در جست‌و‌جوی بهشت – توقع مادرانه

در جست‌و‌جوی بهشت – توقع مادرانه

داستان‌هایی بر مبنای واقعیت از انسان‌هایی که تنها به رفتن فکر می‌کنند آرام روانشاد – ایران اول زن سوار می‌شود و بعد پسر جوان. زن در را محکم به هم می‌کوبد. تا می‌خواهم اعتراض کنم، پسر جوان عذرخواهی می‌کند و خطاب به زن می‌گوید: – مامان به خودت مسلط باش. – نمی‌خواهد به من بگویی چکار کنم. می‌خواهی بیا، می‌خواهی نیا و برو به پدربزرگ و مادربزرگت بچسب. – مامان، آن‌ها پدر و مادر تو هستند….

بیشتر بخوانید

در جست‌و‌جوی بهشت – عطرها می‌مانند

در جست‌و‌جوی بهشت – عطرها می‌مانند

داستان‌هایی بر مبنای واقعیت از انسان‌هایی که تنها به رفتن فکر می‌کنند آرام روانشاد – ایران خانه‌اش در الهیه بود. از شب قبل سرویس رزرو کرده بود برای ساعت پنج صبح روز بعد! بقیهٔ راننده‌ها آه‌وناله کردند که صبح زود نمی‌روند. من قبول کردم که بروم. تازگی‌ها بی‌خواب شده‌ام. با خودم گفتم تجربهٔ تازه‌ای است. تا به‌حال این ساعت صبح سرویس نرفته‌ام. ده دقیقه به چهار جلوی منزلش بودم. از آن خانه‌های قدیمی ویلایی بود. توی…

بیشتر بخوانید

در جست‌و‌جوی بهشت – ازدواج غیابی

در جست‌و‌جوی بهشت – ازدواج غیابی

داستان‌هایی بر مبنای واقعیت از انسان‌هایی که تنها به رفتن فکر می‌کنند آرام روانشاد – ایران به جشن ازدواج دوستم دعوت شده‌ام که قرار است غیابی ازدواج کند و راهی آلمان شود. امروز آژانس نرفته‌ام، اما باز قرار است یکی از مسافران بهشت را بدرقه کنم. نمی‌خواهم بدبین باشم، اما هر وقت اسم ازدواج غیابی می‌آید دلم می‌لرزد و یاد سمانه می‌افتم. از زمانی که یادم می‌آید سودای اقامت در یکی از کشورهای خارجی و جست‌وجوی…

بیشتر بخوانید

در جست‌و‌جوی بهشت – جبر یا اختیار

در جست‌و‌جوی بهشت – جبر یا اختیار

داستان‌هایی بر مبنای واقعیت از انسان‌هایی که تنها به رفتن فکر می‌کنند آرام روانشاد – ایران سوار می‌شود و به آرامی در را می‌بندد. از توی آینه نگاهش می‌کنم. با خودم فکر می‌کنم توی مدت خانه‌نشینی چقدر دلم برای مسافران بهشت تنگ شده بود. وقتی حرکت می‌کنم، بیرون را نگاه می‌کند و آه می‌کشد. توی این یک سال به شنیدن این آه‌ها عادت کرده‌ام. یک سال از روزی که دوستم پیشنهاد داد برای تأمین شهریه‌ٔ دانشگاه…

بیشتر بخوانید

در جست‌و‌جوی بهشت – خُنُک آن قماربازی

در جست‌و‌جوی بهشت – خُنُک آن قماربازی

داستان‌هایی بر مبنای واقعیت از انسان‌هایی که تنها به رفتن فکر می‌کنند آرام روانشاد – ایران یواش یواش همه‌چیز دارد عادی می‌شود. انگار کرونا به بخشی از زندگی مردم تبدیل شده است. این خاصیت انسان است که به همه‌چیز عادت می‌کند، حتی به ویروسی که پیام‌آور مرگ باشد. آدم با خودش می‌گوید تهش مرگ است دیگر. حالا چندسال بالا و پایین. شهر دوباره شلوغ شده. آسمانِ آبی، خاکستری شده است. دفترهای مهاجرتی هم مثل خیلی از…

