سفر باور: از ساوین تا زیارت اهل قبور – تکامل فرهنگی باورها

دکتر لیلا صادقی – ونکوور

در طول سالیان، نظام‌های اعتقادی متفاوت، از باورهای ابتدایی بشر و اسطوره‌ها گرفته، تا ادیان متفاوتی که تلفیقی از ذهنیت بشر و میراث فرهنگی-تاریخی یک جامعه‌اند، فرهنگ‌های مختلفی را شکل داده‌اند که غالباً نقاط اشتراکی‌ دارند، چرا که زادهٔ ذهن بشر و محصول ارتباط بدن با محیط پیرامون بوده‌اند، بدین منوال آیین‌ها و اعمال متفاوتی از دل این باورهای ابتدایی زاده شده‌اند که هریک به‌مرور زمان لباسی نو بر تن کرده‌اند که البته، چهل‌تکه‌ای از همان بافت کهنی‌اند که بشر نخستین دوخته است. یکی از این تن‌پوش‌های استعاری، ارتباط با جهان مردگان و دنیای معنوی است که در هر فرهنگی، به یک شکل به حیات خود ادامه داده است. ازجملهٔ این باورها، یکی هالووین است و دیگری حضور روح متوفی در شب‌های جمعه و زیارت اهل قبور در فرهنگ مسلمانان و از این دو، یکی متعلق به فرهنگ غرب و دیگری متعلق به خاورمیانه است و پرسش اینجاست که این شباهت‌ها از کجا می‌آیند و تفاوت‌های کاربردی به چه صورت ایجاد شده‌اند.

ساوین: از سنتی معنوی تا جشن هالووین

ساوین (به‌انگلیسی Samhain)، کلمه‌ای گالیک است که به‌صورت «Sow-win» تلفظ می‌شده، و از سنت‌های معنوی سلتی باستان نشئت گرفته است. مردمان در گذشته برای استقبال از «نیمهٔ تاریک سال» و برداشت محصول، از ۳۱ اکتبر تا ۱ نوامبر آن را جشن می‌گرفتند. ساوین در زمان گذشته، جشن برداشت محصول در آخر سال، در میان اقوام بومی ایرلند و اسکاتلند در شمال غربی اروپا، موسوم به گیل‌ها بوده است. به‌باور آنان، در این روز که پایان سال سِلتی بود، مرز بین جهان زندگان و مردگان محو می‌شد و ارواح مردگان به زمین بازمی‌گشتند. سلت‌های باستان بر این باور بودند که تعامل میان جهان مادی و معنوی ممکن است، و انسان‌ها می‌توانند با جهان مردگان در ارتباط باشند و دریچهٔ این ارتباط را قبرستان‌ها می‌دانستند. آنان همچنین برای جلوگیری از آسیب محصولات، آتش روشن می‌کردند و لباس‌هایی از پوست حیوانات بر تن می‌کردند. این جشن که در پایان نیمهٔ روشن و شروع نیمهٔ تاریک سال، یعنی زمستان برگزار می‌شد، به‌نوعی با مرگ و میر طبیعت و موجودات زنده و ازجمله انسان‌ها در ارتباط بوده است، به‌صورتی‌که به‌باور گیل‌ها، در روز برداشت محصول، ارواح مردگان به دیدار زندگان می‌آمدند، به‌همین خاطر زندگان برای درگذشتگان خود غذاهایی تهیه می‌کردند و بر سر سفره می‌گذاشتند با این تصور که مردگان نیز بر سر سفره حضور دارند. البته این باور که در غالب ادیان و مسالک فکری دیده می‌شود، الزاماً به‌معنای تأثیر باوری ایرلندی بر تمام جهان نیست، بلکه به‌معنای شباهت ذهن و اندام بشر در خیال‌پردازی برای یافتن معنای زندگی است، در نتیجه، ساخت جهان مردگان و ارتباط آن با نیمهٔ تاریک جهان، چیزی است که بنا به فهم بشر از آمدوشد خورشید و روشنی روز و ارتباط آن با شب و مرگ، ساخته شده است. با گذشت زمان، این مراسم تکامل یافت و عناصری مانند آتش‌بازی دسته‌جمعی و شلغم کنده‌کاری‌شده (بعدها کدو حلوایی) و پوشیدن لباس‌هایی برای دفع ارواح خبیث را در خود جای داد. 

