ترانه وحدانی – ونکوور
روز ۲۱ آوریل ۲۰۲۵، پاپ فرانسیس، رهبر مذهبی کاتولیکهای جهان و حاکمِ دولتشهر واتیکان، چشم از جهان فروبست. نام اصلی او خورخه ماریو برگولیو بود و در زمان انتخابش بهعنوان پاپ، کلکسیونی از «نخستین»ها را با خود به واتیکان آورد؛ نخستین پاپ از انجمن عیسی (فرقه یسوعی)، نخستین پاپ با هویت آمریکای لاتین، نخستین پاپ از قارهٔ آمریکا، نخستین پاپ از نیمکرهٔ جنوبی، و نخستین پاپ متولد یا بزرگشدهٔ خارج از اروپا از زمان پاپ سوریهای قرن هشتم، گریگوری سوم.
انتخاب او همچنین بدعت نوینی در واتیکان بود. او پس از تنها پاپ واتیکان که از سِمَتش کنارهگیری کرد، یعنی پاپ بندیکت شانزدهم، به این سِمَت رسید و تا زمان مرگ پاپ بندیکت شانزدهم هر دو با هم در واتیکان زندگی میکردند.
اما شاید برای کاناداییها مهمترین «نخستین» برای پاپ فرانسیس، عذرخواهی رسمی او در جریان سفر ششروزهاش به کانادا در سال ۲۰۲۲ بود؛ زمانیکه از نقش کلیسای کاتولیک در مدارس شبانهروزی بومیان کانادا و فجایعی که در این مدارس رخ داده بود، رسماً پوزش خواست.
تا پیش از این سفر، کلیسای کاتولیک کانادا به نقش این کلیسا در وقایع ناگوار این مدارس اذعان کرده و در مواردی پوزش خواسته بود. همچنین پاپ ژان پل دوم، در سال ۱۹۹۱ و در جریان دیدار با مردم بومی فورت سیمپسون در قلمرو شمال غربی کانادا، از رنج ناشی از برخی از اعضای کلیسا، ابراز تأسف کرده بود، ولی عذرخواهی پاپ فرانسیس در سال ۲۰۲۲ در کانادا بهعنوان پذیرش ویژه و تاریخی نقش کلیسای کاتولیک تلقی میشود.

پیش از این درخواستهای متعددی از واتیکان برای پذیرش مسئولیت آنچه که در مدارس شبانهروزی بومیان کانادا رخ داده بود، انجام گرفته بود. در یکی از مهمترین موارد پیش از سفر پاپ فرانسیس به کانادا، جاستین ترودو، نخستوزیر وقت کانادا، پس از اعلام خبر کشف بقایای ۲۱۵ کودک در نزدیکی یکی از مدارس شبانهروزی بومیان در کملوپسِ بریتیش کلمبیا در ۲۸ مهٔ ۲۰۲۱، گفته بود که این خبر قلبش را شکسته است و آن را «یادآوری فصلی دردناک و شرمآور از تاریخ کشورمان» توصیف کرده بود. او همچنین از کلیسای کاتولیک در واتیکان خواسته بود مسئولیت خود را در خصوص قربانیان این مدارس که زیر نظر این کلیسا فعالیت میکردند، بپذیرد و اسناد مربوط به مدارس شبانهروزی بومیان کانادا را منتشر کند.
سفر ششروزهٔ پاپ فرانسیس به کانادا کمی بیش از یک سال از آن زمان یعنی از ۲۴ تا ۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۲ انجام گرفت.
در این مطلب ابتدا مروری خواهیم داشت بر آنچه که در مدارس شبانهروزی بومیان گذشت و سپس مرور کوتاهی خواهیم داشت بر سفر تاریخی پاپ فرانسیس به کانادا.

* * * * *
در کانادا، نظام مدارس شبانهروزی شامل شبکهای از اینگونه مدارس برای مردم بومی میشد. سرمایهٔ این شبکه از سوی وزارت امور بومیان دولت کانادا تأمین و از طریق کلیساهای مسیحی اداره میشد. طبق لایحهٔ سال ۱۸۷۶ و اصلاحیهٔ آن در سال ۱۸۸۴، ثبتنام کودکان بومی در این مدارس اجباری اعلام شده بود. نظام این مدارس، بهمنظور ازبینبردن تأثیر فرهنگ بومی کودکان و یکسانسازی فرهنگ غالب کانادایی به وجود آمد و این مدارس عمداً در فاصلههای بسیار دور از جوامع بومی قرار داشتند تا امکان تماس بین کودکان و خانوادههایشان را به حداقل برسانند. گاهی خانوادهها نزدیک مدارس چادر میزدند تا بتوانند کودکان خود را ملاقات کنند. کودکان در طول تعطیلات مدارس اجازهٔ بازگشت نداشتند. همچنین خانوادهها نیز برای دیدار با فرزندانشان نیاز به اخذ مجوز عبور از اقامتگاههای خود داشتند که بهندرت صادر میشد.
نظام مدارس شبانهروزی با جداکردن کودکان بومی از خانوادهها و زبان اجدادیشان و قراردادن کودکان در معرض آسیبهای فیزیکی و جنسی، بهمیزان قابلِتوجهی به آنها صدمه زد. دانشآموزان فارغالتحصیل از این مدارس بهدلیل جداشدن از فرهنگ خانوادگی خود و اجبار به صحبتکردن به زبان انگلیسی یا فرانسه، هرگز نتوانستند خود را متعلق به جوامع خود بدانند و از سوی دیگر نیز از طرف جامعهٔ کانادا مورد برخوردهای نژادپرستانه قرار میگرفتند. این نظام در نهایت موفق شد در انتقال فرهنگ و باورهای نسلهای بومی به یکدیگر اختلال ایجاد کند. میراث این نظام، افزایش شیوع اختلال استرس ناشی از آسیب روانی، اعتیاد به الکل و مواد مخدر و خودکشی بود که امروزه نیز در جوامع بومی وجود دارد.

