قسمت قبلی این مطلب را در اینجا بخوانید
امیرحسین توفیق – ونکوور
ماهها پشت سر هم میآمدند و میرفتند و از درخواست پاسپورت فرخنده و علی خبری نبود. هر چه به پایان مهلت یکسالهٔ اعتبار آزمایشات پزشکی نزدیکتر میشد، نگرانی آنها هم بیشتر میشد. نهایتاً در ماه دهم پس از انجام آزمایشات پزشکی، ایمیلی از طرف سفارت گرفتند که ابتدا تصور کردند درخواست پاسپورت است اما وقتی ایمیل را باز کردند، مشخص شد که آفیسر پرونده از آنها خواسته بود تا آزمایشهای پزشکی نسیم را تجدید کنند!
پس از گرفتن وقت، به مطب پزشک معتمد سفارت مراجعه کرده و نامه را به دکتر نشان دادند و داستان را تعریف کردند. پزشک، آزمایشات را انجام داد و به آنها گفت: «علاوه بر آزمایشات معمولی و روتین، سفارت از من خواسته است که نظر یک روانپزشک رو هم ضمیمهٔ گزارشم بکنم. پس، از دکتری که مشخصاتش رو روی این برگه نوشتهام وقت بگیرید. در برگهٔ معرفینامه نوشتهام که جواب رو مستقیماً برای من ارسال کنند.»
روزی که قرار داشتند، فرخنده و علی بههمراه نسیم در مطب روانپزشک حاضر شدند و فرخنده کل داستان را از ابتدا تعریف کرد و دلیل حضورشان را گفت. دکتر فرخنده و علی را از اتاق خارج کرد و مشغول صحبت با نسیم شد. این صحبتها یکساعتی بهطول انجامید و نهایتاً به پدر و مادر نسیم گفت که نظرش را رسماً برای دکتر معتمد سفارت ارسال خواهد نمود.
تقریباً یک هفته بعد از مطب دکتر تماس گرفتند و خیلی کوتاه به آنها گفتند که پاسخ آزمایشات پزشکی نسیم، به سفارت کانادا ارسال شده است. و بار دیگر انتظار آنها آغاز شد، با این امید که این بار کوتاهتر خواهد بود.
فرخنده و علی بنا به توصیهٔ دوستانشان، از یک مشاور مهاجرت وقت گرفتند تا شرح ماوقع را به او بگویند و نظر ایشان را هم جویا شوند.
«ببینید، کلاً دو نوع بیماری هست که اگر در آزمایشات پزشکی به آنها اشاره بشه، میتونه موجب ردشدن پرونده بشه. یکی، بیماریهایی که برای جامعه خطرناکه و موجب شیوع اونها میشه و دیگه بیماریهایی که برای دولت کانادا هزینهبر خواهد بود. بهتر بود پیش از انجام آزمایشات اول، یک مشورتی میکردید. وقتی بنا به نظر خودتون، دختر شما مشکلی نداشته و فقط حساسیت شما و مقایسه با پسرتون که در مدرسهٔ تیزهوشان در حال تحصیله، موجب شده که احساس کنید کندذهنه، چه دلیلی داشت اعلام کنید؟ گزارش رسمی مشاورهای مدرسه و روانشناسان هم مؤید این مسئلهست که هیچ مشکلی وجود نداره و اگر فقط این حساسیتتون رو اعلام نمیکردید، نه تنها چیزی رو از دولت کانادا پنهان نکرده بودید، بلکه این حساسیت رو هم برای اونها بهوجود نمیآوردید که مجبور بشن از شما تجدید آزمایشات رو بههمراه تأیید روانپزشک بخوان. حالا، روانپزشک در گزارشش چی نوشته؟ اطلاع دارید؟»
«نه، اصلاً نمیدونیم چی نوشته. امکان داره که پرونده رو به این دلیل رد کنند؟»
«انشاءالله که این اتفاق نخواهد افتاد، اما اگر اونها هم به این نتیجه برسند که فرزند شما کندذهنه، متأسفانه بله، این امکان وجود دارد.»
«آخه چرا؟ مگه چه اتفاقی میافته اگر فرزند من در کانادا حضور داشته باشه؟»
«اجازه بدید نفوس بد نزنیم و امیدوار باشیم که روانپزشک، خوب نوشته باشه.»
دو ماه بعد ایمیلی از سفارت دریافت کردند. آفیسر پروندهٔ آنها را رد کرده بود.
شوکه شدند. آفیسر اعلام کرده بود که با توجه به اقرار خودتان و بررسی پروندهٔ پزشکی دختر شما، او در صورت حضور در کانادا و در مدارس کانادا، نیازمند پرستاری است که قانوناً باید در اختیار بچه قرار گیرد و هزینهٔ این پرستار را دولت کانادا میبایستی پرداخت نماید و بیماری ایشان برای دولت کانادا هزینهبر بوده و لیست هزینههایی را که دولت کانادا میبایستی پرداخت نماید هم اعلام کرده بودند. به آنها ۳۰ روز فرصت داده بودند که اگر توضیح قانعکنندهای دارند اعلام کنند، در غیر اینصورت پرونده مردود و هزینهٔ پرداختی بابت لندینگ مسترد میشود.
بلافاصله با مشاور مهاجرت تماس گرفته و از ایشان خواستند که راهکار ارائه نماید. مشاور مهاجرت هم اعلام کرد که تنها راه این است که به محضر بروند و تعهد محضری بدهند که تمام هزینههای احتمالی را متقبل میشوند و بههمراه یک کاور لتر اعلام کنند همانطور که در گزارش خود به پزشک معتمد سفارت اعلام کردهاند، فرزندشان هیچگونه مشکلی در حال حاضر ندارد و اگر هم نیازمند هر گونه خدمات دولتی شد، طبق تعهدنامهٔ محضری و گواهی بانک ضمیمه، این هزینهها را خودشان متقبل خواهند شد و تمام این کارها در ظرف سیروز فرصت دادهشده انجام و نامه به سفارت ارسال شد.
حدوداً یکماه بعد ایمیلی از سفارت دریافت کردند که تمامی آمال و آرزوهایشان نقش بر آب شد.
آفیسر پرونده متقاعد نشده بود، پرونده را مردود اعلام کرده بود و نوشته بود که هزینهٔ لندینگ، مسترد میشود.
پایان