به بهانهٔ نصب مجسمهٔ جدید «هیچ» پرویز تناولی در شهر برنابی
راضی رحیمی – ونکوور
بار دگر نام پرویز تناولی، ملقب به پدر مجسمهسازی مدرن ایران در ونکوور خبرساز شد. این هنرمند مجسمهساز ایرانی- کانادایی با شروع ویروس کرونا در ایران تصمیم به طراحی مدالهایی برای فروش گرفت تا عواید آن را به بیمارستانهای درگیر بحران کرونا در ایران کمک کند که با همیاری ایرانیان خارج کشور، موزهٔ آثار پرویز تناولی اخیراً اعلام کرد که تا هفتم ماه مه تمامی صد و بیست مدال طراحیشده، به فروش رسیده است. پرویز تناولی در اینباره میگوید: «من از نحوهٔ برخورد کارکنان بهداشت و درمان ایران با کمترین امکانات ممکن در برابر بحران کووید-۱۹ بسیار تحت تأثیر قرار گرفتهام و میخواستم قدردانی خودم را بهعنوان یک ایرانی نشان دهم – نه فقط بهعنوان یک هنرمند.» این هنرمند کار کادر درمانی ایران را با توجه به مشکلات اقتصادی ناشی از تحریمها، مشکلتر از دیگر کشورها دانسته و از کار ایثارگرایانهٔ آنها تقدیر کرده است.
او طراحی ۱۲۰ مدال در دو نوع برنز و نقره را از اواخر ماه مارس گذشته به ایران فرستاد تا این مدالها در داخل ایران قالبگیری و تولید شوند. مدال برنز به قیمت ۶۰۰ دلار (حدود ۱۰ میلیون تومان) و مدال نقره به قیمت ۱۵۰۰ دلار (حدود ۲۴ میلیون تومان) عرضه شده بود. از مدال برنز ۱۰۰ عدد ولی از مدال نقره که گرانتر بود، فقط ۲۰ عدد تولید شده بود. زیبایی این مدالها در تجلی مفاهیم هنری و فرهنگی ایرانی است که این هنرمند آنها را در طراحیهای خود بهکار گرفته است. روی مدال نقره طرح بلبل در کف دست کار شده است و ایشان درباره این طرح اعتقاد دارند: «در فرهنگ عامهٔ ایران، بلبل یک پرندهٔ خوشیُمن و حامل خبر محبوب به معشوق است.»
در مدال برنزی نیز طرح درخت سرو کار شده است که به گفتهٔ تناولی: «درخت سرو بهعنوان نمادی از زندگی طولانی است.» پسزمینه این مدالها صدها خط عمودی قرار دارد که نمایانگر مردم ایران است. این مدالها به یک نوار فیروزهایرنگ بسته شدهاند که نمایانگر «ریههای سالم» است.
پرویز تناولی بنیانگذار مدال هنری در ایران است که ساخت آن را از سال ۱۳۴۹ آغاز کرده و او برای خلق آثار خود هیچ محدودیت و ملاک و مقیاسی قائل نیست و آثاری با ابعاد متفاوت خلق کرده است. ایشان، اولین هنرمند ایرانی است که مدال را بهعنوان شیوهای از بیان بهکار گرفته و این شیوه را به نسل جوان ایران آموزش داده است. در نمایشگاههای جواهرسازی و مجسمهسازی در ایران که توسط شاگردان پرویز تناولی برگزار میشوند، مدالهای هنری بینظیری به چشم میخورند. پرویز تناولی نقش بسزایی در انتقال مفاهیم ریشهای، فرهنگی، تاریخی و خلاقانه در هنر مجسمهسازی، برای حال و آینده داشته است.
از دیگر خبرهای مهم این روزها در ارتباط با این هنرمند ایرانی-کانادایی که برای ایرانیان ونکوور بسیار افتخارآمیز است، نصب مجسمهٔ «هیچ» این هنرمند در شهر برنابی است. این مجسمه بهنام «عاشقان» (Lovers)، جدیدترین و بزرگترین ساخت «هیچ» پرویز تناولی است که به سفارش Millennium Development Group برای پروژهٔ برج مسکونی Triomphe واقع در شمارهٔ ۱۹۰۴ خیابان گیلمور در برنابی، ساخته شده است. این مجسمه از جنس استیل ضدِزنگ آینهای به ارتفاع ۵٫۵ متر میباشد.
اولین ایدهٔ «هیچ» در سال ۱۳۴۳ در آتلیهٔ زال زر به سراغ پرویز تناولی آمد. نخستین ظهور «هیچ» با پلاستیک زرد و در قطعهای متشکل از مواد در قالب مجسمه و به خط نستعلیق شکل گرفت و پس از آن در انواع پیچوتابهای مختلف خلق شده است.
«هیچ» در واقع اعتراض تناولی به دو جریان عمدهٔ مسلط آن روز هنر ایران بود؛ یکی افرادی که هر چه را از غرب میآمد، میپرستیدند و دیگر افرادی که خط و خطاطی را در نقاشیهای مکتب سقاخانه ستایش میکردند. اگر چه تناولی خود یکی از پایهگذاران مکتب سقاخانه بهشمار میرفت، اما بهگفتهٔ خودش «هیچ» ندای این اعتراض بود. در بهار ۱۳۵۲ بیست و پنج مجسمهٔ «هیچ» پرویز تناولی در تهران بهنمایش عمومی درآمدند. در سال ۱۹۷۱ (۱۳۵۰) یک مجسمهٔ «هیچ» از جنس فولاد ضدِزنگ در دانشگاه هملین واقع در سنت پل در ایالت مینهسوتای آمریکا نصب شد و از ۴۵ سال پیش تا به امروز، «هیچ» به نماد و تصویر هنر مدرن ایران بدل شده است.