در ۱۱ ژوئن ۲۰۰۸، استفان هارپر، نخستوزیر وقت کانادا، از طرف دولت کانادا و رهبران احزاب فدرال در مجلس عوام کانادا، عذرخواهی عمومی خویش را ارائه داد؛ یعنی ۹ روز پس از آنکه کمیسیون حقیقتیابی، مصالحهجویی و ترمیم روابط (TRC) تشکیل شده بود تا از حقایق مربوط به این مدارس پرده بردارد.
این کمیسیون با بررسی حدود ۷٬۰۰۰ استشهاد از بازماندگان این مدارس از طریق جلسات خصوصی و عمومی و برگزاری رویدادهای محلی و ملی در سرتاسر کانادا، به بررسی نقش این مدارس پرداخت و طی هفت رویداد همگانی بین سالهای ۲۰۰۸ الی ۲۰۱۳، تجربیات دانشآموزان سابق مدارس شبانهروزی را یادآوری کرد. در سال ۲۰۱۵، این کمیته با ایجاد «مرکز ملی حقیقت، مصالحهجویی و ترمیم روابط» و انتشار یک گزارش چندجلدی که جزئیات شهادت بازماندگان و اسناد تاریخی در آن ذکر شده بود، توانست ثابت کند که این نظام مدارس چیزی جز نسلکشی فرهنگی نبوده است.
تلاش برای یکسانسازی مردم بومی در استعمار امپریالیستی ریشه داشت. همانطور که در گزارش نهایی کمیسیون حقیقتیابی، مصالحهجویی و ترمیم روابط کانادا توضیح داده شده است، اساس این استدلال، اعتقاد بر این موضوع بود که استعمارگران برای مردم وحشی که هرگز نتوانستهاند خودشان متمدن شوند، تمدن به ارمغان میآورند. این «مأموریت تمدنسازی» بر پایهٔ برتری نژادی و فرهنگی استوار بود. در اواخر قرن هفدهم تلاش برای ترکیب نسلها با ورود استعمارگران فرانسوی به خاک کانادا، معروف به فرانسهٔ نو، آغاز شد. قبایل بومی، مدارس شبانهروزی را بهدلیل علاقهمندنبودن خانوادهها به ترک فرزندانشان برای مدتزمان طولانی و ظنینبودن به انتشار بیماریهای لاعلاج از سوی مبلغان مذهبی، ترد کردند. بیثباتی سیاسی و واقعیتهای زندگی استعماری نیز در تصمیم متوقفکردن برنامههای آموزشی نقش داشت، چرا که افزایش تعداد کودکان یتیم منجر به محدودشدن منابع کلیساها میشد، در نتیجه آنها تمایلی به ادامهٔ این روند نداشتند. همچنین استعمارگران از روابط مطلوب با بومیان در زمینهٔ تجارت خز و اهداف نظامی بهره میبردند و در عوض به آنها امتیاز میدادند که کودکانشان را نزد خود نگهداری کنند. پس از شکست مبلغان مذهبی برای یکدستسازی کودکان بومی، برنامههای آموزشی تا دههٔ ۱۸۲۰ متوقف شد.

مبلغان پروتستان در ناحیهٔ انتاریو مدارس جدیدی بر پا و تلاش کردند کودکان بومی را به دین مسیحیت علاقهمند کنند. آنها همچنین سعی کردند با رواجدادن کشاورزی معیشتی، مطمئن شوند که کودکان پس از فارغالتحصیلی به قبیلههای کوچنشین خود بازنمیگردند. این تجدید تمایل برای راهاندازی مدارس شبانهروزی پس از جنگ ۱۸۱۲ و با کاهش خصومتهای نظامی از سوی مهاجران بریتانیایی، پدید آمد. با ازبینرفتن تهدید تهاجم نیروهای آمریکایی، نیروهای بومی دیگر نه بهعنوان متحد بلکه بهعنوان موانع سد راه سکونت دائمی به شمار میآمدند. طرح مدارس شبانهروزی ابتدا از سوی نایبالسلطنهٔ کانادای علیا بهنام پرگرین میتلند در سال ۱۸۲۰ پیشنهاد شد که باور داشت کودکان بومی و نه افراد بالغ، بهترین راه برای اعمال نفوذ برای تغییر فرهنگ این قبایلاند.

در اواخر این قرن، دولت بر رشد مدارس شبانهروزی بهعنوان عامل ارزشمند ادغام قبایل بومی با فرهنگ جامعهٔ اروپایی کانادا تأکید داشت. اگرچه آموزشوپرورش در کانادا طبق مصوبهٔ قانون اساسی کانادا (۱۸۶۷) به دولتهای استانی واگذار شد، اما مردم بومی و معاهدات آنها تحت حاکمیت دولت فدرال قرار داشت. بدین ترتیب «قانون تمدن تدریجی» سال ۱۸۵۷ و «قانون حقوق مدنی تدریجی» سال ۱۸۶۹ پایههای نظام مدارس شبانهروزی را تقویت کردند. این قوانین به برتری ذاتی سنن فرانسوی و بریتانیایی تأکید داشتند و بر این عقیده بودند که مردم بومی باید به فرانسویزبان یا انگلیسیزبان، مسیحی و کشاورز تبدیل شوند. طبق قانون تمدن تدریجی، هر فرد مذکر بومی که از سطح مناسبی از آموزش ابتدایی برخوردار بود، میتوانست حق امتیاز ۵۰ هکتار زمین کشاورزی را در اختیار داشته باشد.
