»ای از آلبنیز

حمیدرضا یعقوبی دخترکان نوجوان دبیرستان نظام وفا طیِ سال‌های ۳۰ تا ۳۲ شمسی، باغ معین را که معبر گذر هر روزه‌شان بود، به واسطهٔ زنی پریشان‌چهره که صبح‌ها بر نیمکت‌های این باغ، با نجوایی شاعرانه، نشسته بود، به‌خاطر دارند؛ در اهواز، باغ معینِ «اسیرِ» فروغ فرخزادِ «عصیان»کرده. اهواز، از روی پل سفید، ساختمان هتل «آستوریا(س)» قدکشیده و خودنمایی می‌کرد. محصور بین کارونِ پُررمزوراز و بیست‌وچهارمتری و باغ معین، و نزدیک سینما ساحل، «آستوریا(س)» کنار شط…

بیشتر بخوانید

جوالدوز – طلاق

جوالدوز – طلاق

توجه فرمایید در مطلب این شماره، هرگونه تشابه اسمی اتفاقی بوده و به فرد خاصی اشاره‌ نشده است. دوستان عزیز، جوالدوز هستم، دامت برکاته. در مورد مادر و پدرم که قبلاً براتون گفتم. یکی از شاخصه‌های این نسل از آدما، پدیدهٔ مهمی به نام احترام به همدیگه بود. نه اینکه همه این‌جوری رفتار کنن، اما درصد بالایی از آدمای اون نسل از این شاخص بهره می‌بردند. پدرم ارتشی بود اما یاد ندارم که تو خونه…

بیشتر بخوانید

سازشناسی موسیقی کلاسیک ایرانی (بخش اول)

سازشناسی موسیقی کلاسیک ایرانی (بخش اول)

امیرحسین اسلامی میرآبادی* مقدمه شناخت سازهای اقوام گوناگون در سراسر دنیا، همواره به شناخت موسیقی آنان کمک بسیاری می‌کند. چرا که عوامل فیزیکی اجرای موسیقی هر منطقه، سازها می‌باشند و در حقیقت عامل انتقال صوت از ذهن نوازنده به گوش شنونده، چیزی جز سازها نیست. در همین راستا شناخت سازهای موسیقی کلاسیک ایرانی می‌تواند کمک شایانی به شناخت هر چه بیشتر این‌گونه از موسیقی نماید. رده‌بندی کلی سازهای موسیقی کلاسیک ایرانی سازها به‌طور کلی می‌توانند…

بیشتر بخوانید

می‌میرد که در جغرافیای تو زاده شود- شعری تازه از فرزانه بابایی

می‌میرد که در جغرافیای تو زاده شود- شعری تازه از فرزانه بابایی

شبیه زنی، که نمی‌داند کیست. موهای سیاه را، از شانه‌اش کنار می‌زند.   نگاه می‌کند؛ به کشیدگی دست‌ها به ساق‌های پا و قبل از کشف زن و زمین توی شهر راه می‌رود.   چیزی از سرانگشت‌ها از مفهوم لمس و انقباض‌های مکرر تن نمی‌داند!   شهر خیره شده؛ به هلالِ ماه، در پهلوها سفیدی منتشر در ران‌ها و خواب و خواهشی، که زن را بازگردانده است.   صدایی پنجه به ماه می‌کشد درد در تن‌اش می‌پیچد،…

بیشتر بخوانید

دنیای من و آدم کوچولوها – کارِ شخصی

دنیای من و آدم کوچولوها – کارِ شخصی

رژیا پرهام دخترک بی‌مقدمه می‌گوید: Razhia, the day you were on your trip, I badly missed you.‎ (رژیا، روزی که سفر رفته بودی، بدجوری دلم برات تنگ شده بود.) بغلش می‌کنم و تشکر می‌کنم. می‌گوید: There wasn’t any chance I could come with you?‎ (هیچ راهی نداشت که من هم بتونم همراهت بیام؟) می‌گویم، متأسفانه نه. دلیلش را می‌پرسد. می‌گویم: I had some work to do.‎ (کارهایی داشتم که باید انجام می‌دادم.) کنجکاوی‌اش (فضولی‌اش) گل…

بیشتر بخوانید

تقلید – شعر جدیدی از اصلان قزل‌لو

تقلید – شعر جدیدی از اصلان قزل‌لو

اصلان قزل‌لو – ایران   خالی می‌شود شب از صدا، از روز. ساعت دیواری، بی‌شرمانه در تلاش است تیک‌تاکِ کفش پاشنه‌بلند زنی را تقلید کند، که در غربت خیابان‌های شهر، درهای بسته می‌شمارد؛ از پنجره‌های نیمه‌باز، زخمی می‌شود؛ و زنگ هیچ دری یارای افشای این راز ندارد. صدا خالی می‌شود از شهر درها باز، پنجره‌ها رها ساعت‌ها، دنبال زن‌های دیگری هستند تا صدای پایشان را تقلید کنند.     

بیشتر بخوانید
1 120 121 122 123 124 127