سپیده رئیس‌سادات: موسیقی ایرانی ظرفیت حضور در صحنهٔ جهانی را دارد

گفت‌وگو با سپیده رئیس‌سادات، هنرمند برجستهٔ ایرانی، به‌مناسبت حضور ایشان در کنسرت The Tale of Esther در شهر ونکوور

سیما غفارزاده – ونکوور

عکس‌ها از روشنک بهراملو

سپیده رئیس‌سادات، هنرمندی‌ست که نه تنها در میان ایرانیان بلکه در میان غیرایرانیان نیز به‌خوبی شناخته شده است. او از نُه‌سالگی درس آواز را نزد پریسا آغاز کرد، و بعدها به یادگیری سلفژ غربی نزد ایرج برخوردار و نواختن سه‌تار نزد ارشد طهماسبی و مسعود شعاری پرداخت. رئیس‌سادات شانزده‌ساله بود که آموختن موسیقی را نزد پرویز مشکاتیان ادامه داد. او همچنین در هنرستان گرافیک، نقاشی آموخت و بعدتر از دانشکدهٔ ادبیات و فلسفهٔ دانشگاه بولونیا در رشتهٔ موزیکولوژی فارغ‌التحصیل شد. رئیس‌سادات هم‌زمان با تحصیل در دانشگاه بولونیا، نزد محمدرضا لطفی به یادگیری موسیقی ادامه داد. او در حال حاضر در آلمان روی رسالهٔ دکتری‌اش دربارهٔ زندگی زنان خوانندهٔ ایرانی پس از انقلاب، کار می‌کند. 

باخبر شدیم که سپیده رئیس‌سادات به‌زودی و در تاریخ ۲۹ مارس در بخشی از کنسرت The Tale of Esther در ونکوور اجرا خواهد داشت و تعدادی از بلیت‌های این برنامه از طریق بنیاد نیکوکاری یارا به‌فروش می‌رسد* که بخشی از عواید آن به کارآفرینی برای زنان نان‌آور خانواده در ایران اختصاص خواهد یافت. به‌همین مناسبت گفت‌وگویی با ایشان انجام داده‌ایم که توجه شما را به آن جلب می‌کنیم.

* * * * *

موسیقی ایرانی ظرفیت حضور در صحنهٔ جهانی را دارد
گفت‌وگو با سپیده رئیس‌سادات، هنرمند برجستهٔ ایرانی، به‌مناسبت حضور ایشان در کنسرت The Tale of Esther در شهر ونکوور
#موسیقی #هنر #کانادا  #رسانه_همیاری #رسانهٔ_همیاری

خانم رئیس‌سادات عزیز، بسیار سپاسگزاریم که وقتی را برای گفت‌وگو در اختیار رسانهٔ همیاری قرار دادید. ازآنجاکه بی‌تعارف شما نه‌تنها در میان جامعهٔ ایرانی بلکه در میان جامعهٔ جهانی شناخته‌شده‌اید، از سؤال معرفی اجمالی اولیه می‌گذریم. لطفاً بفرمایید در حال حاضر کجا ساکنید – به نظر می‌رسد اطلاعات مندرج در ویکی‌پدیا به‌روز نباشد – و همچنین بفرمایید به چه فعالیت‌هایی مشغولید؟

من و خانواده‌ام مقیم آلمانیم. من دو فرزند دارم و طبیعتاً بخش زیادی از زمانم را صرف آن‌ها می‌کنم. در کنار آن، در حال نگارش مراحل پایانی رسالهٔ دکتری‌ام هستم که دربارهٔ زندگی زنان خوانندهٔ ایرانی پس از انقلاب است. همچنین هم‌زمان روی چند پروژهٔ موسیقایی کار می‌کنم. برخی از همکارانم در آلمان‌اند و برخی خارج از آلمان، و بسته به شرایط، گاهی به‌صورت مجازی همکاری می‌کنیم و گاهی هم برای تمرین باید سفر ‌کنیم.

شما از سن بسیار پایین یادگیری آواز را نزد استاد پریسا آغاز کردید. لطفاً از این تجربه برایمان بگویید.