دولت در دههٔ ۱۹۲۰ مدارس شبانهروزی را از کلیسا خریداری و سرمایهٔ آنها را تقبل میکرد، اما وظایف اداری و آموزشی همچنان به مقامات کلیسا سپرده میشد. در حدود ۱۹۳۰، ۸۰ مدرسهٔ شبانهروزی بیش از ۱۷ هزار کودک بومی را در اختیار داشتند. مقامات دولتی متوجه شدند که نظام مدارس شبانهروزی بهلحاظ مالی بیثبات و در دستیابی به اهداف موردنظر آموزش و جذب کودکان بومی به فرهنگ جامعهٔ اروپایی-کانادایی، ناموفق بوده است. رابرت هویی، سرپرست بخش آموزش و رفاه امور بومیان، با گسترش مدارس شبانهروزی جدید مخالفت کرد و عقیده داشت مدارس روزانه رویکرد مناسبتریاند. اصلاحیهٔ سال ۱۹۵۱، به مقامات فدرال اجازه میداد با موافقت دولتهای استانی و محلی، کودکان بومی را در مدارس روزانه آموزش بدهند. در این سالها رشد مدارس روزانه از حدود ۹ هزار تقریباً دو برابر شد.

با وجود تغییرات نظام آموزشی، جداکردن کودکان از خانوادههایشان از سوی مقامات رسمی تا دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ همچنان ادامه پیدا کرد. این جریان در نتیجهٔ اضافهشدنِ بند ۸۸ به اصلاحیهٔ قانون ۱۹۵۱ بود که طبق آن، در صورت نبود قوانین فدرال، قوانین استانی برای سکونتگاههای بومیان اجرا میشد. همچنین قانون «رفاه کودکان» بهانهٔ دیگری برای جداسازی خانوادههای بومی از فرزندان خود شده بود.
سیکستیز اسکوپ
سیاست رفاهی کودک در دههٔ ۶۰ میلادی معروف به «Sixties Scoop» (سیکستیز اسکوپ)، به دورهای گفته میشود که تصویب مجموعهای از سیاستها در کانادا به مقامات سیستم «حفاظت از کودکان» امکان میداد کودکان بومی کانادا را از خانوادهها و جوامعشان جدا کنند و آنها را موقتاً در مرکز «کودکان بیسرپرست» اسکان دهند تا در نهایت تحت سرپرستی خانوادههای سفیدپوست قرار بگیرند. برخلاف نامی که به این واقعه اختصاص دادهاند که ارجاع به دههٔ ۱۹۶۰ است، این ماجرا از اواسط الی اواخر دههٔ ۱۹۵۰ میلادی شروع شد و تا دههٔ ۱۹۸۰ ادامه یافت. تخمین زده شده است تحت این سیاست، ۲۰ هزار کودک بومی از خانوادههایشان گرفته و به خانوادههای سفیدپوست از طبقهٔ متوسط سپرده شدهاند. اصطلاح «Sixties Scoop» در اوایل دههٔ ۱۹۸۰ میلادی توسط مددکاران وزارت رفاه اجتماعی بریتیش کلمبیا به کار رفت که اشارهای به نحوهٔ دستگیری کودکان توسط این وزارتخانه داشت. واژهٔ «scoop up» در زبان انگلیسی بهمعنای گرفتن یا کندن با سرعت زیاد است. این عبارت ابتدا در گزارش ۱۹۸۳ به درخواست شورای کانادا دربارهٔ توسعهٔ اجتماعی تحت مقالهای با عنوان «کودکان بومی و سیستم حفاظت از کودک» چاپ شد که در این نوشتار، محققی بهنام پاتریک جانستون به ریشهٔ این اصطلاح و کاربرد آن اشاره کرده بود. یکی از مددکاران با چشمان پر از اشک برای جانستون توضیح داده بود که در دههٔ ۶۰ در بریتیش کلمبیا، کودکان بومی که اکثراً نوزاد بودند بهزور از دستان مادرانشان گرفته میشدند و حالا بعد از گذشت ۲۰ سال این مددکار به عمق اشتباه رخداده پی برده بود.
جوامع بومی به این سیستم و ازدستدادن فرزندانشان و فرهنگکُشیای که در نتیجهٔ این سیستم بهوجود آمده بود، واکنش نشان میدادند و کودکانی را که فرزندخواندگی آنها با شکست مواجه شده بود، به اقوام بومی برمیگرداندند. آنها تلاش میکردند کنترل رویههای سیستم حفاظت از کودک در رابطه با فرزندان خود را بهدست بگیرند و سرآغاز این تلاشها با توافقنامهٔ حفاظت از کودک بلکفوت (سیکسیکا) در سال ۱۹۷۳ در آلبرتا آغاز شد.

