نگاهی به کارنامهٔ یک‌سالهٔ دولت لیبرال – حال همهٔ ما خوب است

امیر باجه‌کیان – ونکوور

یک‌سال از آغاز به کار دولتى که با شعار «تغییر واقعى» بر روى کار آمد، گذشت.

این انتخاب پس از ماه‌ها جوش‌و‌خروش بر سر عملکرد دولتى بود که در تاریخ کانادا دستِ‌راستى‌ترین به‌شمار می‌آمد و در دیدهٔ مردمان مظهر بى‌اخلاقى، عدم شفافیت، عدم باور به دموکراسى و دشمنى با دستگاه عدالت بود. اپوزیسیون چنین دولتى، چنان گسترده بود که اقوام اولیهٔ این سرزمین، فعالان زیست‌محیطى، حامیان حقوق مدنى، و ما مهاجرانِ جدیداً کانادایى را در بر می‌گرفت.

حال بعد از یک سال ما در چه حالیم؟

به‌نظر می‌آید که بسیارى از ما خوبیم. باز به کنج عزلتِ دورى از سیاست بازگشته‌ایم و چندان در بند مسائل نیستیم. همین که قانون شهروندى دارد اصلاح می‌شود و استفان دیان با جواد ظریف دیدار می‌کند، کافی‌ست. این روزها زمزمهٔ پرواز مستقیم از مونترآل و ونکوور به تهران به گوش می‌رسد و کم نیست اهمیت تسهیل ارتباط با سرزمین مادرى.

اما بقیهٔ امور چه؟ آیا نخست‌وزیرى که بر خلاف سلف خود عبوس و گوشه‌گیر نیست، بر وعده‌هاى خود ایستاده است؟

یک سالِ دولت جاستین ترودو، به ما نشان داد که اهمیت چگونه جلوه‌کردن، کمتر از چگونه عمل‌کردن نیست.

می‌توان بر اهداف آب‌و‌هوایی دولت قبلی ماند و با تبلیغات در زمینهٔ مبارزه با تغییرات جوی، افکار عمومی را ساکت کرد. آن چند فعال محیط زیستی مزاحم هم هر قدر دوست داشته باشند، می‌توانند در تنهایی خود فریاد بزنند.

می‌توان به قانونی رأی داد که به نیروهای امنیتی اختیارات گسترده، بدون اجبار به پاسخ‌گویی می‌دهد (لایحه سی-۵۱) و وعدهٔ اصلاح آن را با فراهم‌آوردن امکان «نظارت نمایندگان» بر عملیات امنیتی داد. اما به وقت به اصطلاح «اصلاح»، تنها چیزی که در لایحه نیست، امکان نظارت نمایندگان است.

می‌توان با آوردن پناهنده‌ای افغان‌تبار در مسند وزارت نهادهای دموکراتیک، تحسین همگان را برانگیخت و زمانی که همین وزیر تحت حملات نژادپرستانه قرار می‌گیرد، او را تنها گذاشت. آن زمان که مریم منصف دیگر مصرف تبلیغاتی ندارد.

می‌توان برای جذب آرا از اصلاح نظام انتخاباتی دم زد که دیگر حزبی با ۳۹٫۶ درصد از کل آرا نتواند به ۱۰۰ درصد قدرت برسد. در حالی که وقتی حزب خودمان با ۳۹٫۵ درصد آرا به قدرت رسید، دم از این بزنیم که مشکل کانادایی‌ها با نظام انتخاباتی این بود که دولتی سر کار بود که آن را دوست نداشتند و حال که دولتی بر سر کار است که مورد علاقهٔ کانادایی‌هاست، انگیزه ای برای اصلاح این نظام نیست.

می‌توان یک نخست وزیر «فمینیست» بود، و در عین حال خیلی بی سر و صدا به رژیمی زن‌ستیز با سابقهٔ سیاه حقوق بشری، اسلحه فروخت. می‌توان از صلح و برخورد دیپلماتیک گفت، در حالی که اجازه می‌دهی کشورت به دومین صادرکنندهٔ بزرگ اسلحه به خاورمیانه بدل شود.

می‌توان از «فصلی نو» در رابطه با اقوام اولیهٔ کانادا دم زد و کماکان بدون رضایت آن‌ها اجازهٔ ساخت خط لوله و ترمینال نفت و گاز را در سرزمینشان صادر کرد.

می‌توان دم از شفافیت در عملکرد اخلاقی دولت زد و کماکان اجازه داد که وزرا با لابی‌گرها در ازای دریافت پول ملاقات کنند.

نگاهی به کارنامهٔ یک‌سالهٔ دولت لیبرال - حال همهٔ ما خوب است

راستی از حقوق بشر چه خبر؟ وقتی قرار است با چین قرارداد استرداد مجرمان امضا کنیم؟

این‌هایی که گفتم، همه‌و‌همه اتفاق افتاده‌اند. این‌ها انکار تفاوت ترودو و هارپر نیست. این‌ها به این معنا نیست که از تغییر دولت نباید خوشحال بود.

فقط خواستم بگویم که سِلفی، عکس لب ساحل با عروس و داماد، عکس در جنگل با کودکان و حضور ۲۴ ساعته در رسانه‌های اجتماعی، نمی‌تواند جایگزینی برای کشورداری باشد.

خواستم بگویم که دولت ترودو به «سِلفی» بیش از کار ریشه‌ای پرداخته است و این تنها و تنها به این دلیل است که این متاع خریدار بسیار دارد. همین که ما احساس کنیم حالمان خوب است، کافی‌ست.

پرسش اصلی اینجاست که آستانهٔ تحمل ما رأی‌دهندگان کجاست؟ یا اینکه سلفی تا کجا ماه عسل ترودو را کش خواهد داد و اینکه خواستهٔ ما پس از بازشدن سفارت و لغو قانون سی-۵۱ چیست؟

و آیا ما به «عید شما مبارک»‌گویی سیاست‌گذاران راضی خواهیم شد؟

ارسال دیدگاه