سلسله داستان‌های مهاجرت به کانادا (۱۱) – درخواست ویزای توریستی برای والدین

امیرحسین توفیق – ونکوور

رویا با راهنمایی و مشورت و به توصیهٔ دوستانش مبنی بر اینکه «دو تا دونه فرمه، چرا می‌خوای از وکیل استفاده کنی؟» دوبار برای گرفتن ویزای توریستی والدینش اقدام کرد و هر دوبار با دلایلی متفاوت، پرونده و درخواست ویزای توریستی آن‌ها رد شده است. این‌بار با قرار قبلی به مشاور مهاجرت مراجعه کرد و پس از تعریف کل داستان از ایشان کمک خواست.

«قبل از هر چیز، من باید نامهٔ ردشدن درخواست اون‌ها رو که سفارت به شما ارسال کرده، به‌همراه همهٔ مدارک ارسالی و فرم‌ها رو داشته باشم. بعد بررسی می‌کنم و راه‌ها و مدارکی رو که برای بار سوم می‌بایستی آماده و ارسال کنید، عرض می‌کنم که اگر خواستید خودتون اقدام کنید، فقط هزینهٔ مشاوره رو پرداخت می‌کنید و اگر بنده قرار شد اقدام کنم، هزینه رو عرض می‌کنم.»

مشاور این موارد را در اولین جلسه به رویا گفت و قرار شد در جلسهٔ بعدی کلیهٔ مدارک را به‌همراه بیاورد.

رویا چند روز بعد و پس از اخذ یک نوبت دیگر مشاوره، به دفتر مشاور مهاجرت مراجعه کرد و کلیهٔ مدارک را روی میز ایشان قرار داد و منتظر نظر ایشان ماند.

«من باردارم، ۳ ماه دیگه وقت زایمانمه و نیاز دارم که حتماً مادرم پیشم باشه.»

رویا، مستأصل، این جملات را به‌زبان آورد و منتظر بررسی و نظر کارشناسانهٔ مشاور ماند.

«ببینید، آفیسری که پرونده‌‌های دریافتی رو، چه اون‌هایی که درخواست ویزای موقت می‌دن، مشابه ویزای توریستی، و چه اون‌هایی که درخواست ویزای اقامت دائم می‌دن، بررسی می‌کنه، در وهلهٔ اول، فرم‌ها را بررسی می‌کنه و اگر موارد ذکرشده در اون‌ها تماماً درست، کامل و بر اساس شرایط باشه، مدارک ارسالی رو هم بررسی می‌کنه.»

«اما ظاهراً، اصلاً مدارک ما بررسی نشده. فکر نمی‌کنم هیچ نقصی داشته باشه.»

«ممکنه. چیزی که من می‌بینم، نقص داشته و مشکل داره. شما در فرم اصلی در بخشی که سؤال کرده چه میزان وجه نقد به همراه میارید، نوشتید ۴ هزار دلار. خیلی کمه و دلیل اصلی ردشدن پرونده در نوبت اول همینه.»

«آخه دوستام گفتند که همین مقدار کافیه. چون قراره بیان خونهٔ ما و طبعاً هزینه‌ها با ماست.»

«نه، اصلاً کافی نیست. از طرفی، کجا اعلام کردید که هزینه‌ها به عهدهٔ شماست؟”

«پس گواهی بانک که حدود ۵۰ هزار دلار بوده چیه؟»

«عرض کردم، آفیسر در وهلهٔ اول فرم رو بررسی می‌کنه. در فرم مبلغ بسیار کمی رو اعلام کرده‌اید، پس کلاً در این بخش مشکل داشته و دیگه دنبال مدرک و گواهی بانک نرفته.»

«چه رقمی مناسبه؟»

«حداقل ۱۵ هزار دلار باید اعلام کنید.»

«ایراد دیگهٔ آفیسر این بوده که اطمینان نداره ایشون پیش از خاتمهٔ مدت قانونی اقامت، به کشور خودشون برمی‌گردن و شما باید این اطمینان رو در برگهٔ دعوت‌نامه به آفیسر می‌دادید، که جایی ذکر نشده.»