هر استان سیاستها و برنامههای سرپرستی و فرزندخواندگی متفاوتی داشت. تنها برنامهٔ فرزندخواندگی بینِنژادی با تمرکز بر بومیان متعلق به استان ساسکاچوان بود که این برنامه، «فرزندخواندگی مِیتیهای بومی» یا AIM نام داشت که در سال ۱۹۶۷ آغاز شد. بودجهٔ این برنامه را دولت کانادا و استان با هم تأمین میکردند. این پروژه از سوی اوتو دریدگر آغاز شد که بعدها به مدیرکل ادارهٔ حفاظت از کودک ساسکاچوان ارتقاء سِمَت یافت. پس از گذشت یکسال از آغاز برنامهٔ AIM، شبکهٔ خبری سیبیسی نیوز در مهٔ سال ۱۹۶۸، برنامهٔ تلویزیونیای در این زمینه پخش کرد. این برنامه چندین کودک بومی را نشان میداد که در حال بازی بودند و خبرنگار، کرِگ اولیور، به بینندگان گفت که این کودکان تنها تعداد اندکی از صدها کودک بومی ششماهه تا ششسالهٔ دیگری هستند که نیازمند خانه و خانوادهٔ جدیدند. خبرنگار اعلام کرد که «تعداد این کودکان بومیِ آمادهٔ فرزندخواندگی روبهافزایش است زیرا تعداد زایمانهای نامشروع و ازدواجهای شکستخورده بین بومیان افزایش پیدا کرده است. دولت بهعنوان سرپرست، هر سال نزدیک به ۲۰۰ کودک را جمعآوری میکند و برای استقرار آنها با مشکل مواجه است». این گزارش خبری، برنامهٔ AIM را راهحل مشکل دانست و بر نتایج کمّی این برنامه یعنی استقرار ۱۰۰ کودک تمرکز کرد. سیبیسی نیوز امکان پذیرش کودکان مِیتی به فرزندخواندگی را از طریق رادیو، تلویزیون و روزنامه تبلیغ میکرد. گفته میشد که روند پذیرش فرزند بسیار سریع و طی ۱۰ هفته انجام میپذیرد. برنامهٔ AIM موجب شد علاقهٔ افراد به پذیرش این کودکان بیشتر شود. تمرکز برنامه بر این بود که در دههٔ ۱۹۷۰ کودکانی از نژادهای مختلف تحت پوشش برنامه قرار بگیرند، اما همچنان فقط کودکان بومی بودند که به سرپرستی سپرده میشدند. برای مثال در سال ۱۹۶۹، بومیان تنها ۵٫۷ درصد جمعیت ساسکاچوان را تشکیل میدادند، اما ۹٫۴۱ درصد از فرزندان آنها در سیستم فرزندخواندگی قرار داشتند.
در سال ۱۹۷۱، انجمن مِیتیهای ساسکاتون کمیتهای به رهبری هاوارد آدامز تشکیل دادند و اهداف برنامهٔ AIM را به چالش کشیدند. نتیجهٔ تحقیقات کمیته این بود که برنامهٔ فعلی اثر مخربی برای کودکان، والدین و جامعهٔ مِیتی دارد. آنها اعلام کردند که کمپینهای تبلیغاتی برنامهٔ AIM نژادپرستانهاند، زیرا واقعیت را بهگونهای جلوه میدهند که گویی والدین مِیتی از نگهداری فرزندانشان ناتواناند و این کودکان، فرودست و ناخواستهاند و همچنین هر خانوادهٔ سفیدپوستی را با هر شرایطی واجد شرایط فرزندخواندگی میدانستند. در سال ۱۹۷۱، تعداد کودکان تحت سرپرستی به ۵۰۰ تن رسید. این در حالی بود که چهار سال پیشتر، تنها یک کودک از هر ۱۰ کودک مورد فرزندخواندگی از نژاد اقوام نخستین بود، اما دو سال پس از آن این آمار به یک کودک از هر ۴ کودک رسیده بود.
بر اساس آمارها، تا سال ۱۹۷۷، حدود ۱۵٬۵۰۰ کودک بومی تحت پوشش برنامهٔ دولتی حفاظت از کودک قرار گرفتند که ۲۰ درصد از کل کودکان تحت سرپرستی کانادا را تشکیل میدادند. این در حالی است که کودکان بومی تنها ۵ درصد از جمعیت کودکان کانادا را به خود اختصاص داده بودند. پاتریک جانستون در تحقیق خود دادههای آماری را از جوامع مختلف جمعآوری کرد. نسبت کودکان تحت سرپرستی از نژاد ملل نخستین در استان آلبرتا ۴۰ تا ۵۰ درصد، در استان ساسکاچوان ۶۰ تا۷۰ درصد و در مانیتوبا نیز ۵۰ تا ۶۰ درصد بود. بنابهگفتهٔ کمیسیون اجرای عدالت برای ملل نخستین، جانستون تخمین زده بود که در سراسر کانادا، احتمال فرزندخواندگی کودکان بومی ۵٫۴ برابر سایر کودکان از نژادهای دیگر بوده است. اکثر این کودکان از سوی مددکاران از خانوادههایشان گرفته میشدند و دیگر هرگز به خانه بازنمیگشتند. مطالعهٔ سال ۱۹۸۰ توسط شورای کانادا نشان میدهد که ۷۸ درصد از این کودکان به سرپرستی خانوادههای غیربومی سپرده شدند.
