گروس عبدالملکیان – ایران لطفاً پیش از خواندن، این شعر را از اینجا بشنوید. به خدانور لجهای و نخ سرخ باریکی که بادبادکش را پیدا خواهد کرد. داغ در سینه داغ در دهان داغ بر پیشانی نامت چنان داغ که در دست نمیتوان گرفت باید نوشت بر کاغذی، سنگی، گوری. در نامت نظر که میکنم پر از خیابانهاست پر از نیمهشبها پر از آتشها نامت، نامهایست که تو به انقلاب نوشتهای! نامت پر…
بیشتر بخوانیدگروس عبدالملکیان
شعری از گروس عبدالملکیان برای دختران ایران
گروس عبدالملکیان – ایران تمام این سالها داشتید بلند میشدید داشتید از پیچوخمهایتان عبور میکردید داشتید به راهتان ادامه میدادید داشتید در سکوت… رودخانهای که چهل سال زیر روسری مانده باشد از کارون بلندتر است! موها بلند میشوند تا به خیابان بیایند تمام حرفهایی که در سر داشتیم از سر روییدهاند چه رنگها، چه سروها، چه شاخهها! اگر جای جنگل بودم از خود بیرون میرفتم تا به درختهایم نگاه کنم موها زندهاند…
بیشتر بخوانید