از سیاستمداران، باید بر اساس درکِ شرایط موجود انتظار داشت

گزارشی از گفت‌وگو با فرهاد صوفی؛ فعال سیاسی-مدنی

تهیه و تنظیم: سامان بدخش

تقریباً هم‌زمان با آغاز دومین سال نخست‌وزیری جاستین ترودو در کانادا، حسن روحانی نیز وارد چهارمین سال ریاست جمهوری خود می‌شود. دو سیاستمداری که به باور فرهاد صوفی پیش از هر چیز پیامد بی‌تدبیری سیاستمداران قبل و فضای حاکم بر دورهٔ پیش از خود بودند تا محصول مطالبات اجتماعی در شرایط عادی.

صوفی در این گفت‌وگو که گزارشی از آن در پی می‌آید، معتقد است تشابهاتی میان نتایج انتخابات چهارسال قبل ایران و یک‌سال پیش کانادا وجود دارد که می‌توان با فهم این تفاوت‌ها و تشابهات به یک جمع‌بندی کلی از وضعیت سیاسی کشورهایمان (کانادا و ایران) رسید و آن اینکه از دولتمردان نمی‌توان انتظار داشت که در کوتاه‌مدت تغییراتی بنیادین را سامان دهند. تغییرات اساسی محصول تلاش‌ها و برنامه‌ریزی‌های درازمدت است و در این میان هرکدام از عوامل باید نقش خود را به‌درستی ایفا کند. به این معنی که از سویی دولتمردان با گام‌برداشتن به‌سمت اهداف بلندمدت و از دیگر سو، ملت با پیگیری مطالبات خود در فضایی دموکراتیک، این جریان را سامان می‌دهند.

از سیاستمداران، باید بر اساس درکِ شرایط موجود انتظار داشت گزارشی از گفت‌وگو با فرهاد صوفی؛ فعال سیاسی-مدنی تهیه و تنظیم: سامان بدخش

فرهاد صوفی، به‌عنوان کسی که قریب به نیم قرن (۴۵ سال) در فضای سیاسی و اجتماعی حاکم بر کانادا تنفس کرده و به‌نوبهٔ خود در مقام یک شهروند و فعال سیاسی-مدنی تلاش کرده تا در مناسبات سیاسی و اجتماعی این کشور نقش‌آفرینی نماید، معتقد است که فضای حاکم بر انتخاباتِ یک‌سال پی‍ش کانادا از جهاتی بی‌شباهت به شور و شوق انتخاباتی مردم در انتخابات سه سال پیش ایران نبود. چرا که در اینجا نیز چون ایرانِ سال ۱۳۹۲، مردمی به سوی صندوق‌های رأی شتافتند که از سیاستمدارانِ بی‌توجه به خواست و مطالباتشان به ستوه آمده بودند و در نهایت به این نتیجه رسیدند که گویی برای این دست از «دولت»‌ها، «ملت» در اولویت نیست، پس باید هرچه زودتر جایگزینی برای این شکل از سیاست‌ورزی یافت که پیش از هر چیز مردم و اولویت‌های اجتماعی-اقتصادی و فرهنگی آن‌ها را مقدم بر همه‌چیز بداند. درست از همین نقطه بود که جریانی لیبرالیستی با همان ذهنیت‌های اقتصادی سرمایه‌دارانهٔ مورد نظر طبقهٔ متوسط شروع به عرض‌اندام کرد که نمایندهٔ کانادایی آن جاستین ترودو و حزب لیبرال بود و پُربی‌راه نیست اگر حسن روحانی را نمایندهٔ ایرانیِ این جریان سیاسی معرفی کنیم.

از سیاستمداران، باید بر اساس درکِ شرایط موجود انتظار داشت گزارشی از گفت‌وگو با فرهاد صوفی؛ فعال سیاسی-مدنی تهیه و تنظیم: سامان بدخش

فراموش نباید کرد که یکی از خصوصیت‌های دولت ترودو در نخستین سالِ به قدرت رسیدنش (که در تقابل آشکار با سیاست‌های هارپر نیز است)، مشورت با مردم و شنیدن حرف‌های آنان بوده است و احیای دیپلماسی کانادایی که ویژگی عمدهٔ آن تعامل با همه کشورهاست.