اتفاقاً در یکی از فصل‌های رسالهٔ دکتری‌ام مفصل به این تجربه پرداخته‌ام. بخش کوتاهی از این تجربه را اینجا برای شما بازگو می‌کنم. یکی از مسائلی که در آن جلسات برایم شاخص بود — و بعداً من را بیشتر به فکر فرو برد — این بود که این کلاس‌ها فراتر از آموزش و یادگیری موسیقی و ردیف آوازی بودند. این جلسات آواز، آینه‌ای از آن صحنهٔ ممنوعه در ایران بودند. یعنی در فقدان امکان اجرای صحنه‌ای برای خانم پریسا و بسیاری از شاگردانشان — که توانایی و ظرفیت یک خواننده را داشتند و باید روی صحنه اجرا می‌کردند — آن کلاس‌ها به فضایی تبدیل شده بودند که نه‌تنها جایگاه خانم پریسا به‌عنوان یک خوانندهٔ مطرح پیش از انقلاب بازسازی می‌شد، بلکه شاگردان نیز در نقش شنونده و اجراکننده، فرصتی برای ارائهٔ موسیقی خود پیدا می‌کردند. این را من در مجموعهٔ آداب و رسوم و سلوک کلاس تجربه کردم. هر هفته حدود ۱۰۰ خانم در زیرزمین منزل خانم پریسا درس آواز می‌گرفتند. من از همه جوان‌تر بودم، ولی متوجه موانع و دشواری‌ها در این مسیر بودم. اساساً کلاس‌های آواز زنان در دهه‌های اول بعد از انقلاب و دوران خفقان نقش مهمی در زندگی هنرمندان و هنرجویان موسیقی ایفا کردند.

چه شد که به موسیقی سنّتی علاقه‌مند شدید؟ 

بسیاری از هنرمندان و اساتید بزرگ موسیقی ایران از دوستان نزدیک پدرم بودند و من این شانس را داشتم که از کودکی از نزدیک صدای ساز این اساتید را بشنوم. گمانم این مهم‌ترین عاملی بود که من را به موسیقی سنتی علاقه‌مند کرد.

شما در سال ۱۳۷۹ و طی اجرای آلبوم «کنج صبوری» به‌آهنگ‌سازی پرویز مشکاتیان، با علی رستمیان همخوانی داشتید. گویا این اثر جزو اولین آلبوم‌هایی بود که بعد از انقلاب با صدای یک زن منتشر شد. لطفاً از این تجربه برایمان بگویید؛ چطور مجوز آن صادر شده بود؟ پس از آن و پیش از خروج از ایران، آیا باز امکان رفتن روی صحنه را پیدا کردید؟

از سال ۱۳۷۶ کم‌کم نشانه‌هایی از حضور کم‌رنگ زنان در صحنهٔ موسیقی دیده شد. چند آلبوم با صدای خانم‌ها به‌شکل همخوانی منتشر شد. اما در مورد این آلبوم به‌خصوص، پاییز ۱۳۷۹ بود که استادم، پرویز مشکاتیان، به من پیشنهاد همکاری دادند. ضبط آن از چند ماه قبل شروع شده بود. در مرحلهٔ پایانی ضبط این آلبوم، با من تماس گرفتند و دعوت به همکاری کردند. وقتی یک‌بار به استودیو رفتم و آن را اجرا کردم، فقط چند روز بعد، این آلبوم منتشر شد، اصلاً انتظار نداشتم که به این سرعت منتشر شود و فکر می‌کردم شاید دوباره بخش‌هایی را تصحیح کنم. حتی اجرای نهایی این آلبوم را هم نشنیده بودم و در نهایت، وقتی آلبوم به بازار آمد، توانستم آن را بشنوم. آنچه استاد مشکاتیان به من گفتند، این بود که زمان بسیار کم بوده و اگر در انتشار این اثر تعلل می‌شد، ممکن بود برای صدور مجوز آن بهانه‌های بیشتر بیاورند. استاد مشکاتیان به مسئولان گفته بودند که «اگر برای این آلبوم هم مجوز ندهید، این کار هم مثل آلبوم قاصدک از خارج از ایران وارد و به‌طور غیررسمی منتشر می‌شود.» بلافاصله پس از دریافت مجوز، آلبوم منتشر شد. با وجود اینکه اجرای من در این آلبوم ایده‌آل من در آن زمان نبود و فرصت کافی برای اصلاح ایرادات نداشتم، باید بگویم که این تجربه یکی از باارزش‌ترین اتفاقات زندگی من بود و به‌عنوان نقطهٔ عطفی در کار حرفه‌ای‌ام محسوب می‌شود. به‌عنوان اولین کار رسمی‌ام، در دورانی که محدودیت‌ها اجازهٔ فعالیت چندانی به خانم‌ها نمی‌داد، همکاری با پرویز مشکاتیان و گروه عارف، برای من افتخاری بزرگ و تجربه‌ای تکرارنشدنی بود.

