نیکی فتاحی – ونکوور عکسها از: فریبا فرجام عصر سه شنبه ۱۱ ژوئیهٔ (جولای) ۲۰۱۷ جلسهٔ کارگاه داستاننویسی در محل خانهٔ فرهنگ و هنر ایران بهصورت فوقالعاده برگزار شد. در این جلسه بهمناسبت فوت ناگهانی داستاننویس معاصر، کورش اسدی (۱۳۴۳-۱۳۹۶) دو مهمان ویژه، امیرحسین یزدانبُد[۱]، داستاننویس و الهه دهنوی[۲]، مترجم و منتقد نیز حضور داشتند و سخنانی ایراد کردند. استاد محمد محمدعلی پس از خوشامدگویی به حاضران، دربارهٔ خودکشی نویسندگان ایرانی چنین گفت: «متأسفانه جلسهٔ…
بیشتر بخوانیدهنر و ادبیات
ایجازگر و بازیگوش – نگاهی به فیلم مستند «۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه» به بهانهٔ نمایش آن در برنامهٔ داکیونایت ونکوور
تهیه شده توسط: گروه نمایش فیلم پلان ونکوور۱ سیونهمین برنامهٔ شبهای مستند با ابتکار داکیونایت و با همت گروه نمایش فیلم دانشگاهی پلان ونکوور در تاریخ ۱۲ ژوئیه در دانشگاه سایمون فریزر (واحد داونتاون ونکوور) برگزار شد. این برنامه بهمناسبت سالگرد درگذشت عباس کیارستمی به نمایشِ مستند «۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه» اختصاص یافت. کارگردان این مستند سیفالله صمدیان است که خود علاه بر اشتهار در زمینهٔ عکاسی، از دوستان قدیمی و همکاران کیارستمی در چند فیلم مختلف بوده است. صمدیان…
بیشتر بخوانیدکاریکلماتورهایی از داود مرزآرا
داود مرزآرا – ونکوور «کاریکلماتور» تنها ژانری است که میتوان از هر کجایش خواند، از آخر به اول، از وسط به اول یا از اول به آخر. و اگر سه مشخصۀ زیر را نداشت، میتوان آنرا اصلاً نخواند، چون در کاریکلماتور باید: سوژه نو باشد، از حداقل کلمه استفاده شود و برای بیان مقصود نوعی ظرافت بهکار رفته باشد. ۱- «دریا» دم «تابستان» را دید و آدمها را لخت کرد. ۲- ستارهها برای خودنمائی…
بیشتر بخوانیدجوالدوز – معضلی به نام عکس
دوستان سلام جوالدوز هستم، دامت برکاته این قصهٔ عکس و فیلم هم قصهٔ جالبیه در جمع هموطنان عزیز. چند تا نمونه میارم خداییش خودتون بگید، اگر جوالدوز دست شما بود آیا نمیزدید به اون و خودتون و هر کی از هر جا رد میشد؟ اول قصه در مورد سلفی؛ اینکه کی این کارو اختراع کرد و این جور عکس گرفتن رو مُد کرد که خودش داستانیه، اما امان از دست هموطنامون که متوجه این کلمه…
بیشتر بخوانیدکوچهپسکوچههای ذهن من – دزدان خیرهچشم محله
مژده مواجی – آلمان سرم بیحرکت بود و تنها چشمهایم تند و تند کلمهها و سطرهای کتاب را یکی بعد از دیگری میبلعید. رمانی را شروع به خواندن کرده بودم که مرا با خودش میکشید. صفحات کتاب را منتظر نمیگذاشتم… گاهگاهی صداهایی میشنیدم. مادرم داشت مرغهای کوپنی را تمیز میکرد. مرغهایی که بعد از ساعتها انتظار در صف خریده بود. اوایل جنگ بود و خیلی از آذوقهها کوپنی شده بود. «من میروم نانوایی. مرغها در…
بیشتر بخوانیدچند شعر از فرناز جعفرزادگان
فرناز جعفرزادگان – ایران ۱ نزدیکی نزدِ یکی… یکی نزدِ نزدیکی تو نزدیک میشوی یکی نزدیکتر نزدیک هم گاهی بعید میشود تا از تو دور بمانم ********* ۲ صداها از صد گذشتند من از سدها و تاریخ گریست برای سدهای که دیگر رع نایی ندارد برای دیدار با خورشید ********* ۳ در این گرگ و میش مدام دام میچینند گرگم به هوا را دیگر هوایی نیست مدار راست داریست بر گردن روزها ********* ۴…
بیشتر بخوانیددنیای من و آدم کوچولوها – تفاوتهای آشکار
رژیا پرهام – ادمونتون تفاوتهای خانمها و آقایان از دوران کودکی به وضوح آشکار است. دختر کوچولوی ناز مهد کودکم تصمیم داشت خوشحالم کند، رفت و چند گل زرد (علف هرز) چید و داد دستم. عالی بود و حسابی چسبید. پسر کوچولوی بانمکی که دوستش است و شاهد ماجرا بود، چند ثانیهای فکر کرد و گفت او هم تصمیم دارد مرا خوشحال کند و «پسر جنگل» بشود. حضور ذهن نداشتم که منظورش چیست. کنجکاوانه منتظر…
بیشتر بخوانیدجوالدوز – لطفاً موبایلهای خود را خاموش نگه دارید
دوستان سلام، جوالدوزم، دامت برکاته. ای داد و بیداد از اینهمه که میدیدیم و میبینیم هنوز. هر چی متن و داستان قدیمی خوندیم و شنیدیم و دیدیم، به این نتیجه رسیدیم که توی بعضی از موارد انگار خرابی رفته توی خونِمون، رفته توی کروموزومهامون، دیگه جزئی از وجودمون شده که بیروناومدنی هم نیست. میخواید بگم چی؟ آتیش میگیرید ها! گفته باشم! اصن شاید شما، بله، خود شما یکی از اونا باشید. باشه، خودتون خواستید. آماده…
بیشتر بخوانیدنمایش مستندی دربارهٔ زندگی عباس کیارستمی به مناسبت سالروز درگذشت او در ونکوور
«۷۶دقیقه و ۱۵ ثانیه با عباس کیارستمی» مستندی است که سیفالله صمدیان دربارهٔ دوست و همکارش عباس کیارستمی ساخته است. صمدیان که خود عکاس شناختهشدهای است، علاوه بر همکاری با کیارستمی درمقام تصویربردار در فیلمهای «آ ب ث آفریقا»، «جادهها» و «پنج»، سالهای متمادی از دوستان بسیار نزدیک او بوده است. این کارگردان در یادداشتی دربارهٔ این فیلم نوشته است: «این پرترهٔ سینمایی، هنرمندی را به تصویر میکشد که رویکرد کمنظیرش به هنر و…
بیشتر بخوانیدباران کبوتر شعری از نیکی فتاحی
نیکی فتاحی – ونکوور آسمان پرواز را تکفیر کرده است ای شاخههای شکسته، ای شاهدان خموش تاریخ هبوط کبوتر را به ژنهاتان بسپارید که این سقوط مکرر خواهد شد به بیتفاوتی: از آسمان کبوتر ببارد و قدمگاهمان پیکرهای بیجان پرنده فکر من همیشه این بوده است که چگونه آسمان تن میدهد به این نفرین چگونه آسمان پرواز را به سینه میکوبد به کفر رعد؟ مگر چه میخواست پرنده جز یک قرص باد زیر بال جز…
بیشتر بخوانید