مسعود سخاییپور، LJI Reporter – ونکوور
نقش هنرمند در رخدادهای سیاسی-اجتماعی و مهمتر از همه واکنش یک هنرمند بهعنوان وجدان بیدار جامعه، به مسائل سیاسی و اجتماعی پیرامونش، بهویژه آنچه با سرنوشت عموم مردم گره میخورد، چه باید باشد؟
مسئولیت اجتماعی یکی از رسالتهای مهم هر هنرمندی است. در همهٔ ادوار تاریخ، هنر وسیلهای برای بهبود کیفیت زندگی مادی و معنوی انسانها بوده و این وسیله در هر برههٔ تاریخی بسته به ماهیت و شرایط مسلط، رسالت مشخصی را دنبال کرده است. اما آگاهیبخشی را میتوان از برجستهترین وظایف و رسالت هنر و هنرمند در هر زمان و مکان برشمرد. وقتی فرد خودش را در دایرهای بهنام هنرمند قرار میدهد، مجموعهای از انتظارات را با خود حمل میکند که مسئولیت اجتماعی یکی از آنهاست. گسترش شبکههای اجتماعی باعث ایجاد و توسعهٔ ارتباطات میان هنرمندان و مردم شده که این امر مسئولیتپذیری آنان را نسبت به افراد جامعه بیشازپیش کرده است. این افراد بهواسطهٔ زیاد دیدهشدن، قدرت تأثیرگذاری چشمگیری بر مردم دارند و بههمین دلیل در برخی موارد وارد جریانات اجتماعی و حتی تصمیمات سیاسی میشوند. در سالهای گذشته نقش هنرمندان و افراد مشهور و بهاصطلاح سلبریتی در بزنگاههای حساس سیاسی-اجتماعی چندان مشهود نبود و معمولاً از سوی آنها همراهی چندانی صورت نمیگرفت. اما جنبش «زن،زندگی، آزادی» تغییری بزرگ در رویکرد آنها ایجاد کرد و این یکی دیگر از دستاوردهای بزرگ این جنبش بود.
در برخورد با کلمهٔ سلبریتی در این آشفتهبازار فضای مجازی باید محتاطانه برخورد کرد. در اینجا منظور ما از سلبریتی بهمعنای عام و دمِدستی آن نیست، بلکه منظور هنرمندان و افراد سرشناس ایرانیاند که در حوزههای مختلف در کار خود سرآمد بودند و در این جنبش دوشادوش مردم حرکت کردند و بهایش را نیز پرداختند.
آنچه در روزهای نخستین اعتراضات سراسری و جنبش مهسا امینی وجود داشت، عدم اطلاع جوامع خارج از ایران از این رخداد بزرگ بود. اخباری هم که از سوی رسانههای خارج از ایران پوشش داده میشد، تنها چند ساعتی در میان انبوه خبرهای روزانه، صفحات مجازی و خبرهای ریز و درشت دوام داشت. همهچیز از درون شروع میشد و همانطور از درون هم گسترش مییافت، اما جزئیات خبرها با قطعی اینترنت و اختلالات شدید شبکههای ارتباطی بهسختی به بیرون از ایران راه مییافت. اگر بخواهیم مشخص کنیم که درست در چه زمانی جهان صدای اعتراضات «زن،زندگی، آزادی» را شنید، بهروشنی به این پاسخ خواهیم رسید: زمانی که هنرمندان و افراد سرشناس به کمک مردم خود شتافتند. درست است که این اتفاق بیشتر در حوزهٔ سینما رخ داد، اما چهرههای سرشناس ورزشی و هنری دیگر مثل موسیقی نیز کنار مردم بودند؛ بازیگران و ورزشکارانی که با همراهیشان برای مبارزه با حجاب اجباری، ضربهای سنگین بر رسانههای داخلی که سعیشان دروغ گفتن و پوشاندن واقعیتهای در حال اتفاق بود، وارد کردند. خوانندگان جوانی که صدای مردم شدند و حرفها، سرکوبها و غمهایی را که از دل اجتماع بیرون میزد، شعر کردند. زنان بازیگر بهقیمت ممنوعالکارشدن و حتی دستگیری، حجاب از سر برداشتند و در این راه خطراتی را هم به جان خریدند ازجمله ورود نیروهای سرکوب به خانههایشان و بازداشتشدنشان. همچنین به دعوت آنها در نقاط مختلف دنیا، هنرمندان و فعالان حقوق مدنی صدای اعتراضات ایران شدند و این باعث شد تا دنیا بیش از پیش صدای مردم ایران را بشنود و جنبش زنان ایران از حد یک خبر فراتر برود و تحسین دنیا را برانگیزد. همانطور که شاهد بودیم شعرهای اعتراضی جنبش از سوی جوانان خارج از مرزهای ایران برای همدلی با معترضان خوانده میشد. سینماگران برجستهٔ غربی و دیگر هنرمندان ازجمله خوانندگان بسیار مشهور غربی با مردم ایران همدلی کردند. این حمایتها مردم را بهشدت دلگرم و امیدوار کرد. آنچه برای گفتن باقی میماند جز این نیست که سلبریتی، سلبریتی نخواهد بود مگر آنکه مردمی وجود داشته باشند تا حمایتش کنند. در جنبش «زن،زندگی، آزادی» هنرمندان ما دریافتند که بهترین زمان برای جبران حمایت مردم و ادای دینشان نسبت به مردم بهعنوان یک هنرمند، زمانی است که مردم زیر بار ظلم قرار گرفته باشند. بسیاری از آنها از این امتحان روسفید بیرون آمدند چون دریافتند ارزش کنارِ مردم ماندن از هرچیز دیگری بیشتر است. هرچند برخی نیز در این امتحان رفوزه شدند و با پشتکردن به مردم، به حمایت از حکومت سرکوبگر پرداختند و منفعت کوتاهمدت را به جایگرفتن همیشگی در دل مردم ترجیح دادند. دیر یا زود نظام استبدادی برچیده خواهد شد و آن روز مردم پاسخِ درخوری هم به کسانی که در سختترین شرایط با فداکاری حمایتشان کردند و هم به آنان که پشتشان را خالی کردند، خواهند داد.