پس از اینکه مقامات انتاریو لایحهای علیه این سیاست رفاهی ارائه کردند و تحقیقات قضایی مانیتوبا آن را بهشدت محکوم کرد، سیاستهای دولت در این رابطه در اواسط ۱۹۸۰ پایان یافت. در سال ۱۹۸۵، دستیار قاضی ارشد، ادوین کیملمن که سرپرستی تحقیقات مانیتوبا را بر عهده داشت، موجب انتشار گزارشی بهنام «فقدان مکان آرام/کمیتهٔ بازبینی فرزندخواندگی و استقرار کودکان بومی» شد که بیشتر به «گزارش کیملمن» معروف است. گزارش کیملمن انتقادی شدید به سیستم وقت حفاظت از کودک در مانیتوبا و شیوههای بهکاررفته از سوی مددکاران اجتماعی و آژانسها بود. مشخص شده بود که آژانسهای غیربومی مانیتوبا مادران را مجبور میکردند که برای بازپسگرفتن حضانت فرزندانشان مستقل از شیوهٔ سنتی این قبایل یعنی سکونت چند نسل در کنار یکدیگر، بهصورت مجرد زندگی کنند. کیملمن بیان میکند که چنین خواستهای با الگوهای مراقبت از فرزند بومیان در تضاد است. در سنت بومی، مادر جوان حق دارد مورد مراقبت مادر خودش قرار بگیرد. از مادربزرگ، پدربزرگ، خاله، عمه، عمو و دایی انتظار میرود نیازهای عضو جدید خانواده را برآورده کنند و در لذت پرورش کودک شریک باشند. پافشاری برای جداسازی مادر از خانوادهاش در زمانی که بیشترین نیاز به آنها را حس میکند، خواستهای غیرواقعی و ظالمانه است. مادران متأهل نیز حق نداشتند در مناطق بومینشین ساکن شوند. آنها باید ثابت میکردند که پدر فرزندشان یک بومی دارای وضعیت قانونیِ ثبتشده است. گزارش کیملمن ۱۰۹ توصیه برای حل مشکل ارائه کرد و چنین سیستمی را یک نسلکشی فرهنگی توصیف کرد. افراد بالغی که تحت تأثیر این سیاستها قرار گرفته بودند، کمکم صحبت دربارهٔ فقدانها، ازدسترفتن هویت فرهنگی، قطع تماس با خانوادهها و دیگر مشکلاتشان را آغاز کردند.
از آن زمان، پروندههای قضایی متعددی دربارهٔ سرپرستی تحت سیاست اسکوپ سیکستیز در کانادا تشکیل شده است. ازجمله میتوان به مجموعهای از شکایتهای گروهی در پنج استان اشاره کرد، مانند پروندهٔ شکایتی که در سال ۲۰۱۱ در بریتیش کلمبیا ثبت شد. رئیس قبیلهٔ بیوهاوس ملل نخستین، بهنام مارسیا براون مارتل، شاکی اصلی شکایت گروهی سال ۲۰۰۹ در انتاریو بود. در ۱۴ فوریهٔ ۲۰۱۷، قاضی دادگاه عالی انتاریو، ادوارد بلوبابا، اینچنین حکم داد که دولت مسئول ضرر ناشی از سیاست رفاهی کودک در دههٔ ۶۰ است و در ۶ اکتبر ۲۰۱۷، ۸۰۰ میلیون دلار غرامت برای پروندهٔ مارتل اعلام شد. بهدلیل اینکه مِیتیها و بومیان فاقد وضعیت قانونی* در آن توافق قید نشدهاند، شبکهٔ ملی بومیان بازمانده از سیستم رفاهی کودک – گروهی تحت رهبری بازماندگان اسکوپ سیکستیز مستقر در اتاوا – خواهان عدم پذیرش این غرامتاند، مگر اینکه شامل همهٔ بومیانی شود که از خانههایشان گرفته شدند و بهاجبار به فرزندخواندگی سپرده شدند.
از کودکان اسکوپ سیکستیز میتوان به ریچارد کاردینال اشاره کرد. ریچارد از بومیان مِیتی بود که در آلبرتا به دنیا آمده بود و از چهارسالگی تحت برنامهٔ رفاهی کودک، ۲۸ بار به خانوادهها، تسهیلات و پناهگاههای مختلف سپرده شد. ریچارد در ۲۶ ژوئن ۱۹۸۴ وقتی تنها ۱۷ سال داشت خودش را حلقآویز کرد. سیدنی دیون یکی دیگر از این کودکان از نژاد بومی بود که به خانوادهای در آمریکا سپرده شد. سیدنی پسانداز کرد و برای یافتن خانوادهاش به کانادا بازگشت، اما در مرز کانادا از ورود او جلوگیری کردند. به او گفته شد که گواهی تولد کانادایی ندارد و اسمش نیز تغییر کرده است، در نتیجه مدرکی وجود ندارد که ثابت کند او شهروند کاناداست. سیدنی برای بار دوم تلاش کرد و اینبار موفق به ورود شد.
فیلمها و مستندات بسیاری دربارهٔ این وقایع ساخته شدهاند. یکی از این برنامهها، یک مجموعهٔ تلویزیونی بهنام «قدرت بومی» است که تهیهکنندهٔ آن، ناکوست، از کودکان نژاد کری است که در ساسکاچوان زندگی میکرد. او در سهسالگی به خانوادهای یهودی در مونترآل سپرده شد. ناکوست درحالحاضر، مدیر اجرایی پناهگاه زنان بومی در مونترآل است و در سال ۲۰۱۴، شورای زنان مونترآل جایزهٔ زن سال را به او اعطا کرد.
اما بازگردیم به مدارس شبانهروزی بومیان، در سال ۱۹۶۹، پس از سالها بهاشتراکگذاری قدرت با کلیساها، وزارت امور بومیان (DIA) ادارهٔ نظام مدارس شبانهروزی را بهتنهایی بر عهده گرفت و آخرین مدرسهای که از سوی دولت اداره میشد، در سال ۱۹۹۶ تعطیل شد.

برآورد شده است که طی حیات این مدارس، ۱۵۰ هزار کودک بومی در این مدارس شبانهروزی تحصیل کردند. در تمام این دوران، والدین و خانوادههای کودکان بومی در مقابل نظام مدارس شبانهروزی مقاومت میکردند و در بعضی موارد کودکان را از مقامات پنهان میکردند که منجر به اجباریشدن حضور کودکان بومی بین سنین ۷ تا ۱۶ سال در این مدارس شد. این قانون چند سال بعد با اصلاح قوانین بومیان لغو شد، اما مسئولان و مقامات همچنان قادر به ایجاد فشار در این موضوع بودند.