این هنرمند در پاسخ به این پرسش که تا چه زمانی به ساخت «هیچ»هایش ادامه میدهد؟ میگوید: «هیچ من را رها نمیکند؛ هر زمان که آن را رها کردم، او دوباره بهسراغم آمد، در نتیجه بیش از ۴۰ سال است که «هیچ» میسازم. فکر میکردم پایان آن میرسد، اما نرسیده و گویا هنوز جا دارد.» این «هیچ»ها برای تناولی، عناصر ناسازگاریاند که با یکدیگر هماهنگی کامل دارند و دوستی آنها سالم، ناب و بدون آلودگی است.
تناولی مجسمهسازی را اینگونه توضیح میدهد: «پس از اسلام مجسمهسازی ممنوع شد و ایرانیان دست از آن کشیدند، اما همهٔ کسانی که آثار سهبُعدی بهوجود میآوردند، کارهای خود را به اجسام کاربردی مانند کوبهٔ در و جای عود تبدیل کردند. من برای ساختن مجسمههایم، تنها چیزی که در دست داشتم شعر و معماری بود و با خودم فکر کردم همین برای من کافی است. ادبیات ما پر از داستانهای عاشقانه است، من همیشه شیفتهٔ این قصههای ایرانی بودهام. از ابتدا دو پیکر را در کنار هم میساختم. اما این فیگورها معمارانهتر و هندسیتر از عشاقی بودند که در نقاشیهای مینیاتور ایرانی مییابیم.»
پرویز تناولی نخستین بار در ۱۳۳۷ مجسمهای به یاد فرهاد کوهکن میسازد. این مجسمه که فرهاد را پس از افتادن از کوه نشان میدهد، پایهای میشود برای مجموعهٔ مجسمههای او با عنوان «شاعر». در این سالها، تناولی در آکادمی میلان درس میخواند، شاگرد مارینو مارینی بود و بهگفتهٔ خودش کارهایش هنوز از تأثیر استادش بیرون نیامده بود. پرویز تناولی در کتابش در مورد مجموعهٔ «شاعر» میگوید: «تا پیش از ۱۳۴۰ و سفر به آمریکا هر چه میساختم و میکشیدم به یاد فرهاد بود و عنوان آنها با نام او تنیده بود.» او در زمستان ۱۳۴۰ دعوتنامهای از کالج هنری مینیاپولیس دریافت میکند. در این دعوتنامه، کالج وی را بهعنوان «هنرمند مدعو» بهمدت شش ماه دعوت کرده بود. او پس از آنکه خود را به مینیاپولیس رساند، در کارگاه مجسمهسازی کالج مشغول به کار شد. شروع کارهای وی در آنجا، در واقع بر ادامهٔ همان کارهای مسیاش بنا گذاشته شد.
قدرتالله عاقلی، از هنرمندان مطرح مجسمهساز ایرانی، دربارهٔ «هیچ»های پرویز تناولی میگوید: «پرویز تناولی سه شاخصهٔ مهم دارد؛ نخست کارهای پژوهشی اوست که از صنایع دستی و فرش گرفته تا سنگهای بهکار گرفتهشده در مجسمهسازی را مورد تحقیق قرار داده و تقریباً کسی همپای او نیست؛ وی نزدیک به ۷۰ جلد کتاب تألیف کرده است. شاخصهٔ دوم، تداوم فعالیت وی در شاخهٔ مجسمهسازی است و تا آنجایی که توانسته روی تکنیک غربی کار کرده، اما روی فرهنگ ایران هم همزمان کار کرده است. شاخصهٔ سوم، دغدغهاش در کارهای چاپ و گرافیکهای قدیم است که کتابش را هم تألیف کرده است.» عاقلی تصریح میکند: «حالا اگر همهٔ اینها را کنار هم بگذاریم، خصوصاً علاقهاش به پژوهش در هنر و فرهنگ ایران را بدانیم، دیگر فهم «هیچ»های او ساده است. از ارسطو تا امروز، فلاسفه همه دنبال این بودهاند که نیستی از هستی است، یا هستی از نیستی. حتی همین «یکی بود، یکی نبود» ما در خودش یک «نبود» دارد. پرویز تناولی یک نگاه شاعرانه و در عین حال زیباییشناسانه به هستی دارد، پس در این فلسفه باید سراغ کلمهای میرفت که با این موضوع جور شود. او با عروس خطوط شرق که نستعلیق است این کلمه را می نویسد و بهنظرم نگاه به آثار تجسمی شناخت میخواهد.»
پرویز تناولی همچنان در مصاحبههای خود اظهار میدارد: «من دلم میخواست دنیا را پر از «هیچ» کنم؛ نتوانستم این کار را انجام بدهم، اما «هیچ»های بسیاری ساختهام و جا دارد باز هم بسازم.»