یک نئوپاگان (بت‌پرست نوین) در جشن سووین، منبع عکس وب‌سایت history.com
یک نئوپاگان (بت‌پرست نوین) در جشن سووین، منبع عکس وب‌سایت history.com

در قرون وسطی و دوران مسیحیت، ساوین به‌صورت جشنی مسیحی تغییر شکل داد و نام هالووین نیز از سنت مسیحیت، مبنی بر روز مقدسین (Holy Saints) گرفته شد که در آن زندگانی مردان مقدس جشن گرفته می‌شد. در آن زمان، ۳۱ اکتبر روز تمامی مقدسین و ۲ نوامبر روز آنانی بود که مقدس نبودند و مردم برای آنکه از شر خباثت و شرارت ارواح بدگمان در امان باشند، تن‌پوش‌هایی هراسناک به تن می‌کردند تا از آسیب ارواح به دور باشند. پس از گذشت سال‌ها، همین باور کهن به بخشی از فرهنگ مردم غرب تبدیل شد، به‌طوری‌که پیر و جوان، کودک و بزرگسال، با لباس‌ها و گریم‌های هراسناک، که در اصل یادآور همان ارواحی‌اند که می‌بایست برای پرورش محصول طرد شوند، در مهمانی‌ها و خیابان‌ها جشن می‌گیرند و این‌چنین شد که باوری مذهبی به جشنی شادی‌بخش بدل شد، که هم ریشه‌های فرهنگی و هم نیازها و باورهای ابتدایی بشر نخستین در آن دیده می‌شود و هم سیر تحول فکری انسان و تبدیل خرافه‌ای ذهنی به امکانی برای رهایی و شادبودن.

به نظر می‌رسد که جشن ساوین (۳۱ اکتبر، ۹ آبان) و جشن مهرگان (۲ اکتبر، ۱۰ مهر) که از دو فرهنگ متفاوت آمده‌اند، شباهت‌هایی به یکدیگر دارند، مبنی بر اینکه در هر دو، وداع با روزهای طولانی، تقدیر از خورشید و رفتن به‌سمت دنیای تاریک (بلندشدن شب‌ها) دیده می‌شود و از سوی دیگر، در سال شمسی، مهر و فروردین اعتدالین در نظر گرفته می‌شوند، به‌صورتی‌که در فروردین پایان تاریکی و در مهر رفتن به استقبال تاریکی دو مناسبت مهم ایران باستان تلقی می‌شود. در اروپای شمالی نیز، بنا به تغییر جغرافیا، اعتدالین با یک ماه فاصله در نظر گرفته شده و دهم ماه اکتبر (هالووین) و اول ماه مه (بلتئین به‌انگلیسی Bealtaine) از مهم‌ترین مناسب‌هایی تلقی می‌شدند که در یکی مردم به استقبال تاریکی و در دیگری به استقبال روشنی می‌رفته و هر دوی این جشن‌ها به‌نوعی به آغاز و پایان برداشت محصول مرتبط‌ بوده‌اند، چرا که زندگی در گذشته بر پایهٔ کشاورزی معنا می‌شد و مهم‌ترین اتفاق در زندگی کشاورزان، برداشت محصول بوده است، در نتیجه مشخص است که اسطوره‌هایی که گرد مناسبت‌های بشری شکل می‌گیرد، به‌نوعی به دریافت انسان از محیط اطراف و نیازهای او مربوط می‌شود که به‌مرور زمان شکل و ساختار متفاوتی پیدا می‌کند. در نتیجه، ساوین نیز همچون مهرگان و نوروز، به‌مرور زمان تغییر شکل داد و به هالووین امروزی تبدیل شد.

زیارت قبور در فرهنگ ایرانی: عمل مقدس بخشش و نجات

برخلاف تحول جشن ساوین، سنت زیارت قبور در فرهنگ ایرانی-اسلامی، از جشنی برای برداشت محصول و بزرگداشت خورشید و اهمیت آن در گرمابخشی زمین، به رسم و آیینی برای دادوستد با جهان مردگان تبدیل شد و همچنان در میان اقشار مذهبی رویه‌ای ریشه‌دار است. این سنت عمیقاً با اعتقادات مذهبی مردم آمیخته است، به‌شکلی که مردم در شب‌های جمعه و آخرین شب جمعهٔ سال به دیدار اهل قبور می‌روند، برای فرد مرحوم طلب آمرزش و نجات الهی می‌کنند و بسیاری نیز نذورات خود را برای آمرزش گناهان مرحوم میان دیگران پخش می‌کنند؛ نذوراتی که در چهارشنبه‌سوری ایرانی (شبِ آخرین چهارشنبهٔ سال) به‌شکل قاشق‌زنی و در هالووین به‌شکل تریک اُر تریت (Trick or Treat) تغییر مسیر داد (با توجه به این نکته که چهارشنبه‌سوری پیش از سال نوی شمسی و هالوین پیش از سال نوی سلتی برگزار می‌شده است.) در این مراسم، مردم به جمع‌کردن آجیل و شکلات از دیگران می‌پردازند که امروزه نوعی رفتار اجتماعی مفرح محسوب می‌شود، اما در گذشته باوری مذهبی برای آرامش روح درگذشتگان بوده است.