دقیقاً دو هفته بعد از انتشار این آلبوم، به‌همراه گروه نوروز، پنج شب در فرهنگ‌سرای نیاوران روی صحنه اجرا کردم. در واقع، مجوز این اجرا پیش از انتشار آلبوم «کنج صبوری» گرفته شده بود و عنوان برنامه «هم‌نوازی و همخوانی» بود. در آگهی‌ها و اطلاع‌رسانی‌های کنسرت، مشخص نشده بود که من تنها خوانندهٔ گروهم و سایر اعضای گروه نوازنده‌اند. اما در عمل، من بدون ساز روی صحنه رفتم و یکی از اعضای گروه با من همخوانی می‌کردند. اما این آزادی نسبی برای حضور زنان در موسیقی، بسیار کوتاه‌مدت بود. چنان‌که تنها سه سال بعد، زمانی‌که آلبومی را با آهنگ‌سازی استاد مهدی آذرسینا اجرا کرده بودم و قرار بود منتشر شود، با محدودیت‌های بسیاری مواجه شد. در آن زمان، مشخصاً تجربه کردم که فضا دوباره به همان ممنوعیت‌های سابق بازگشته است، بلکه حتی عرصه برای حضور زنان در موسیقی تنگ‌تر هم شده بود.

موسیقی ایرانی ظرفیت حضور در صحنهٔ جهانی را دارد
گفت‌وگو با سپیده رئیس‌سادات، هنرمند برجستهٔ ایرانی، به‌مناسبت حضور ایشان در کنسرت The Tale of Esther در شهر ونکوور
#موسیقی #هنر #کانادا  #رسانه_همیاری #رسانهٔ_همیاری

خوانندگان زن در ایران به‌دلیل محدودیت‌ها و ممنوعیت‌های آوازخوانی، فعالیت حرفه‌ای بسیار محدودی دارند. برخی از آنان به‌ناچار به برگزاری کنسرت‌هایی فقط برای خانم‌ها رضایت می‌دهند. نظر شما در این‌باره چیست؟

در زمستان ۲۰۱۷ و تابستان ۲۰۱۸، دو سفر کوتاه به ایران داشتم تا تحقیقات میدانی‌ام را انجام دهم. بخش عمدهٔ این تحقیقات، بررسی اجراهای رسمی زنان خواننده در ایران بود.

باید بگویم آنچه از اجراهای ویژهٔ بانوان دیدم، و جایگاهی که برای زنان در این اجراها در نظر گرفته می‌شد، چندان رضایت‌بخش نبود. اما به‌هیچ عنوان صلاح نمی‌دانم و در جایگاهی نیستم که از خانم‌هایی که کنسرت‌های ویژهٔ بانوان را برگزار می‌کنند، انتقاد کنم. در بسیاری از موارد، حتی کنسرت‌هایی که خانم‌ها به‌شکل همخوانی هم اجرا می‌کردند، شرایط مطلوب نبود. قبل از گسترش امکانات مجازی عملاً عدم حضور هم کمکی به بهبود شرایط نمی‌کرد. بنابراین، به‌نظر من مهم‌ترین نکته این است که با وجود تمام بن‌بست‌ها، فشارها و ممنوعیت‌ها، خانم‌ها تلاش کنند تا حضور تأثیرگذار خود را در فضای جدی موسیقی حفظ کنند، چرا که در مراحل آموزشی ما شاهد جدیت آنان هستیم.

البته، این کار به‌هیچ عنوان آسان نیست. چالش‌های متعددی وجود دارد، ازجمله کیفیت پایین صدابرداری کنسرت‌های بانوان و سالن‌هایی که به آن‌ها اختصاص داده می‌شود؛ سالن‌هایی که موقعیت مکانی آن‌ها و امکاناتشان عملاً زنان را به حاشیه می‌راند. من در مدت اقامت دو ماهه‌ام در تهران در ۱۵ کنسرت بانوان شرکت کردم و مشخصاً دیدم که سیاست کلی بر این است که زنان را در حاشیه نگه دارند و اجازه ندهند که وارد عرصهٔ حرفه‌ای موسیقی شوند.

در چنین شرایطی، مهم‌ترین مسئله این است که هنرمندان زن تا جایی که امکان دارد، تلاش کنند تا موسیقی حرفه‌ای و جدی را با کیفیت استاندارد بالا ارائه دهند. این کار بسیار دشوار است و رسیدن به نتیجهٔ مطلوب به‌هیچ عنوان آسان نخواهد بود.

اساساً سیاست‌گذاران تمایلی ندارند که زنان جایگاه جدی‌ و حرفه‌ای در عرصهٔ موسیقی داشته باشند.

