دوگانگیِ ذهن، اسارتِ حافظه؛ نگاهی به فصل دوم سریال «جداسازی»

مسعود سخایی‌پور، LJI Reporter – ونکوور

«جداسازی» (Severance) مجموعهٔ تلویزیونی علمی-تخیلیِ دلهره‌آور و روان‌شناختی آمریکایی است که ساختهٔ دن اریکسون است و کارگردانی آن را بن استیلر و آئویف مک‌آردل بر عهده داشته‌اند. آدام اسکات، زک چری، بریت لاور، ترامل تیلمن، جن تولاک، دیچن لاچمن، مایکل چرنوس، جان تورتورو، کریستوفر واکن و پاتریشیا آرکت در این سریال به ایفای نقش پرداخته‌اند. 

«جداسازی» برای اولین بار در اپل تی‌وی پلاس در ۱۸ فوریهٔ ۲۰۲۲ پخش شد. این سریال به‌دلیل فیلمبرداری، کارگردانی، طراحی تولید، موسیقی، داستان و اجراهایش مورد تحسین گستردهٔ منتقدان و مخاطبان قرار گرفت. این سریال در هفتاد و چهارمین جوایز امی ساعات پربیننده ۱۴ نامزدی دریافت کرد و برای طراحی عنوان اصلی و موسیقی متن برنده شد. فصل دوم این سریال در ۱۷ ژانویهٔ ۲۰۲۵ پخش شد. «جداسازی» در ۲۱ مارس ۲۰۲۵ برای فصل سوم تمدید شد.

خلاصهٔ داستان

شرکت بیوتکنولوژی صنایع «لومن» از یک روش پزشکی به‌نام «جداسازی» استفاده می‌کند تا خاطرات کارکنان خود را بسته به اینکه آیا آن‌ها در محل کارند یا نه، جدا می‌کند. هنگامی‌که یک کارگر جداشده سر کار است، به آن‌ها لقب «داخلی» داده می‌شود و نمی‌توانند چیزی از زندگی خود یا دنیای بیرون را به خاطر بسپارند. هنگامی‌که در خارج از خانه کار می‌کنند، به آن‌ها «بیرونی» می‌گویند و نمی‌توانند زمان خود را در محل کار به یاد آورند. با توجه به این امر، داخلی‌ها و بیرونی‌ها دو زندگی متفاوت با شخصیت‌ها و برنامه‌های متفاوت را تجربه می‌کنند. این سریال روی یک کارمند جداشده به‌نام مارک (آدام اسکات) متمرکز است که به‌تدریج شبکه‌ای از توطئه‌ها را در داخل لومن کشف می‌کند.

دربارهٔ فصل دوم سریال

در دورانی که سریال‌های تلویزیونی بیش از هر زمان دیگری به‌سمت فرم‌های تکراری، کلیشه‌های بصری و مضمون‌های قابل‌پیش‌بینی رفته‌اند، بازگشت «جداسازی» در فصل دوم، همان‌قدر که غافلگیرکننده بود، خشنودکننده نیز بود. سریالی که از نخستین فصل خود با جسارت فرمی، ایدهٔ رادیکال و ترکیب هنرمندانهٔ ژانرهای علمی-تخیلی، روان‌شناختی و فلسفی مخاطب را خلع سلاح کرد، در فصل دوم نه‌تنها از آن پیچیدگی نمی‌کاهد، بلکه آن را به مرزهای تازه‌تری می‌رساند؛ مرزهایی که به درون روان انسان، ساختار قدرت و حتی چیستیِ «خود» راه می‌برند. فصل دوم سریال «جداسازی» پس از مدتی انتظار طولانی، با استقبال بسیار خوبی از سوی منتقدان مواجه شده است. امتیازهایی مانند ۱۰۰٪ در راتن تومیتوز و نمرات بالا در سایر پلتفرم‌های نقد جدی مثل متاکریک نشان از پذیرش گستردهٔ این فصل دارد. منتقدان تأکید می‌کنند که این فصل با تعمق بیشتر در مسائل هویتی و روانی و همچنین استفاده از روایت چندلایه، تجربه‌ای ماندگار و متفاوت ارائه می‌دهد.

در این فصل، سریال بلافاصله ادامهٔ اتفاقات نفس‌گیر فصل نخست را دنبال می‌کند: عبور شخصیت‌ها از مرز میان نسخه‌های «داخلی» و «بیرونی» (دو هویت جداگانهٔ آنان در محل کار و زندگی) و ورود به سرزمینی ناشناخته از آگاهی. این آگاهی – که در ظاهر نوید آزادی می‌دهد – به‌زودی خود بدل به زندانی دیگر می‌شود. آنچه در ابتدا شورشی قهرمانانه به نظر می‌رسید، حالا چهره‌ای هولناک به خود می‌گیرد؛ «دانستن، به‌جای نجات، اضطراب و گسست می‌آورد.»

فصل دوم در شخصیت‌پردازی به بلوغی مثال‌زدنی رسیده است. مارک دیگر صرفاً قربانی نظام کار نیست؛ او اکنون انسانی است که باید با تکه‌های ازهم‌گسیختهٔ هویتش سر کند، با خاطرات گمشدهٔ همسرش که گمان می‌کند مُرده است، روبه‌رو شود و با سؤالی ریشه‌ای درگیر شود: «اگر «منِ» واحدی در کار نیست، معنا از کجا می‌آید؟»

در سوی دیگر «هلّی» به نماد درونی‌ترین کشمکش‌های اخلاقی بدل می‌شود. کشف نسبت خانوادگی‌اش با یکی از مدیران ارشد شرکت، او را در وضعیت بغرنجی از مقاومت در برابر سیستمی قرار می‌دهد که بخشی از وجود خودش را نیز در آن سهیم می‌بیند.