دانشآموزان در این مدارس با انواع سوءاستفادههای فیزیکی و جنسی از طرف معلمان و مقامات روبهرو میشدند. آنها از سوءتغذیه و قوانینِ سخت رنج میبردند که در هر نوع مدرسهٔ دیگری قابلِقبول نبود. تنبیههای بدنی اغلب با این اعتقاد توجیه میشد که این تنها راه نجات روح آنها از سرکشی، متمدنکردن وحشیها و تنبیه فراریان است. در بسیاری از مواقع، تنبیه کودکان به جراحت یا مرگ آنها منتهی میشد. جمعیت بیشازحد، بهداشت نامطلوب، سیستم گرمایشی ناکافی و کمبود مراقبتهای بهداشتی منجر به رشد تعداد مبتلایان به آنفلوآنزا و سل میشد که در یک مورد، میزان مرگومیر مدرسهای را به ۶۹ درصد رساند. دانشآموزان از صحبتکردن زبان بومی حتی در بین دوستان خود و خارج از کلاس درس محروم شده بودند تا بهاین ترتیب انگلیسی یا فرانسوی بیاموزند و زبان آنها نیز فراموش شود. در بعضی از مدارس، کودکان بهجرم استفاده از زبان خود و یا برای انجام مذاهب غیرمسیحی مورد خشونت فیزیکی قرار میگرفتند. دیدار با خانوادهها در حضور مقامات مدارس صورت میگرفت و کودکان موظف بودند فقط بهزبان انگلیسی صحبت کنند. والدین بومیای که قادر به صحبتکردن به این زبان نبودند، نمیتوانستند با فرزندان خود ارتباط برقرار کنند.
تا اواخر دههٔ ۱۹۵۰، زمانی که دولت فدرال بهشیوهٔ ادغام مدرسهٔ روزانه تغییر سیاست داد، مدارس شبانهروزی با کمبود سرمایهٔ مالی روبرو بودند و اغلب به کار اجباری دانشآموزان برای حفظ امکاناتشان تکیه داشتند، گرچه کار اجباری در ظاهر بهعنوان نوعی آموزش برای مهارتهای حرفهای ارائه میشد. مرگومیر در مدارس شبانهروزی شایع بود. تعداد واقعی مرگومیرها نامشخص باقی مانده است که ناشی از گزارشات متناقض مقامات مدرسه و ازبینرفتن مدارک پزشکی و اداری است. در این دوره، که بیش از صد سال طول کشید، بیش از سی درصد کودکان بومی (حدود ۱۵۰٬۰۰۰ کودک) در مدارس شبانهروزی قرار گرفتند و تعداد مرگومیر مرتبط با مدارس را میتوان بین ۳٬۲۰۰ تا ۶٬۰۰۰ برآورد کرد. هرچند، بر اساس تحقیقات کمیسیون حقیقتیابی و اصلاح (TRC)، نزدیک به یا بیش از ۶٬۰۰۰ دانشآموز فقط در اثر بیماری از بین رفتهاند.
در طول قرن بیستویکم، جزئیات بدرفتاری با دانشآموزان بارها از سوی مقامات دولتی در مورد شرایط مدارس و همچنین در رسیدگیهای پروندههای مدنی منتشر شد که در این پروندهها، بازماندگان بهدنبال جبران خسارت برای سوءاستفادهٔ متحملشده بودند. پس از تعطیلشدن بیشتر مدارس شبانهروزی توسط دولت در دههٔ ۱۹۶۰، تلاش فعالان و مورخان بومی، موجبِ افزایش آگاهی عموم مردم از آسیبهای مدارس شبانهروزی و همچنین مسئولشناختهشدن دولت و عذرخواهی کلیسا و حلوفصل قانونی، شد. در سال ۲۰۱۱، چنانچه در تحقیقات کمیسیون حقیقتیابی، مصالحهجویی و ترمیم روابط منعکس شده است، قاضی موری سینکلر به روزنامهٔ تورنتو استار گفت که آنچه وی را شگفتزده کرده است، کودکان گمشده بود؛ تعداد بیشماری کودک در مدارس جان میباختند، اما خبر مرگ آنها به خانوادههایشان گزارش نمیشده است.
در گزارش کمیسیون حقیقتیابی، مصالحهجویی و ترمیم روابط به کودکان گمشده و قبرهای بینامونشان و همچنین تأثیر ماندگار این مرگها بر خانوادههای قربانیان و در نتیجه ازمیانرفتن زبان و فرهنگ بومیان کانادا اشاره شده است. تأیید اشتباهات انجامشده در سیستم مدارس شبانهروزی در دههٔ ۱۹۸۰ آغاز شد. شورای عمومی کلیسای متحد کانادا به درخواست مردم بومی در سال ۱۹۸۶ پاسخ داد و از آنها بهخاطر بخشی از کارهای خود عذرخواهی کرد و در سال ۱۹۹۸ بهطور خاص بهخاطر نقشش در نظام مدارس شبانهروزی نیز ابراز تأسف کرد. پس از اعلام عذرخواهی رسمی استفان هارپر، نخستوزیر پیشین کانادا، بار دیگر جاستین ترودو بهعنوان نخستوزیر جدید در سال ۲۰۱۷ از خانوادهها و بازماندگان آنها طی مراسمی رسمی عذرخواهی کرد.