این فعال سیاسی و مدنی از منظری دیگر بحث خود را پی می‌گیرد و آن اینکه: با پایان‌یافتن نخستین سال حکمرانی جاستین ترودو نخست‌وزیر ۴۳ سالهٔ کانادا و حزب متبوعش یعنی حزب لیبرال، پرسشی عمده پیش چشم همهٔ فعالان سیاسی، اهالی رسانه، فعالان اجتماعی، صاحبان سرمایه‌های کوچک و بزرگ، کارمندان، کارگران، اصناف و طبقات مختلف خودنمایی می‌کند و آن اینکه نامزد لیبرال‌ پس از این ماه عسل طولانی‌ (و به‌قولی ماه عسل یک‌ساله‌‌اش)، به کدام‌یک از وعده‌هایش با مردم پایبند بوده و بر کدام‌یک از عهدهایش لباس عمل پوشانیده است.

بنا بر بررسی‌های سایت TrudeauMeter.ca، از میان ۲۱۹ وعدهٔ انتخاباتی لیبرال‌ها، دربخش‌های مختلفی اعم از امنیت اجتماعی، فرهنگ، اقتصاد، محیط زیست، دیپلماسی و مهاجرت بومیان کانادا، دولت ترودو تاکنون توانسته است در ضمن تلاش برای تحقق ۶۴ وعدهٔ انتخاباتی، به ۳۴ عهد خود با رأی‌دهندگان وفا کند. البته از این تعداد قولی که ترودو به مردم داده بود، هنوز برای تحقق ۹۵ وعده کاری صورت نگرفته و در مورد ۲۶ وعدهٔ باقی‌مانده، با عهدشکنی‌هایی مواجه‌ایم که چندی است از سوی منتقدانِ دولت به زیر ذره‌بین رفته‌اند.

در بازخوانیِ این کارنامهٔ – به‌اعتقاد صوفی – «مورد قبول»، یک نکتهٔ بسیار مهم هست که باید پیرامون آن بیشتر فکر کرد و آن اینکه اگر در مقایسه‌ای کلی با دیگر کشورها و در اینجا ایران (به‌خاطر شباهت‌هایی که پیش‌تر عنوان شد)، بخواهیم پروندهٔ این سیاستمدار را بررسی کنیم، باید عملکرد ترودو و دولت او را در کانتکست وضعیتی مورد بررسی قرار دهیم که بسیاری از فرصت‌های موجود توسط دولت پیشین از میان رفته است. برای نمونه، می‌توان به موضوع بسته‌شدن سفارت ایران در کانادا و بالعکس اشاره کرد که با وجود گذشت زمانی حدود چهار سال، هنوز موانع موجود برای پایان‌دادن به سوءتفاهم‌ها مرتفع نشده است.

به تعبیری، باید عنوان کرد که نقاط ضعف و قوت کار دولت ترودو را باید در کنار یکدیگر و در شرایطی ارزیابی کرد که او نیز چون همتای ایرانی‌اش، سکان هدایت سیاسی کشوری را به‌دست گرفته که در سال‌های پیشین افت‌و‌خیزهای بسیاری را شاهد بوده است. مواردی نظیر طرح اصلاح قانون انتخابات (Election Reform) یا موضوع آغاز مجدد طرح گسترش خط لولهٔ ترنس مورگن (Re-do the Kinder Morgan Trans Mountain pipeline expansion review) و البته ایجاد تسهیلات لازم برای انتقال ۲۵هزار پناهندهٔ سوری (هرچند با تأخیری دوماهه) و… همه و همه شواهدی‌اند بر این مدعا که ترودو با وجود موانع غیرقابل انکار پیش رویش، کماکان تلاش می‌کند تا به وعده‌هایش پایبند باشد و همین مشخصه، او و تلاش‌هایش را واجد ارزش می‌کند. کما اینکه در مورد همتای ایرانی او، یعنی حسن روحانی نیز تاحدودی (و نه بیشتر) این گزاره صادق است که هرچند وعده‌هایی نظیر رفع حصر موسوی و کروبی یا گشایش‌هایی در حوزهٔ آزادی مطبوعات جامهٔ عمل به خود نپوشیدند، اما به‌هر تقدیر او با طرح این مطالبات، به مردم یادآوری کرد که مطالباتشان را می‌داند و برای تحقق آن‌ها قدم برخواهد داشت، اما اینکه تا چه حدی خواهد توانست در تحقق وعده‌های انتخاباتی‌اش در مواجهه با کانون‌های ثروت و قدرت موفق باشد، نمی‌توان از او انتظار شق‌القمر داشت چرا که انباشت سرمایه در دست جریانی خاص است و دست هر قدرتی را برای تحقق شعارهای مردمی می‌بندد.