دوگانگیِ ذهن، اسارتِ حافظه؛ نگاهی به فصل دوم سریال «جداسازی»
- - - - -
در دورانی که سریال‌های تلویزیونی بیش از هر زمان دیگری به‌سمت فرم‌های تکراری، کلیشه‌های بصری و مضمون‌های قابل‌پیش‌بینی رفته‌اند، بازگشت «جداسازی» در فصل دوم، همان‌قدر که غافلگیرکننده بود، خشنودکننده نیز بود. سریالی که از نخستین فصل خود با جسارت فرمی، ایدهٔ رادیکال و ترکیب هنرمندانهٔ ژانرهای علمی-تخیلی، روان‌شناختی و فلسفی مخاطب را خلع سلاح کرد، در فصل دوم نه‌تنها از آن پیچیدگی نمی‌کاهد، بلکه آن را به مرزهای تازه‌تری می‌رساند؛ مرزهایی که به درون روان انسان، ساختار قدرت و حتی چیستیِ «خود» راه می‌برند. فصل دوم سریال «جداسازی» پس از مدتی انتظار طولانی، با استقبال بسیار خوبی از سوی منتقدان مواجه شده است. امتیازهایی مانند ۱۰۰٪ در راتن تومیتوز و نمرات بالا در سایر پلتفرم‌های نقد جدی مثل متاکریک نشان از پذیرش گستردهٔ این فصل دارد. منتقدان تأکید می‌کنند که این فصل با تعمق بیشتر در مسائل هویتی و روانی و همچنین استفاده از روایت چندلایه، تجربه‌ای ماندگار و متفاوت ارائه می‌دهد...

#فیلم #سریال #سینما #هنر #رسانهٔ_همیاری #رسانه_همیاری

از منظر بصری، فصل دوم همچنان وفادار به سبک مینیمالیستی، خنثی و خفقان‌آور خود باقی مانده است. فضاهای بی‌زمان و بی‌مکان، راهروهای بی‌پایان، اتاق‌هایی با نور مصنوعی، همه بر حس تعلیق، بیگانگی و فقدان ارتباط واقعی دامن می‌زنند. اما در فصل دوم، این زیبایی‌شناسی سرد با لحظاتی از آشوب بصری نیز آمیخته می‌شود؛ نشانه‌ای از ترک‌برداشتن نظم سفت‌وسخت سیستم شرکت لومن و نشت واقعیت به لایهٔ کنترل‌شدهٔ زندگی کارکنان.

از حیث تماتیک، این فصل هوشمندانه‌تر از پیش عمل می‌کند. اگر فصل اول نقدی بود بر سرمایه‌داری متأخر و مرزهای کار و زندگی، فصل دوم به نقدی فلسفی‌تر بدل شده است: کاوش در مرزهای خودآگاهی، اخلاق حافظه، کنترل ذهن، و بحران هویت در جهانی که همه‌چیز قابلیت مهندسی‌شدن و دست‌کاری دارد. شرکت لومن دیگر صرفاً یک کمپانی نیست؛ نمادی است از نهادهای کلان قدرت که با نفوذ به ساختار حافظه، اطاعت را از درون بازتولید می‌کنند.

در کنار این‌ها، باید به عمق تحلیل روان‌شناختی سریال نیز اشاره کرد. شخصیت‌هایی چون ایروینگ، با اضطراب‌های انباشته، کابوس‌های تکرارشونده و میل وسواس‌گونه به کشف هویت «دیگر» خود، بازتابی از ذهن انسانی‌اند که میان دو واقعیت گمشده، در جست‌وجوی وحدتی محال سرگردان‌اند. این فصل، با بهره‌گیری از لایه‌هایی روان‌تحلیلی، پرسش‌هایی اساسی دربارهٔ اصالت خاطره، اضطراب هستی، و امکان همدلی میان دو «خود» متفاوت را طرح می‌کند. نمی‌توان به فیلم‌نامه شک کرد. هر قسمت با روایتی چنان آرام و شسته‌‌رفته جلو می‌رود و چنان با دقت جنبه‌هایی جدید به هر پلات‌لاین اضافه می‌کند که بینندهٔ تیزبین متوجه می‌شود فیلم‌نامهٔ این سریال مدت‌ها در دست ساخت بوده است. برخی سکانس‌ها صرفاً برای این هستند که جزئیات بیشتری از این دنیا دستگیرمان شود.

در نهایت، فصل دوم با شجاعت به قلب تاریکی ذهن انسان و نظام‌های مدرن قدرت پا می‌گذارد. سؤالاتی که مطرح می‌کند، پاسخی ساده ندارند – و همین، از آن اثری ساخته است که در خاطر می‌ماند، نه به‌سبب پیچیدگی روایی‌اش، بلکه به‌خاطر عمق معنایی که در جان مخاطب می‌کارد. «جداسازی» همچنان یکی از نادرترین نمونه‌های تلویزیون معاصر است که میان فرم، مضمون، روان و فلسفه، پلی منسجم و خلاقانه می‌زند.

این سریال را می‌توان از طریق سرویس پخش فیلم اپل تی‌وی پلاس تماشا کرد.

ارسال دیدگاه