پیادهسازی: ترانه وحدانی – ونکوور
فاطمه سپهری و محمدحسین سپهری، خواهر و برادری که با شجاعت و استقامت بینظیر خود در برابر ظلم و استبداد ایستادهاند، به نمادهایی از مقاومت در تاریخ معاصر ایران تبدیل شدهاند. دو فعال سیاسی، با پذیرش تمامی خطرات و تهدیدها، برای آزادی و عدالت مبارزه کرده و هزینههای سنگینی را متحمل شدهاند.
فاطمه سپهری، زادهٔ سال ۱۳۴۳، کنشگر سیاسی و فعال در زمینهٔ حقوق زنان است. او در ۱۳۸۳، در سن ۴۰ سالگی، در کنکور سراسری شرکت کرد و موفق به اخذ مدرک کارشناسی مدیریت بازرگانی از دانشگاه فردوسی مشهد شد. همسر او اوایل دههٔ ۶۰، در جریان جنگ ایران و عراق، به شهادت رسید. پس از آن، با مشکلات متعددی از سوی بنیاد شهید مواجه شد که این تجربیات، او را به یکی از منتقدان صریح حکومت تبدیل کرد.
محمدحسین سپهری، معلم و فعال سیاسی ساکن مشهد، نیز از امضاکنندگان بیانیهٔ ۱۴ نفره است که در آن خواستار استعفای علی خامنهای و گذار از جمهوری اسلامی شدند. او طی سالهای اخیر چندین مرتبه بازداشت و به حبس محکوم شده است.
در بهمن ۱۴۰۳، فاطمه و محمدحسین سپهری با اتهامات جدیدی ازجمله «توهین به رهبری» و «تبلیغ علیه نظام» مواجه شدند. این اتهامات در حالی به آنها تفهیم شد که هر دو در زندان وکیلآباد مشهد محبوس بودند.
بهگفتهٔ علیاصغر سپهری، برادرِ فاطمه و محمدحسین سپهری، بازپرس در جلسهٔ تفهیم اتهام به این دو زندانی سیاسی گفت که در آن بیانیه به علی خامنهای توهین شده و از آنها خواسته شد که آخرین دفاع خود را ارائه دهند، که در پاسخ فاطمه سپهری گفته است «نه اولین دفاع دارم، و نه آخرین. آزادی من همراه با بهزیرکشیدن جمهوری اسلامی خواهد بود.»
بهگفتهٔ علیاصغر سپهری، جلسهٔ بازپرسی بهصورت مجازی برگزار شده و فاطمه سپهری از بازپرس خواسته دوربین را فعال کند تا بتواند او را ببیند، اما بازپرس از این کار امتناع کرده است.
علیاصغر سپهری گفت: «بسیاری از افرادی که با خواهر و برادرم برخورد دارند، چه در زندان و چه در جلسات دادگاه، از انتشار نام یا تصویر خود بهشدت واهمه دارند.» بهگفتهٔ او این ترس بهوضوح نشاندهندهٔ این است که آنان از سقوط قریبالوقوع رژیم جمهوری اسلامی و پاسخگویی در برابر اعمالشان هراس دارند.
در آن بیانیه این دو زندانی مخالف جمهوری اسلامی تأکید کرده بودند: «علی خامنهای، اوضاع تو از یک ماه پیش بشار اسد هم وخیمتر شده و دیگر نه توان سرکوب داری و نه فرصتی برای فریبکاری باقی مانده است.»
فاطمه سپهری با وجود مشکل جدی قلبی و نیاز به معاینات دورهای سهماهه، در زندان از دسترسی به مراقبتهای پزشکی مناسب محروم بوده است. او با تحمل درد و رنج فراوان هرگز از مواضع خود عقبنشینی نکرده و همچنان به مبارزه ادامه داده است.
در آبان ۱۴۰۱ دختر فاطمه سپهری در پیامی ویدئویی اطلاع داد که مادرش از زمان بازداشت در زندان انفرادی در سازمان اطلاعات مشهد نگهداری شده است و پس از تحمل بیش از یک ماه سلول انفرادی بهسختی میتواند حرف بزند.
محمدحسین سپهری نیز با وجود تهدیدهای مداوم، با استقامت و پایداری به مبارزات خود ادامه داده و از آرمانهایش دست نکشیده است.
ایران امروز بیش از هر زمان دیگر به افرادی چون فاطمه و محمدحسین سپهری نیاز دارد؛ افرادی که با شجاعت و استقامت خود، چراغ راه آزادیخواهی و عدالتطلبی را روشن نگه داشتهاند. آنها با ایستادگی در برابر ظلم و نابرابری، نشان میدهند که حتی در سختترین شرایط نیز میتوان با ایمان به آرمانها و پایداری در مسیر حق، به مبارزه ادامه داد و امید به آیندهای روشن را زنده نگه داشت. مقاومت و شجاعت این خواهر و برادر، الگویی برای تمامی کسانی است که در پی آزادی و عدالتاند. آنها با پذیرش تمامی خطرات و تهدیدها، برای تحقق آزادی و عدالت مبارزه کرده و هزینههای سنگینی را متحمل شدهاند. این ایستادگی و پایداری، نشاندهندهٔ عمق اعتقاد آنها به آرمانهایشان و عشق به میهن و مردمشان است.
در طول تاریخ، مقاومت در برابر ظلم و دیکتاتوری یکی از مهمترین وظایف انسانی بوده است. هیچ جامعهای بدون مبارزه علیه استبداد، به آزادی و عدالت دست نیافته است. آنجا که ستمگری حاکم میشود، انسانیت به زیر یوغ بردگی کشیده میشود و سکوت در برابر آن، خیانتی به حقیقت و شرافت آدمی است. دیکتاتورهایی چون رهبر حکومت جمهوری اسلامی با اتکا به سرکوب، دروغ و ارعاب، مردم را به سکوت و پذیرش شرایط ناعادلانه وامیدارند، اما تاریخ ثابت کرده است که هیچ ظالمی برای همیشه پابرجا نخواهد ماند.