از سیاستمداران، باید بر اساس درکِ شرایط موجود انتظار داشت گزارشی از گفت‌وگو با فرهاد صوفی؛ فعال سیاسی-مدنی تهیه و تنظیم: سامان بدخش

این موضوع به‌شکل دیگری در کانادا نیز صادق است و در اینجا نیز دولتمردان به‌دنبال سیاست‌ورزی عقلانی‌اند و قرار نیست جادوگری کنند و باید به خواست سرمایه‌داری حاکم و بنگاه‌های اقتصادی بزرگ تن دهند. البته بین سیاست‌ورزی ایرانی و کانادایی چند تفاوت کلیدی است که یکی از آن‌ها به اعتقاد صوفی این است که در کشورهای توسعه‌یافته‌ای نظیر کانادا، اساساً سرمایه‌داری مفهومی اقتصادی است و در خدمت اقتصاد، ولی در جوامعی چون ایران سرمایه در خدمت نهادهایی خاص است. در اینجا دموکراسی تا حد زیادی توانسته قدرت سرمایه‌داری را محدود و آن را در جهت منافع عمومی کانالیزه کند و خوشبختانه ترودو نیز از این ظرفیت دموکراسی پارلمانی استفاده کرده، و توانست با کاهش مالیات بر درآمد طبقات متوسط و افزایش آن برای ثروتمندان، لبخند را بر لبان طبقهٔ متوسط و ضعیف بنشاند.

شاید اگر بگوییم که پیروزی ترودو در انتخابات یک‌سال پیش کانادا محصول دلزدگی مردم (اعم از رأی‌دهندگان فعال و حتی آرای خاموش کسانی که اعتقاد چندانی به تغییر کلی سیاست‌های سیستم حاکم ندارند)، از سیاست‌های یک‌سونگرانه و در مواردی حتی خطرخیز استفن هارپر بوده تا تنوع طرح‌های اجرایی و برنامه‌های اجتماعی در جهات افزایش تسهیلات معیشتی و بهداشتی، سخن به گزاف نگفته‌ایم. چرا که در سال‌های پایانی دولت هارپر، همهٔ شهروندان شاهد اجرای برنامه‌هایی بودند که حتی محافظه‌کاران مطرح و شناخته‌شدهٔ حزب کنسرواتیو (محافظه‌کار) را به اعتراض واداشت. برای نمونه، جو کلارک در کتابی که در نقد سیاست‌های هارپر نوشته بود، یادآور شد که طرح‌های یکسونگرانه نخست‌وزیر محافظه‌کار قبل از هر چیز ارزش‌هایی را نشانه رفته است که جامعهٔ مدرن کانادا بر روی آن مفاهیم انسانی بنا شده است. نمونهٔ بارز این مدعا اجرای برنامه‌ای بود که طی آن پناهجویانی را که به‌طور غیرقانونی خود را به کانادا رسانده و سپس تقاضای پناهندگی کرده بودند، تا زمانی که پرونده‌شان از سوی ادارهٔ مهاجرت کانادا تأیید نشده، از دریافت بیمهٔ درمانی محروم می‌کرد، این درحالی‌ست که گاه ممکن بود بررسی این پرونده‌ها سال‌ها به‌طول بیانجامد و از این پناهجویان، حقی حیاتی دریغ می‌شد که در منشور بین‌المللی حقوق بشر به صراحت جزو حقوق ابتدایی افراد محسوب شده است.

و حرف آخر…

به کوتاه سخن، باید گفت یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های پیشرفت سیاسی در هر جامعه‌ای، طرح مطالبات مشخص و شفاف و درعین حال حضور همواره در جامعه، به‌همراه درک شرایط حاکم بر فضای سیاسی جامعه است. به این معنی که شهروندان تا زمانی که مطالبات خود را از قوهٔ مجریه مشخص نکنند و برای تحقق آن گام برندارند، نخواهند توانست به خواسته‌های خود برسند.

ارسال دیدگاه