در شهر تهران، جایی که هر ماه حدود ۱۰۰ کنسرت اجرا می‌شود و ده‌ها سالن رسمی موسیقی وجود دارد، زنان تنها در دو سالن — فرهنگ‌سرای نیاوران و تالار وحدت (رودکی سابق) — اجازهٔ اجرا دارند. فرهنگ‌سرای نیاوران سالن کوچکی است، و تالار وحدت، که سالنی بزرگ‌تر و ویژهٔ اجرای موسیقی است، تنها ساعت ۲ یا ۳ بعدازظهر را به اجراهای بانوان اختصاص می‌دهد. یعنی ساعت‌های معمول و اصلی اجرای کنسرت‌ها در اختیار زنان قرار نمی‌گیرد. علاوه بر این، صدابردار حرفه‌ای برای کنسرت‌های بانوان در نظر گرفته نمی‌شود. اجازهٔ اطلاع‌رسانی معمول و مناسب هم برای اجراهایشان ندارند. طبیعی است که چون درآمد حاصل از کنسرت‌هایشان – اگر باشد – ناچیز است، امکان همکاری با آهنگ‌سازان جدید را هم ندارند. پس از اجرا هم بازتابی از کارشان در رسانه‌های رسمی و غیررسمی ندارند. این شرایط، مسیر حرفه‌ای‌شدن و رشد آن‌ها را به‌شدت دشوار می‌کند.

موسیقی ایرانی ظرفیت حضور در صحنهٔ جهانی را دارد
گفت‌وگو با سپیده رئیس‌سادات، هنرمند برجستهٔ ایرانی، به‌مناسبت حضور ایشان در کنسرت The Tale of Esther در شهر ونکوور
#موسیقی #هنر #کانادا  #رسانه_همیاری #رسانهٔ_همیاری

شما کنسرت‌های بسیاری در کشورهای مختلف دنیا برگزار کرده‌اید؟ بهترین تجربه‌تان به‌لحاظ استقبال جامعهٔ غیرفارسی‌زبان از برنامه‌هایتان در کدام کشور بوده است؟ اصولاً فکر می‌کنید چقدر موسیقی سنتی در میان غیرفارسی‌زبانان محبوبیت دارد؟

بین سال‌های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۹ که در ایتالیا مقیم بودم، کنسرت‌های زیادی اجرا کردم، و جالب اینجا بود که تقریباً ۹۰ درصد مخاطبان من غیرایرانی بودند. در آن دوره، کمتر در جامعهٔ ایرانی خارج از کشور شناخته شده بودم، همین تجربه باعث شد که متوجه شوم موسیقی ایرانی ظرفیت حضور در صحنهٔ جهانی را دارد. البته، طبیعتاً برقراری ارتباط با مخاطب غیرفارسی‌زبان چالش‌های خاص خود را دارد. اما آنچه برای من اهمیت داشت این بود که بتوانم موسیقی ایرانی را در چارچوب موسیقی جهانی ارائه دهم و موسیقی‌ام را محدود به مخاطبان ایرانی نکنم. به‌همین دلیل، در اطلاع‌رسانی تا جای ممکن سعی کردم فراتر از جامعهٔ ایرانی و فارسی‌زبان عمل کنم. همچنین، همیشه تلاش کرده‌ام که موسیقی‌ام در فضای نقد و بررسی بین‌المللی نیز مطرح شود و مورد ارزیابی قرار بگیرد.

آیا شما در زمینهٔ آموزش آواز و ساز سه‌تار فعالید؟ 

من از ۲۵ سال پیش تدریس ردیف آوازی را آغاز کردم، اما تدریس سه‌تار ندارم. پس از مهاجرت از ایران، همچنین به هنرجویان غیرایرانی که تمایل به یادگیری آواز ایرانی داشتند، آموزش دادم. 

لطفاً کمی دربارهٔ نحوهٔ برگزاری کلاس‌هایتان بگویید و اینکه آیا افراد علاقه‌مند از هر جای دنیا می‌توانند در آن شرکت کنند؟ آیا غیرفارسی‌زبانان هم علاقه‌مند به یادگیری موسیقی و آوازخوانیِ سنتی هستند؟ 

در دهه‌های اخیر، با گسترش ارتباطات مجازی، این امکان فراهم شد که کلاس‌ها به‌صورت آنلاین برگزار شوند، و من نیز به‌همین ترتیب کلاس‌های آنلاین برای شاگردانم برگزار کرده‌ام. با این‌حال، در چند سال اخیر به‌دلیل مشغله‌های خانوادگی و کاری، فرصت کمتری برای تدریس داشته‌ام. اما اکنون مایلم که دوباره تدریس را به‌شکل منسجم و منظم ادامه دهم. اتفاقاً بعدازظهر روز یکشنبه ۳۰ مارس به‌دعوت گروه کُر ایرانیان ونکوور ‎(Vancouver Iranian Choir (‎‎‎Vanchoir))‎ یک کارگاه تخصصی آواز برای هنرجویان ایرانی در ونکوور برگزار خواهم کرد و خوشحالم مجال بیشتری برای ‌پرداختن به مباحث صدا و‌ ردیف خواهیم داشت.

