دنیای من و آدم کوچولوها – مواظبت از راه دور

رژیا پرهام – تورنتو

دخترک پرسید: «امروز مادرت مواظب توئه و می‌خواد خوشحال باشی؟»

پرسیدم: «چطور؟»

خیلی شمرده جواب داد: «آخه روی بلوزت عکس یه قلب هست.» 

با تعجب نگاهش کردم. ادامه داد که: «مادرم گفته هر وقت نمی‌تونیم کنار هم باشیم، کافیه من یه لباس با طرح قلب بپوشم و هر وقت دلم گرفت یا ناراحت بودم، قلب رو لمس کنم، بعد همه‌چی خوب می‌شه…» 

خواهرِ بزرگ‌ترِ دخترک گوشه‌ای نشسته بود و گوش می‌داد. وقتی حرف خواهرش تمام شد، وارد بحث شد و رو به دخترک گفت: «ولی رژیا بزرگ شده و الان اون حس از قلبِ روی لباسش رفته توی قلبش. برای آدم کوچولوها باید تصویر قلب باشه، ولی برای آدم بزرگ‌ها می‌شه قلب خودشون باشه.»

دخترک با دقت به او گوش می‌داد. خواهر بزرگ‌تر با لحنی مطمئن ادامه داد: «به‌همین دلیله که لباس آدم کوچولوها قلب داره و لباس آدم بزرگ‌ها نه.» به من نگاه کرد و گفت: «مادرم گفته.» 

خواهر کوچک‌تر که همچنان معتقد بود با اینکه من آدم بزرگ‌ام، ولی طرح قلب لباسم نمی‌تواند بی‌دلیل باشد، و رو به من گفت: «رژیا، خوبه که امروز بلوزت قلب داره و مادرت مواظبته، ولی هر وقت لباست قلب نداشت می‌تونی قلب لباس‌های منو لمس کنی؛ مادر من خیلی مهربونه و می‌تونه مواظب تو هم باشه.»

ارسال دیدگاه