سفر باور: از ساوین تا زیارت اهل قبور - تکامل فرهنگی باورها

حرکت ارواح در دنیای زندگان، معاشرت مردگان با زندگان و دادوستدی که میان زندگان و مردگان می‌تواند وجود داشته باشد، در سیر تحول این باور و ورود آن به اسلام شیعی به‌صورت نذر و دعایی جلوه کرد که زندگان برای عفو مردگان به جهان تاریک می‌فرستند، به‌طوری‌که دیدار از قبرستان صرفاً برای ادای احترام به تنی که به خاک سپرده شده نیست، بلکه برای تعامل با روح مرحوم است، که این خود ریشه در این باور ابتدایی دارد که روح فرد فوت‌شده در شب‌های جمعه از بند آزاد می‌شود و زندگان برای رساندن خیرات و نذورات، دعاها و نمازها در این روز با روح مرحوم مراوده‌ای نامرئی دارند تا او در جهان مردگان، زندگانی بهتری پیشه کند. این باور، در میان مسلمانان ایران، عمل مذهبی کلیدی‌ای به شمار می‌آید و به‌نوعی یادآوری مداوم مرگ است برای شیعیان، یادآوری مرگ برای داشتن زندگانی به‌دور از گناه. در واقع، با زیارت اهل قبور برخی بر این گمان‌اند که می‌توانند از گناهان آن مرحوم طلب آمرزش کنند و او را در رسیدن به رستگاری یاری دهند. 

به‌نوعی، ریشهٔ این باور را می‌توان در نگاه ساکنان بین‌النهرین به دنیای مردگان، که آن را ایرکالا می‌نامیدند، نیز جست. آنان مرگ را حفره‌ای تاریک در اعماق زمین می‌دانستند که به‌باور آن‌ها، ساکنان آن مکان، زندگی در سایه را تجربه می‌کردند. در حماسهٔ گیلگمش، انکیدو پس از مرگ به جهان مردگان رفت و گیلگمش برای دیدار او راهی این جهان شد. به‌باور مردمان آن اقلیم، دنیای مردگان محل زندگی دیوهایی بوده که شکل‌گیری باورِ جهنم نیز ریشه در همین تصور دارد، ازجمله دیوهای بادهای ترسناک، پازوزو و گالو که درگذشتگان را به‌سمت دنیای مردگان می‌کشانند تا در آنجا زندگی ‌کنند، به‌همین دلیل زندگان، بر مزار مردگانی که اسیر دیوها شده بودند، اشک بسیار می‌ریختند، چرا که مردگان را قربانی دیوهای مهیب و بعدها فرشتگانی چون عزرائیل می‌دانستند. سنت بازدید از قبور در فرهنگ ایرانی نیز به نظر می‌رسد طی تحول تاریخی بسیار، به این ریشهٔ کهن بازمی‌گردد.

ساوین و ایرکالا: پلی میان غرب و شرق

آنچه گشودن این بحث را تأمل‌برانگیز می‌کند، مقایسهٔ سیر تحول یک باور مشابه و تبدیل آن به دو فرهنگ کاملاً متفاوت است: هالووین، جشنی که امروز دیگر بار ایدئولوژیکی ندارد و صرفاً مفرح جامعه است، در مقابل زیارت اهل قبور، مراسمی پردرد و دعا برای عفو گناهان مردگان در فرهنگ اسلامی که ریشه‌ای احتمالاً بین‌النهرینی دارد. در مقایسهٔ میان جشن ساوین و دعای شب جمعه، می‌توان به چگونگی تکامل یا حرکت فکری مردمان یک اقلیم در گذر تاریخ اشاره کرد؛ مردمی که رابطهٔ خود را با دنیای کهن ادامه می‌دهند اما در قالب قصه‌های مفرح، و مردمی که محور زندگی خود را براساس رابطه با باورهای کهن بنا می‌کنند، بی‌آنکه فهم جدید بشر از جهان تغییری در نگاه آنان به جهان ایجاد کرده باشد، و شاید ریشهٔ بسیاری از تحولات تاریخی و سیاست‌هایی که بر مردم هر یک از دو فرهنگ اعمال می‌شود، نتیجهٔ همین چگونگی ارتباط اندام، حواس مختلف برای درک جهان و تصویرسازی جهان با امکانات ذهنی یا تجهیزات تکنولوژی باشد و هریک برای حفظ رستگاری خود، به‌شیوه‌ای به تاریکی‌ها و نادانسته‌های بشری می‌پردازند. 

در انتها، باید گفت که تنوع باورهای بشری و تکامل آن‌ها را در طول زمان نشان می‌دهد که هر فرهنگی چه راهی را در پیش گرفته و چگونه به سراغ رابطهٔ انسان با جهان رفته است. جوامعی که در بند خیال‌پردازی‌های بشر نخستین باقی مانده‌اند و جوامعی که این خیال‌پردازی‌ها را به خدمت نشاط جامعه درآورده‌اند. جوامعی که رهایی خود را در پرواز ذهن جست‌وجو می‌کرده‌اند و جوامعی که تنانگی را محور شناخت جهان دانسته‌اند. این سنت‌ها چه تبدیل به یک تعطیلات جهانی مانند هالووین شوند و چه به‌صورت ایمان در دل فرد ریشه‌دار باشند، بازتابی از میل پایدار انسان برای احترام به گذشته و جست‌وجوی ارتباط با جهانی ناشناخته است که همواره بشر را به جست‌وجو کشانده است.

ارسال دیدگاه