بیشتر بخوانید

سنگ مرداب

سنگ مرداب

آرام روانشاد – ایران متروی تهران و فروشنده‌هایش هم حکایتی است. شاید در سفرهایی که به ایران داشته‌اید از این مترو که برای خودش بازار مکاره‌ای است، حیرت‌زده شده‌اید. اما واقعاً این‌طور است. از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را توی مترو تهران پیدا می‌کنید. اگر گذرتان به وطن افتاد، اصلاً نیاز نیست بازارها را برای یافتن جنس مورد نظرتان زیرورو کنید. کافی است چند دور متروسواری کنید. هر چه بخواهید پیدا می‌کنید. سوغاتی‌هایتان را هم…

بیشتر بخوانید

اندر فواید قرنطینه

اندر فواید قرنطینه

آرام روانشاد – ایران کار دنیا همین است. آدم از یک لحظه دیگر خودش خبر ندارد. بعضی‌ وقت‌ها چاره‌ای نیست! اتفاق است دیگر؛ می‌افتد. این‌جور وقت‌ها حوصله‌ای هم نیست برای کارهای عقب‌مانده و برنامه‌ریزی‌های جدید و سمینارهای مثبت‌اندیشی. از روزهای قرنطینه حرف می‌زنم؛ روزهایی پرملال که گرچه می‌دانیم می‌گذرد، ولی سخت است و شوخی‌بردار نیست. در این روزها بیش‌ازپیش باید مراقب خود و اطرافیانمان باشیم. قبول که روزهای سختی است، ولی با این وجود اگر تسلیم…

بیشتر بخوانید

خیال‌بافی قرنطینه‌ای

خیال‌بافی قرنطینه‌ای

آرام روانشاد – ایران می‌دانید روزهای قرنطینه فرصت خوبی برای فکر کردن به زندگی و خیال‌بافی راجع به آن است. اینکه بنشینی و با خودت حساب کنی که کجای زندگی ایستاده‌ای حالا که مرگ در قالب ویروسی نادیده از مژهٔ چشم هم به تو نزدیک‌تر است، فکر می‌کنی دوست داشتی چه کارهایی در زندگی‌ات بکنی که نکرده‌ای. من هم در روزهای طولانی قرنطینه خیلی به این مسئله فکر کرده‌ام. سال‌های قبل از کرونا سوپروایزر داخلی یک…

بیشتر بخوانید

اندر حکایت آویشن و روغن بنفشه

اندر حکایت آویشن و روغن بنفشه

آرام روانشاد – ایران این روزها همه به‌دنبال راهی برای درمان کرونا هستند. همین چند وقت پیش عمه خانم بنده تماس گرفته بود که علاج کرونا را پیدا کرده و آن، آبلیمو و نمک است. حالا از روغن بنفشه که بگذریم، بساط طب سنتی‌ها حسابی به‌راه شده و هر کدامشان تجویزی برای کرونا دارند که از قضا هیچ‌کدامشان هم تا به‌حال اثر نکرده است. کافی است این روزها به یکی از فامیل بگویی آب از دماغت…

بیشتر بخوانید

کلبهٔ تنهایی

کلبهٔ تنهایی

هانیه خاکی فاز، ۱۲ ساله – ونکوور امیدوارم این داستان باعث بشود ما آدم‌های اطرافمان را به‌خاطر ظاهری که ما دوست نداریم به کلبهٔ تنهایی‌هایشان نفرستیم و کمتر آدم‌ها را قضاوت کنیم. دخترک یتیمی با زن و شوهر جوانی در روستایی زندگی می‌کرد. او کارهای روزانهٔ خانه و مزرعه را انجام می‌داد و در عوض آن‌ها به او پناه داده بودند. دخترک روزها را با لبخند و شب‌ها را با اشک و غم به پایان…

بیشتر بخوانید
1 9 10 11 12 13 19