در سالهای اخیر بسیاری از مقامات مذهبی، آموزشی و استانی کانادا از جمعیت بومیان عذرخواهی کردهاند. بسیاری نیز در صدد جبران اشتباهات خود برآمدهاند. در ژانویهٔ ۱۹۹۸ دولت بیانیهٔ مصالحهجویی صادر کرد که شامل عذرخواهی از تمامی کسانی میشد که در مدارس شبانهروزی مورد آزار جسمی و جنسی قرار گرفته بودند. دولت کانادا تا ژانویهٔ سال ۲۰۱۷، حدود ۳٫۱ میلیارد دلار خسارت به بازماندگان پرداخت کرده است. همچنین «بنیاد شفابخشی بومیان» با ۳۵۰ میلیون دلار برای تأمین مالی پروژههای شفابخشی برای آسیبدیدگان آزار جنسی تأسیس شد.
سفر پاپ فرانسیس به کانادا
پاپ فرانسیس از ۲۴ تا ۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۲ با توقف در استانهای آلبرتا، کبک و قلمرو نوناووت از کانادا دیدن کرد. این سفر عمدتاً بر عذرخواهی رسمی بهدلیل نقش کلیسای کاتولیک در سیستم مدارس شبانهروز بومیان کانادا و آشتی با مردمان بومی این کشور متمرکز بود. این اولین سفر رسمی یک پاپ به کانادا از سال ۲۰۰۲ بود؛ زمانی که پاپ ژان پل دوم بهمناسبت روز جهانی جوانان از تورنتو دیدار کرد.
پیشزمینه
این دیدار در ماه مهٔ ۲۰۲۲، پس از دیدار پاپ فرانسیس با هیئتی از رهبران بومی کانادا و بازماندگان مدارس شبانهروزی بومیان در واتیکان اعلام شد. در آن جلسه، او بهخاطر رفتار اعضای کلیسا که در سیستم مدارس شبانه روزی بومیان کانادا، نقش داشتند، عذرخواهی کرد و از طرف اعضای آن هیئت دعوت شد تا در خاک کانادا عذرخواهی رسمی انجام بدهد. پاپ این سفر را «زیارت توبه» با هدف کمک به «فرایند شفا و آشتی با مردمان بومی» توصیف کرد.
برنامهٔ سفر
۲۴ ژوئیه: ورود به ادمونتون و استقبال رسمی
پاپ فرانسیس اندکی پس از ساعت ۱۱ صبح بهوقت محلی، پس از پرواز دهساعته از رم، در فرودگاه بینالمللی ادمونتون فرود آمد. جاستین ترودو، نخستوزیر وقت، و مری سایمون، فرماندار کل، که خودش از بومیان کاناداست، به استقبال او در فرودگاه ادمونتون رفتند. در طول این مراسم، او با چندین سیاستمدار، بازماندگان مدارس شبانهروزی و رهبران بومی، دیدار و گفتوگو کرد. سپس پاپ به مدرسهٔ مذهبی سنت جوزف در ادمونتون، که اقامتگاه او در استان آلبرتا بود، همراهی شد.
۲۵ ژوئیه: لب بخشایش از بومیان ادمونتون
در صبح این روز، پاپ فرانسیس از منطقهٔ ماسکوئتسیش (Maskwacis)، در جنوب ادمونتون که زمانی محل مدرسه شبانهروزی ارمینسکین، یکی از بزرگترین مدارس شبانهروزی در کانادا بود، دیدار کرد. او در جلسهای خصوصی با رهبران در یک کلیسای محلی شرکت کرد و از گورستان ملت ارمینسکین کری بازدید و در آنجا دعا کرد. سپس مراسمی در فضایی نزدیک محل مدرسهٔ شبانهروزی برگزار شد، جایی که پاپ فرانسیس از بازماندگان مدارس شبانهروزی عذرخواهی کرد. او سیاست «ویرانگر» مدارس شبانهروزی را تصدیق کرد و برای «شرارت بسیاری از مسیحیان» علیه مردم بومی طلب بخشش کرد. او همچنین گفت که عذرخواهی تنها نخستین گام است و باید یک «تحقیق جدی» در مورد آنچه در گذشته اتفاق افتاده انجام شود. سخنان پاپ فرانسیس بهزبان اسپانیایی که زبان مادری او بود ایراد شد و از طریق یک مترجم در مقابل تماشاگرانی که از سوی سیبیسی هزاران نفر شمارش میشد، ترجمه شد. ازجمله شرکتکنندگان در این مراسم بازماندگان مدرسههای شبانهروزی و اعضای خانوادهشان بودند. ترودو و سایمون نیز همراه با دیگر سیاستمداران و رهبران بومی در این مراسم حضور داشتند. در این مراسم ویلی لیتلچایلد، یکی از بازماندگان مدارس شبانهروزی و عضو سابق کمیسیون حقیقت و آشتی کانادا (TRC)، یک کلاه سنتی بومی را به پاپ فرانسیس هدیه کرد.

پاپ فرانسیس در سخنانش گفت: «من اینجا هستم زیرا اولین گامِ «زیارت توبهٔ» من در میان شما این است که دوباره استغفار کنم و یک بار دیگر به شما بگویم که عمیقاً متأسفم. متأسفم برای روشهایی که متأسفانه بسیاری از مسیحیان از ذهنیت استعمارگر قدرتهایی که مردمان بومی را سرکوب میکردند، حمایت کردند. من متأسفم و بهویژه طلب بخشش میکنم برای شیوههایی که بسیاری از اعضای کلیسا و جوامع دینی، بهویژه از طریق بیتفاوتیشان، در پروژههای تخریب فرهنگی و همسانسازی اجباری که از سوی دولتهای آن زمان ترویج میشد و در سیستم مدارس شبانهروزی به اوج خود رسید، همکاری کردند.»