موسیقی ایرانی ظرفیت حضور در صحنهٔ جهانی را دارد
گفت‌وگو با سپیده رئیس‌سادات، هنرمند برجستهٔ ایرانی، به‌مناسبت حضور ایشان در کنسرت The Tale of Esther در شهر ونکوور
#موسیقی #هنر #کانادا  #رسانه_همیاری #رسانهٔ_همیاری

لطفاً کمی دربارهٔ کنسرتی که به‌زودی در ونکوور خواهید داشت (The Tale of Esther)، برایمان بگویید. تم این کنسرت چیست و چه هنرمندان دیگری شما را در اجرای آن همراهی خواهند کرد؟

این کنسرت در دو بخش اجرا می‌شود. در بخش اول آثار دو آهنگ‌ساز از کشورهای استونی و لتونی که در دهه‌های ۷۰ و اوایل دههٔ ۸۰ نوشته شده‌اند، اجرا می‌شود. بخش دومِ کنسرت به آثار دو هنرمند متأخر اختصاص دارد. ارکستر یاریلو ابتدا گزیده‌ای کوتاه از اثر آهنگ‌ساز کانادایی، کلی مری مارفی، را اجرا می‌کند و سپس بخش اصلی برنامه یعنی قطعهٔ «شاهین‌نامه» اثر ایمان حبیبی که برای ارکستر بزرگ و آواز ساخته شده است، اجرا می‌شود. آواز این قطعه را من می‌خوانم. «شاهین‌نامه» بر روی شعر شاهین شیرازی، شاعر قرن چهاردهم میلادی، ساخته شده است و من هم تلاش کرده‌ام تا بخش آوازی این اثر را تا حد امکان به آواز کلاسیک ایرانی نزدیک کنم و آن را در تعامل با هارمونی و ارکستراسیون موسیقی کلاسیک غربی قرار دهم. ممنونم از ایمان حبیبی که از من برای اجرای آواز این اثر دعوت کردند. «شاهین‌نامه» را اولین بار به‌همراه ارکستر سمفونیک متروپولیتان مونترآل در سال ۲۰۲۲ اجرا کردیم. آلبوم این اثر در سال ۲۰۲۳ منتشر شد و مجدداً سال گذشته در لینکلن سنترِ نیویورک هم اجرا کردیم.

در روزگاری که بسیاری از سیاست‌گذاران، دنیا را به‌سمت خشونت، نابرابری و بی‌رحمی سوق می‌دهند، پیام اصلی این برنامه صلح و یادآوری تاریخ انسان‌دوستی و بشردوستی ملت‌ها و اقوام است. این برنامه با هدف ایجاد همبستگی و یادآوری اهمیت ارزش‌های انسانی و دوستی در جهان طراحی شده است. از ارکستر یاریلو برای این دعوت و برگزاری این برنامه بی‌نهایت متشکرم.

آیا در آیندهٔ نزدیک کنسرت مستقلی در ونکوور خواهید داشت؟

همان‌طور که در پاسخ به سؤال قبلی‌تان اشاره کردم، من در بخشی از این کنسرت حضور دارم و امیدوارم به‌زودی بتوانم دوباره سفری به ونکوور داشته باشم و فرصت اجرای کنسرتی مستقل در این شهر را پیدا کنم، چرا که پیش از این بارها شاهد استقبال گرم شنوندگان ایرانی در ونکوور بوده‌ام.

اگر سخنی باقی مانده که در سؤالات ما طرح نشده و مایلید با خوانندگان در میان بگذارید، لطفاً بفرمایید. 

در پایان از شما برای ترتیب این مصاحبه و فراهم‌کردن امکان گفت‌وگو با مخاطبان فارسی‌زبان در ونکوور بی‌نهایت تشکر می‌کنم.


*اطلاعات بیشتر دربارهٔ فروش بلیت کنسرت The Tale of Esther با شماره تلفن‌های زیر تماس حال فرمایید:

‎۶۰۴-۹۸۰-۴۶۷۸

‎۷۷۸-۲۲۹-۶۲۳۳

ارسال دیدگاه