ایستادگی در برابر ستم نهتنها یک وظیفهٔ اخلاقی، بلکه یک ضرورت تاریخی است. تمدنها و ملتهایی که به آزادی دست یافتهاند، بهای آن را با شجاعت، ایثار و پایداری پرداختهاند. آنان که در برابر ظلم خاموش میمانند، بهتدریج خود را از حق زندگی شرافتمندانه محروم میکنند. آزادی، کالایی نیست که از سوی قدرتها به مردم اعطا شود؛ بلکه حقی است که باید با مبارزه به دست آید. هیچ مستبدی، داوطلبانه از قدرت کنارهگیری نکرده است. آنان که به امید اصلاح از درون به سازش با ظلم میپردازند، در نهایت یا به ابزار سرکوب تبدیل میشوند یا در دایرهٔ بیپایان استبداد گرفتار میمانند.
تاریخ، گواه آن است که ملتهایی که در برابر دیکتاتوری تسلیم شدند، تنها فقر، فساد و تباهی را برای خود رقم زدند. اما در مقابل، هرگاه ملتی اراده کرد که زنجیرهای استبداد را بگسلد، سرانجام به پیروزی رسید، هرچند که مسیر آن دشوار و پرهزینه بوده باشد. مقاومت در برابر ظلم، یک انتخاب نیست، بلکه تنها راه بقا برای یک جامعهٔ آزاد و سرافراز است. اگر مردم در برابر ستمگران نایستند، قدرتطلبان، مرزهای استبداد را گسترش خواهند داد و حلقهٔ فشار را تنگتر خواهند کرد.
برخی بر این باورند که میتوان با مماشات و سکوت، از سختیهای مبارزه اجتناب کرد، اما این خیالی خام است. ظلم، حد و مرزی نمیشناسد و تا جایی پیش میرود که هیچ کرامتی برای انسان باقی نماند. تنها راه توقف آن، ایستادگی است. هر فردی که در برابر بیعدالتی میایستد، جرقهای در تاریکی میافروزد. این جرقهها، گرچه کوچک به نظر میرسند، اما در نهایت به آتشی تبدیل خواهند شد که بنیان ظلم را خواهد سوزاند.
ایستادگی، فقط قیام مسلحانه یا شورش خیابانی نیست؛ بلکه آگاهی، روشنگری و افشای حقیقت نیز از مهمترین ابزارهای مقاومتاند. دیکتاتورها از آگاهی مردم هراس دارند، زیرا آگاهی، سرآغاز تغییر است. سانسور، دروغپراکنی و تحریف واقعیت، ابزارهای همیشگی استبداد برای تداوم سلطهٔ خود بودهاند. اما حقیقت، سرانجام راه خود را مییابد. هیچ ظلمی با پنهانکردن حقیقت دوام نیاورده است. قدرت، زمانی فرو میریزد که مردم حقیقت را دریابند و دیگر به دروغهای نظام مستبد باور نداشته باشند.
مقاومت در برابر دیکتاتوری، تنها وظیفهٔ مبارزان یا نخبگان نیست، بلکه مسئولیتی همگانی است. هر انسانی که به شرافت و آزادی باور دارد، باید سهمی در این مبارزه ایفا کند. تاریخ نشان داده است که حتی یک صدا، اگر بهدرستی در برابر ستم برخیزد، میتواند موجی ایجاد کند که دیگران را به حرکت وادارد. نافرمانی مدنی، ایستادگی فرهنگی، حمایت از آزادی بیان، و حفظ امید، همگی اشکال گوناگون مقاومتاند که به سرنگونی استبداد کمک میکنند.
ترس، بزرگترین سلاح دیکتاتورهاست. آنها از قدرت مردم آگاهاند و تنها از طریق ایجاد وحشت، خود را پایدار نگاه میدارند. اما ترس، هنگامی که مردم به اتحاد و آگاهی برسند، فرو میریزد. لحظهای که فردی تصمیم میگیرد دیگر از ظلم نهراسد، آغاز فروپاشی یک نظام ستمگر است. قدرتهای استبدادی، تنها تا زمانی قادر به بقایند که مردم باور کنند هیچ راهی برای تغییر وجود ندارد. اما تاریخ، خلاف این را ثابت کرده است: هر استبدادی، هرچند نیرومند، روزی به پایان خواهد رسید.
هیچ گامی در مسیر آزادی، بینتیجه نمیماند. هر قطره خون ریختهشده، هر فریاد سرکوبشده، و هر اندیشهای که برای حقیقت بیان میشود، دانهای است که روزی به درخت تنومند آزادی تبدیل خواهد شد. آنان که امروز در تاریکی ایستادگی میکنند، چراغ راه آیندگان خواهند بود. آینده، از آن کسانی است که با شجاعت در برابر ظلم قد علم میکنند، نه آنهایی که در برابر آن سر خم میکنند.
جهان، همواره از آنِ مردمانی چون فاطمه و محمدحسین سپهری و دیگر مبارزان راه آزادی بوده است که در برابر ستم سکوت نکردهاند. هر نسلی، وظیفه دارد که پرچم آزادی را بر دوش بکشد و آن را برای نسلهای بعد به یادگار بگذارد. ظلم، هیچگاه جاودانه نبوده است؛ آنچه ماندگار است، ارادهٔ انسان برای آزادزیستن است.