«ای بابا. مشکل دیگه؟»

«مشکل دیگه‌ای نبوده که آفیسر ایراد گرفته باشه. البته در فرم‌ها ایراد زیاد بوده که آفیسر مطرح نکرده. به‌عنوان مثال، فرم خانوادگی ایشان هم ناقص بوده و باید به‌طور کامل تکمیل می‌شده.»

«دفعهٔ دوم هم پس مشکل همین‌ها بوده، چون عیناً به‌همین ترتیب ارسال شده.»

«بله، به اضافهٔ اینکه در نوبت دوم اظهار نکردید که پیش از این برای ویزا اقدام کردید و درخواستشون رد شده و آفیسر در نامه‌اش در بخش مربوطه به این مورد هم اشاره کرده. من به دوستان توصیه می‌کنم که اگر خودشون هم قصد دارند مستقلاً اقدام کنند، قبلش مشورت کنند. کاری که شما ممکنه هر چند سال یک‌بار انجام بدید، ما هفته‌ای چندین بار انجام می‌دیم و کلی تجربه داریم.»

«این‌بار می‌خوام از طریق شما انجام بدم، چون واقعاً حساسه و مادرم باید در زمان زایمانم در کنارم باشه.»

«ایرادی نداره. همهٔ اشکالات رو برطرف می‌کنیم و امیدوارم دو نوبت گذشته تأثیر منفی نداشته باشه!»

«لطفاً هر کاری می‌تونید بکنید. آیا دعوت‌نامه رو باید ببرم «نوتاری پابلیک» برای تأییدیه؟»

«الزامی نیست. اما من همیشه توصیه می‌کنم این‌کار حتماً انجام بشه که البته برای مشتریان، خودمون انجام می‌دیم و نیازی به هزینهٔ بیشتر نیست.»

«لطفاً هر کاری رو که باید انجام بدم، بهم بگید.»

«بسیار خب. لیست مدارک جدید رو براتون می‌نویسم تا تهیه کنید و تحویل بدید. این‌بار حتماً نامهٔ پزشک خانواده و متخصص خودتون رو هم همراه داشته باشید و بد نیست که نامه‌ای هم برای پشتیبانی از نمایندهٔ پارلمان منطقه‌تون بگیرید. فرم‌های جدید رو آماده می‌کنم، شما هم لطفاً مدارک رو به بنده برسونید تا ارسال کنم.»

«باز هم باید انگشت‌نگاری بشن؟»

«صد در صد. در هربار اقدام برای ویزای موقت، باید انگشت‌نگاری انجام بشه.»

رویا، دفتر مشاور را ترک کرد اما این‌بار از همیشه نگران‌تر بود. به زمان زایمانش نزدیک می‌شد و لحظه‌به‌لحظه، عدم حضور مادر را بیشتر از پیش احساس می‌کرد.

گوشی تلفن را برداشت و در حالی‌که بغض کرده بود، از مشاور این سوال را پرسید: «سلام. این‌بار قطعیه؟»

«قطعی که نیست، اما تلاش می‌کنیم که موفق بشن ولی باز هم هیچ تضمینی نیست. با این‌حال، اصلاً ناامید نباشید، سعی می‌کنم پروندهٔ قوی‌ای رو آماده و ارسال کنم و خودم هم کاورلتری آماده و به‌همراهش ارسال می‌کنم تا انشاءالله تأثیر مثبت داشته باشه.»

پرونده ارسال شد و مادر و پدر رویا برای بار سوم، جهت انگشت‌نگاری، کشور را ترک کردند.

«رویا خانم، مبارکه، درخواست ویزای والدین شما تأیید شد. بهشون بگید که پاسپورتشون رو برای صدور ویزا به آنکارا ارسال کنند . من هم تا چند دقیقهٔ دیگه، نامهٔ تأییدیه رو براتون ارسال می‌کنم.»

نفهمید که اصلاً تشکر کرد یا نه، اما خوشحالی و شادمانی، امانش نمی‌داد.

پایان

ارسال دیدگاه