بعد از این دیدار پاپ به ادمونتون بازگشت و از کلیسای قلب مقدس مردمان نخستین، کلیسایی که ترکیبی از آیینهای کاتولیک و بومی است، دیدار کرد.
۲۷ و ۲۸ ژوئیه: دیدار از کبک
پاپ فرانسیس وارد کبکسیتی شد و درست قبل از ساعت ۳ بعدازظهر در فرودگاه بینالمللی ژان لساژ فرود آمد. فرانسوا لوگو، نخستوزیر کبک و سایر مقامات از او استقبال کردند و او بهسمت سیتادل کبک رفت. جایی که جاستین ترودو و مری سایمون به استقبال او رفتند.
ترود در این مراسم گفت که عذرخواهی پاپ «تأثیر بزرگی» داشت، اما اشاره کرد که باید کارهای بیشتری انجام شود، و گفت که TRC خواستار «عذرخواهی برای نقشی که کلیسای کاتولیک رم، بهعنوان یک نهاد، در بدرفتاری با آزار معنوی، فرهنگی، عاطفی، جسمی و جنسی کودکان بومی در مدارس شبانهروزی از سوی کلیساها متحمل میشدند» است. مری سایمون پس از آن سخنرانی کرد و گفت که این دیدار نشان داد که کلیسا متعهد به «آشتی، شفا، امید و تجدید رابطه» با مردم بومی است، اما این دیدار در نهایت، نتیجهٔ «شجاعت و انعطاف» مردم بومی بود و نه هدیهای از سوی کلیسا. سخنرانی پاپ فرانسیس بر تأکید بر عذرخواهی برای اقدامات «مؤسسات کاتولیک محلی» که مسئول سیستم مدارس شبانهروزی بودند، متمرکز بود. بر اساس گزارش تورنتو استار، پاپ همچنین با اشاره به اینکه واتیکان و کلیساهای محلی متعهد به ترویج فرهنگ بومی و «همراهی معنوی» هستند، «عذرخواهی بیشتری کرد.» او همچنین متعهد شد که به «روش مناسب» به درخواستهای TRC پاسخ دهد.
مراسم عشای ربانی عصر روز ۲۸ ژوئیه، در کلیسای جامع نوتردام در کبک با حضور کاردینالهای کاتولیک، اسقفها و دیگر اعضای روحانیون برگزار شد. پاپ فرانسیس در سخنان خود در طول مراسم، برای اولینبار «آزار جنسی افراد زیر سن قانونی و افراد آسیبپذیر» را که از سوی اعضای کلیسای کاتولیک در مدارس شبانهروزی انجام شده است، تصدیق کرد. وی ادامه داد: «با اندیشیدن به روند شفا و آشتی با برادران و خواهران بومی خود، جامعهٔ مسیحی دیگر هرگز نمیتواند به خود اجازه دهد که به این ایده که یک فرهنگ بر دیگران برتری دارد یا استفاده از روشهای اجبار دیگران مشروع است، آلوده شود.»

۲۹ ژوئیه: بازدید از ایکالویت، و خروج از کانادا
بعدازظهر ۲۹ ژوئیه، پاپ فرانسیس به ایکالویت، پایتخت نوناووت، سفر کرد. او ابتدا بهطور خصوصی با گروهی از بازماندگان مدارس شبانهروزی در داخل مدرسهٔ ابتدایی ناکاسوک، که شامل کمیسر سابق نوناووت، پیتا ایرنیک بود، ملاقات کرد. پاپ سپس در یک رویداد اجتماعی در خارج از مدرسه شرکت کرد که شامل رقص سنتی اینوئیت و آواز گلویی بود در پایان این مراسم، او بار دیگر سخنرانی کرد که در آن مجدداً برای «شرارت» انجامشده از سوی اعضای کلیسای کاتولیک در سیستم مدارس شبانهروزی عذرخواهی کرد. در طول سخنرانی، پاپ فرانسیس در اینوکتیتوت گفت «متاسفم» که تشویق جمعیت را برانگیخت. او سخنرانی را با گفتن «متشکرم» در اینوکتیتوت به پایان رساند. این دیدار تقریباً چهار ساعت به طول انجامید، و هواپیمای پاپ حدود ۹۰ دقیقه دیرتر از برنامه به مقصد رم حرکت کرد.
در زمان پرواز بازگشتش به رم، از پاپ فرانسیس پرسیده شد که آیا از کلمهٔ «نسلکشی» برای توصیف آنچه در سیستم مدارس شبانهروزی رخ داده است، استفاده میکند یا خیر. او پاسخ داد: «درست است، من از این کلمه استفاده نکردم زیرا به ذهنم خطور نکرده بود، اما نسلکشی را توصیف کردم و برای این کار که نسلکشی است، عفو و بخشش خواستم. مثلاً این را هم محکوم کردم: بردن بچهها و تغییر فرهنگ، تغییر ذهنیتها، تغییر سنتها، تغییر نژاد. واژهٔ نسلکشی، واژهای فنی است، من از آن استفاده نکردم، چون به ذهنم نرسید. درست است. این نسلکشی است. همه آرام باشید. میتوانید بگویید من این را گفتم. این نسلکشی است.»
*به بومیانی اطلاق میشود که اسامی آنها بهدلایل مختلفی نزد دولت فدرال ثبت نشده است یا با قبایلی که با پادشاهی کانادا عهدنامه امضاء کردهاند، نسبتی ندارند.
منابع:
https://en.wikipedia.org/wiki/Canadian_Indian_residential_school_system
https://en.wikipedia.org/wiki/Sixties_Scoop
https://en.wikipedia.org/wiki/Visit_by_Pope_Francis_to_Canada