دکتر فرشته وزیرینسب – آلمان ۱ امروز یکشنبه است از آن گاههای بیگاه که هیچ قطاری از روی تنهایی آدمها رد نمیشود. این مسافر بازی آخر یک ساعتی میشود که بر سکوی سکوت منتظر ایستاده و هیچ قطاری نیامده ریلها را نگاه میکند بیلبوردهای تبلیغاتی را نگاه خستهٔ خانهها را و دستهای بیچمدانش را بیحوصله در جیبهای مختلف فرو میکند. چطور میتوان دوباره به آن دو حفرهٔ خالی برگشت؟ به آن گلدانهای خشک به آن…
بیشتر بخوانیدهنر و ادبیات
نقش قصهگویی در تئاتر
بهبهانهٔ اجرای نمایش موزیکال دلقک عاشق زهره آرامیان – ونکوور عکس: حمید زرگرزاده – ونکوور هنر قصهگویی تکنیکی ساده و کلاسیک برای خلق داستان و ارائهٔ نمایش است که میتوان با استفاده از آن مفاهیم و معنا را منتقل کرد. ما سعی کردیم با استفاده از این روش و خلق فضایی ذهنی برای تماشاچی، علاوه بر آنچه که میبینند و میشنوند، با تمام احساسات ایشان ارتباط برقرار کنیم. کاری که یک بار با داستان شهرزاد…
بیشتر بخوانیدبار دیگر جشنواره فیلم ونکوور!
نگاهی به فیلمهای شاخص جشنوارهٔ فیلم ونکوور ۲۰۱۸ تهیهشده توسط گروه پلان جشنوارهٔ فیلم ونکوور موسوم به ویف (VIFF) امروز، ۲۷ سپتامبر با فیلم «پروژهٔ هامینگ برد» (The Hummingbird Project) افتتاح شد و تا ۱۲ اکتبر ۳۳۴ فیلم از ۵۵ کشور جهان را در چند نقطهٔ شهر به نمایش میگذارد. در این جشنواره ۱۶ فیلم اولین اکران بینالمللی، ۴۱ فیلم اولین اکران در آمریکای شمالی و ۴۷ فیلم اولین اکران کانادایی را تجربه خواهند کرد….
بیشتر بخوانیدکوچهپسکوچههای ذهن من – گلاندام و گنجش
مژده مواجی – آلمان از اتاق نشیمن بیرون آمدم و به طارمه رفتم. در چوبی آبی روشنی را که به پشتبام حوضخانه راه داشت، باز کردم و بر روی پشتبام کاهگلی که همسطح طارمه بود، پا گذاشتم. هنوز آفتاب صبحگاهی خودش را بر روی پشتبام حوضخانه پهن نکرده بود و خنکی دلچسب کاهگل پا را نوازش میداد. خواهر بزرگترم کنار نردهٔ گچی سفید پشتبام ایستاده بود و به کوچهٔ کنار خانه و میدان خاکی روبهرو نگاه…
بیشتر بخوانیددو شعر جدید از سعید جاوید
سعید جاوید – آمریکا از بس که… از بس که ابر نمیبارد، یعنی، از بس که اصلاً، ابر نیست که ببارد، از بس که آسمان، سفت و خشک ایستاده است، و نمیگذرد، از بس که خشم، در دندانها، فشرده میشود، و نمیجوشد، از بس که این خیل، این جماعت خاموش، هی بغض میکند و نمیخروشد، از بس که کوچههای شهر، سر در گوش هم، در پیچ و تاب مرموزشان، هی سالهای سال، پچ و پچ کردهاند،…
بیشتر بخوانیددنیای من و آدم کوچولوها – تدریس تضمینی «زبان ایرانی»
رژیا پرهام – تورنتو امروز برخلافِ معمول، دخترک ایرانی و سهسالهٔ مهدکودکم با من به زبان فارسی صحبت کرد. دوست چهار ساله و نیمهٔ کاناداییاش نگاهی به او انداخت و پرسید: «نمیدونستم میتونی به زبان دیگری هم صحبت کنی، چه زبانی بود، زبان مادری خودت؟» دخترک جواب داد: بله، «زبان ایرانی» دوستش با حسرت آهی کشید و گفت: خوش به حالت، کاش من هم زبان ایرانی بلد بودم. دخترک کمی فکر و گفت: بگو «سلام»، دوستش…
بیشتر بخوانیدیک روز گرم تابستان – داستان کوتاهی از فرزانه ابراهیمیان
فرزانه ابراهیمیان – ایران آفتاب لم داده بود وسط آسمان. تنبل شده بود و حال و حوصلهٔ جمع و جور کردن خودش را نداشت. هرم گرمایش کف حیاط را گرم کرده بود. چند گلدان یاس روی لبهٔ حوض خودنمایی میکرد و فوارهٔ کوچکی زیبایی حوض آبی وسط حیاط را دو چندان کرده بود. آفتاب گرم به عطر یاس چندان اجازهٔ خودنمایی نمیداد، اما کیفِ شمعدانیها کوک و رویشان گل انداخته بود؛ زیباتر شده بودند و…
بیشتر بخوانیددر شناساندن زندگی و آثار شعرایمان ضعف نمایشنامه داریم
گفتوگو با ژوبین غازیانی به بهانهٔ اجرای نمایش «سعدی، مسافر شهر عشق» در ونکوور هومن کبیری پرویزی – ونکوور عکسها: حمید زرگرزاده – ونکوور ژوبین غازیانی، که اوایل امسال نمایش «هملتک» را به روی صحنه برد و با استقبال خوبی هم مواجه شد، بهزودی یعنی روز ۲۲ سپتامبر در سالن سنتنیال تیاتر واقع در نورث ونکوور، نمایش تازهاش، «سعدی، مسافر شهر عشق» را به روی صحنه خواهد برد. بههمین بهانه با او گفتوگویی داشتهایم تا…
بیشتر بخوانیدموفقیت دیگری برای لادن صحرایی، کارگردان ناشنوای ایرانی ساکن ونکوور
لادن صحرایی، کارگردان ناشنوای ایرانی ساکن ونکوور، موفق به دریافت جایزهٔ بهترین کارگردان فیلم مستند کوتاه از جشنوارهٔ فیلمسازان بینالمللی آمستردام شد. مستند «پسر ناشنوای دانهام»[۱] ساختهٔ لادن صحرایی که پیش از این در جشنوارهٔ دوسالانهٔ جهانی فیلم و هنر ناشنوایان تورنتو، موفق به دریافت جایزه شده بود و در چهارمین جشنوارهٔ دوسالانهٔ جهانی فیلم و هنر ناشنوایان سیاتل نیز به نمایش در آمده بود، توانست جایزهٔ بهترین کارگردان فیلم مستند کوتاه را برایش به…
بیشتر بخوانیددنیای من و آدم کوچولوها – هیچوقت آخرِ داستان کسی را خراب نکن!
رژیا پرهام – تورنتو معمولاً برای انتخاب کتاب یا کتابهایی که روزانه توی مهدکودک میخوانیم، رأی میگیریم و هر کتابی که طرفدار بیشتری داشته باشد، خوانده میشود. چند روز پیش کتاب «پسر جنگل» انتخاب شد. همهٔ کوچولوها موافق خواندن کتاب بودند غیر از یک دختر خانوم چهارساله که با جدیت مخالفت میکرد. مردد بودم چه کنم. در ابتدا تصمیم گرفتم کتاب پرطرفدار دیگری را جایگزین کنم و خواندنِ «پسر جنگل» را به زمان دیگری موکول کنم….
بیشتر بخوانید