سعید جاوید – آمریکا
میخوانمت
به خوانشی که غریبانه
از مدار ماه میگذرد
میخواهمت
به خواهشی عجیبتر از عشق
می خوانمت
به خواهشی
خونین
که گلوگاه برنمیتابد
و میرود به خون بنشیند
و بپاشد، زِ ماه تا ماهی
.
میخوانمت، به نور
به آفتاب و به ماه
از منتهای حنجرهام
آنجا که کودکی شرقی
.
میخواند، [به تلاوتی غریب]
«الله نورالسماوات والارض»
و عاشقان جنوبی
– کف بر دهان و رعشه بر اندام –
جادُوانه میرقصند
.
میرقصمت
به دف – دفِ صوفیان بلخ
به تق – تقِ بازارهای مست
دستافشان و بیقرار
دستی به عرش
پایی به خاک
به چرخشی که بچرخم
از زمین، تا افلاک
.
قسم به «شب» و به «ماه»
که میخوابمت، به خواب
که، رویا
کبوتر گریانیست
شکستهپر
به خون نشسته
بریه گلوگاه
به غربتی که نباشی
و شام
شام غریبان
____________________________
عنوان شعر اشارهای است به این بیت از حافظ:
نماز شام غریبان چو گریه آغازم / به مویههای غریبانه قصه پردازم